نگا هی کوتاه به شکل گیری شوراهای انقلابی کارگران بنا به تجربه سالهای١٣۵۶ ـ ١٣۵٧

نگا هی کوتاه به شکل گیری شوراهای انقلابی کارگران بنا به تجربه سالهای۱۳۵۶ ـ ۱۳۵۷

تا جایی که تجارب شکل گیری شوراها در در خاطرم مانده است، با تعریفی که چپ از آن دارد متفا وت است. بنا به در یافتهایی که من با رفقای چپ در برخوردها وتبادل نظرهای مختلف داشته ام، رفقا عروج سازمان های گارگری در انقلاب ۱۳۵۷، یعنی شوراها ی انقلابی کارگران ومزد بگیران  را با عینک هیرارشی نگاه می کنند. در بحث وتبا دل نظر یا حتی با رجوع به نوشتار ها ی موجود و بعضا مرجع فکری این رفقا از  لنین گرفته تا تروتسکی، آنتونیو گرامشی، پاول متک وپانکوک و غیرو،  بررسی وتعریفشان از شوراها یک سازمانی است که دارای یک مسئول در راس سازمان شورایی بعنوان رئیس ویا لیدر است وما بقی کارگران دارای وظایفی هستند که بر اساس تقسیم کارمحول شده  به آنها اداره می شود،یا  اینکه شورا ها را به ارگان های سیاسی درون کارخانه و یا کمیته های کارخانه که فقط کنترل تولید را دردست دارند، تقلیل می دهند . این تعریف دقیقا تعریفی است که در پشت عینک هیرارشی به شورا ها نگریسته می شود وتنها فرقی که بین شوراها واحزاب وسازمان ها می گذارند این است، که شوراها در کارخانه ها، محلات دانشگاها وغیرو تشکیل می شود واحزاب وسازمانها متشکل از انقلابیون حرفه ای ودسته های پیشاهنگ، سیاست طبقه ی کارگر را تعیین وجامعه را رهبری می کنند. در زیر بخشی از تجارب کارگری عنوان می شود که نشاندهنده ی قدرت وتصمیمات ما کارگران را تایید میکند.

دوساتان ورفقا تصور کنید که ما بین سالهای ۱۳۵۶و ۱۳۵۷ در تهران زندگی می کنیم، پچ پچ اعتراضات در کارخانه ها ودر محل زندگیما شروع شده، بهم خوردن جامعه واعتراضات مردم بالا می گیرد، لودرها ومامورین شهرداری خانه های به اصطلاح  خارج از محدوه را خراب می کنند و با مقاومت مردم رو برو می شوند . (لازم به اشاره است  که قبل از انقلاب ۱۳۵۷در اطراف تهران بدلیل نبود خانه های مسکونی کافی تعداد بسیار زیادی از کارگران ومردم نیازمند در اطراف تهران  بدون مجوز از شهر داری سرپناهایی را با کمک همدیگر درست کرده بودن  که همیشه خبر زد و خورد و درگیری در این مناطق شنیده می شد ) واما من وتو هم در یکی از کارخانه ها ی تهران کار می کنیم، اما اعتراض ونارضایتی هم در بین همکاران بدلیل بد بودن شروط کار، نگرفتن حق تعاون، مسئله اخراجی هم کاران، نبود امکانات در محلی که زندگی می کنی، هم چنین فرزندانمان را نمی توانی تا دانشگاه که چه عرض کنم، لا اقل تا دیپلم حمایت کنیم، یا اینکه چرایی این که چرا من وتونتوانستیم درس را ادامه دهیم، وچرا باید نیروی کارم را به دیگری به قیمت ارزان بفروشیم ، ویا از خود سوال می کنیم که اصلاا اینها چه کسانی هستند که قیمت ساعت ونیروی کار ما را تعیین می کنند و یا تعیین دست مزد براساس چه معیاری است وبا این سؤالات دلما ن از دست تعین کنندگان دستمزد ما یعنی اداره کار، دولت، کارفرما ودارو دسته ی مفت خورشان پراز خون است وگرانی بیداد می کند وکم بود حقوق و مزایا در یافتی، جواب خرج و برج زندگی را نمی دهد، کسی به پیشنهادهایما ن برای بهبودی  شروط  کاروطبقه بندی مشاغل گوش نمی دهد، مسئله تفاوت بیمه های درمانی وبیمه های اجتماعی  بین کارمندان دولتی وکارگران و….. این سؤالات بی جواب درون ما را مثل دیگ زودپز منقلب و به مرور به نقطه ی جوش هل می دهد و به جلو می برد وبا همه ی این مسائل تل انبار شده ی مورد اعتراض از یک سو، و از سوی دیگر صدای نارضایتی ها واعتراضات در کارخانه، کوچه ومحلات، در مدارس ودانشگاه ها ودر خیابا ن ها ، پیچ و مهره ی  داربست های کهنه به وسیله ی  کنش وواکنش ما شل وشل تر می شوند، ووقتی آدم احساس می کند که این داربست ها به وسیله خودما وبا اعتراضات ما توان ایستادگی ندارد سعی می کنی که این دار بست ها را شل و شول تر کنی وبه جایی میرسی که همه اش را باز کنی و روابطی دیگرایجاد نمایی. وبرای تغییر روابط درون جامعه به اینجا می رسی که، ماکیت وسایل تولید را پس بگیری بر این اساس هیئت مدیره را به کارخانه راه نمی دهی و همینکه  خبرها دست بدست وگوش به گوش به بخش های مختلف کارخانه می رسد، تصفیه حساب ها با روئسا شروع شده و شروع می شود، تو ومن و آنها همه رئسای بخش خود را از رئیس تا استاد کاران وابسته، یعنی وابستگان به سرمایه دار ومالک کار خانه ووابستگان به رژیم را به بخش های تولیدی راه نمی دهیم وهمه با هم راهی ناهار خوری می شویم، زیرا همه فکر می کنند، که نهارخوری بهترین جا برای جمع شدن است.  دراینجا که لحظه به لحظه کنترل از دست روئسا خارج شده وکارخانه می رود که به تسخیر ما در آید، در اینجاست که احساس بسیار خوبی بآدم دست میدهد، زیرا ما دیگر خود ودر بین خودمان هستیم کارخانه را اشغال کرده ایم هیچیز حرکت نمی کند بجز حرکت کارگران. صدای شلوغ مثبتی بگوش میرس ، کسی می گوید:- همه جا باید نگهبان گذاشت ونبایدکسی را بغیر از کارگران  به کارخانه راه دا د واین چنین تصمیماتی از گوشه و کنار به گوش می رسد. همه در سالن نهار خوری هستیم. این یک حادثه ی مثبت است، که همه با قدرت تمام دور همدیگر جمع شده ایم ومی خواهیم راه و چاره ی بعدی را برای گسترش قدرت اقتصادی وسیا سی خود پیدا کنیم. یکی از همکاران بلند می شود وبر روی  روصندلی می ایستدومی گوید:- بخش جوشکاری دیگر دردست خودمان است، دیگری می گود:– بخش مکانیکی وماشین سازی هم همینطور ودیگرفریاد می کشد:- که دیگر خبری از کار فرما نیست. یک هم کاراز بخش کارگزینی  بلند می شود وفریاد می زند:- دیگر استخدام واخراج دست خودمان است از فردا همه همکارانی که اخراج شده اند را دوبار  به سر کارشان می برمیگردانیم. وهم کاران بخش های مختلف یکی پس از دیگری بلند می شوند و از کنترل بخش های خود سخن می گویند. در واقع در این لحظه کنترل کارخانه دست کسانی است که در سالن غذا خوری جمع شده اند و این یک مجمع عمومی است که همه درش سهم دارند سخن میگویند وتصمیم میگیرند. درهمین مجمع عمومی اتوماتیک شورای کارخانه برای مدتی کوتاه انتخواب می شود در همین مچمع عمومی کارها داوطلبانه واگذار می شود. درهمین مجمع عمومی تصمیم گرفته می شود، حال که ما کنترل همه چیز را در دست گرفته ایم، وضعیت ارتباطاتمان با در یافت مواد خام برای ادامه ی تولید چه می شود؟، مسئله خرید فروش، وضع حقوق ها و دستمزدها ی کارگران ومرد بگیران چگونه است؟ روابطمان با بازار عرضه وتقاضا وبا بانک ها چه خواهد شد؟، چگونگی رابطه  مان را با کارخانه هایی که برایشان محصول تولید می کنیم چگونه خواهد بود، شاید آنها هم کارخانه را مثل ما اشغال کرده ان وکنتل همچیز را در دست گرفته اند وخودشان آقای خودشان شده اند، ما باید خیلی از مسائل را روشن کنیم. یکی از هم کاران گفت: – ما باید هرروز قبل از شروع کار در سالن نهار خوری دور هم جمع شویم وبرای چگونگی شروع کار همه باهم تصمیم بگیریم. امشب چکار کنیم؟، باید به نوبت نگهبانی بدهیم که کارفرمای قبلی وسایل تولیدمان را ندزدند؟. این کارها را به چه شکل به حرکت در آوریم؟، همه این تصمیمات وتصمیماتی که سریع به نظرمان خواهد رسید، از سوی مجمع عمومی که هروز صبح قبل از شروع کار تشکیل می شود گرفته می شود. در اینجا این ما هستیم که تصمیم می گیریم. این راهم فراموش نکنیم که ما تنها  در کارخانه تولید وزندگی نمی کنیم، هر یک از ما دریکی از محله ها زندگی مکنیم، همانطوری که ما  در زمان انقلاب کارهایی، مثل کنترل کوچه ها و خیابان های محل زندگی را به عهده می گرفتیم وبا همکاری شوراهای محلی که خود ماهم عضوی از آنها بودیم آذوقه پخش می کردیم، نفت پخش می کردیم ، به در خانه ها می رفتیم وگونی برای سنگر بندی درمقابل گارد ضد انقلاب شاه و غیرو جمع می کردیم و…..واین عملکردها ووظایفی که در آینده  در انقلاا ب به ما  برای هدایت جامعه محول می شود شوراهای انقلابی مینامند، که همه در تصمیماتش و سرنوشتش سهیم هستیم.

علی ۱۱٫۰۹٫۲۰۱۴