زمانى براى نوستالژى دهه ۶۰

آنچه که در اعتراضات توده ای دی ماه ۹۶ به عنوان یک دست آورد مهم از آن یاد می شود این است که این اعتراضات توانست از دو قطبی اصلاح طلبی و اصول گرایی عبور کرده و راه دیگری را به جز صندوق های کنترل شده انتخابات در جمهوری اسلامی پیش پای توده ها بگذارد. ارزیابی اینکه توده های مردم معترض در خیابان ها توانستند از اصلاح طلبی عبور کنند فقط تحلیل ناظران و حاضران در این اعتراضات اخیر نیست. خود سران اصلاحات به این مساله واقف اند که دیگر نمی توانند با خط سیاسی که از دوم خرداد ۷۶ شروع شد، استراتژی شان را به پیش ببرند. از اعتراف های ابطحی و بیانیه جمعی بخشی از تئوریسین های اصلاحات تا سیاست چماق و هویج تاجزاده بیانگر آن است که جبهه اصلاحات زیر فشار خیزش های اخیر در تلاش است تا از فروپاشی بیشتر در صفوف خود جلوگیری کند. اما همدلی ها و تذکرهای موردی بخش ”رادیکال“ جبهه اصلاحات که با تشکیل ”کارگروه پیگیری بازداشت شدگان“، حمایت از مطالبات اقتصادی مردم و نصیحت های پدر و پسری به خامنه ای تا الان خود را نشان داده به معنای قرار گرفتن آن ها در جبهه اعتراضات نیست. از بیانیه مجمع روحانیون مبارز که با ریاست خاتمی در اوج اعتراضات تشکیل جلسه داد و با لحنی تند خواستار سرکوب مردم معترض شد تا ”کرکس“ خواندن مردم توسط جلایی پور و در نهایت شاخ و شانه کشیدن های عباس عبدی نشانه های بارزی از کنار زدن شعارهای سانتی مانتال حمایت از ”جامعه مدنی و زنده باد دموکراسی“ اصلاح طلبان است.

برای نسلی که دهه شصت را تجربه نکرده نمی دانند که حجاریان حامی جامعه مدنی در دهه ۷۰ از بنیان گذاران وزارت اطلاعات بود و تئوری های شکنجه را تدوین می کرد و نبوی که سال ۸۸ و در کوران اعتراضات انتخاباتی دستگیر شد در ۳۰ خرداد ۶۰ از سردمداران چماق به دستان در خیابان های تهران بود و مردم را کتک می زد. دی ماه ۹۶ برای اصلاح طلبان همانند کاتالیزوری عمل کرد که نقاب از چهره بردارند و چهره دهه شصتی خود را نمایان سازند. شاید هیچ خطی اندازه خط حجاریان موضع تمام اصلاح طلبان را با تمام جناح هایش پوشش ندهد. او در چند روز اخیر در گفتگو با روزنامه شرق گفته بود-نقل به مضمون- که اکنون زمان آن فرا رسیده که اختلافات اصلاح طلبی و اصول گرایی را کنار گذاشته چون مساله بر سر حفط نظام است.

حجاریان اکنون تعارف ها را کنار گذاشته و بدون هیچ نقابی بر صورت صحبت می کند. هیچ بعید نیست که اگر این خیزش سرآغاز یک حرکت انقلابی جدی در آینده شود، حجاریان نشسته بر ویلچر یک بلندگو در خیابان انقلاب در دست بگیرد و از پشت شیشه های دودی ماشینی که در آن نشسته فرمان آتش صادر کند. زیاد دور از ذهن نیست که همانند دهه شصت که بسیاری از سران اصلاحات-جبهه خط امامی ها در آن زمان- شال و کلاه کردند تا نیروهای انقلابی را در کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان سرکوب کنند، این بار هم به یاد آن نوستالژِی با همان شکل و شمایل چماق به دست بگیرند و معترضان را به خاک و خون بکشند.

اما تکرار تاریخ دهه شصت به این سادگی ها نیست؛ جنبش اخیر حکم به کندن گور جمهوری اسلامی و جناح هایش با همه شخصیت ها و ناشخصیت هایش داده است؛ جنبشی که در مقابل یک نظام تا دندان مسلح، حکم به رفتن حاکمین داده است؛ حق حیات را نمیتوان از این جنبش گرفت؛ از این نظر ”خطر“ جنبش ما جدی است. اصلاح طلبان هرچه سریعتر فکری به حال و روز خود و نظام شان بکنند. آرمان اصلاح طلبان آنچنان قلابى و بى عمق است که حتى در مقایسه با آرزوى خلافت اسلامى هم جوهر غیر ممکن و غیر واقعى و پوشالى خود را نشان میدهد، تا چه رسد به تقابل با واقعیات جامعه.

این را دیگر امروز بسیارى در صفوف خود اصلاح طلبان هم فهمیده اند. و تا آنجا که به بازماندگان این جناح بر مى گردد: تسلیم شده و به خاک افتاده. چیزى از ان باقى نمانده.