اعتراضات اخیر، درسها و تجاربهای آن / گفتگوی”صدای سوسیالیسم امروز”با سلام زیجی

اعتراضات اخیر، درسها و تجاربهای آن

و چشم انداز سرنگونی جمهوری اسلامی

 

(متن گفتگوی”صدای سوسیالیسم امروز”با رفیق سلام زیجی دبیر شورای رهبری حزب سوسیالیست انقلابی)

 

 

صدای سوسیالیسم امروز: علل فروکش کردن اعتراضاتی که هفتم دیماه سال جاری آغاز گردید در چیست؟

سلام زیجی: اجازه میخواهم قبل از پاسخ به سوال شما یکبار دیگر به کلیه خانواده ها و بستگان  کسانی که در جریان اعتراضات خیابانی یا در سیاه چالهای جمهوری اسلامی جان عزیزشان را از دست داده اند صمیمانه تسلیت عرض کنم.

 چنین فروکش هایی اگرچه ناشی از فاکتورهای متعددی میباشد که به آن اشاراتی خواهم کرد اما باید تاکید کنم که چنین فروکش هایی را به عنوان آتش زیر خاگستری باید تصور کرد و دید و ارزیابی کرد. میتواند در شرایط دیگری  و البته  در صورت اتکا به سیاست و اهداف مناسبتری مجددا و با قدرت بیشتر فوران کند. اما در پاسخ به سوال شما، غالبا گفته میشود که ابزار سرکوب جمهوری اسلامی عامل فروکش کردن اعترضات اخیر است. اما بنظر من باوجود واقعیتی که در آن نهفته است هنوز این دلیل زیاد محکمی نیست، یا حداقل تنها عامل نمیتواند باشد. هیچ تردیدی نیست که جمهوری اسلامی  یک رژیم قاتل و سرکوبگر و خشونت آفریننده علیه جامعه بوده و هست، و ابزارهای متعددی در جهت سرکوب و فریب جامعه در اختیار دارد. از رفتار اخیر  و وحشیانه شان با کارگران ‌هفت تبه و دیگر مبارزات اجتماعی و فعالین کارگری، تا تحقیر و سرکوب زنان و کشتار مخالفین سیاسی، از جمله سرکوب معترضینی که علیه فقر، بیکاری،  فساد و چپاول گری نظام اسلامی و حاکمیت به میدان آمده بودند، همه گواه بر سرکوبگری خشن و بی وقفه این رژیم است.

اما باید بطور جدی توجه داشت که براستی فقط ابزار سرکوب نیست که رژیم قادر میشود معترضین را پس بزند. به بیان دیگر باید دید که علل بکار گیری موثر ابزار سرکوب رژیم ناشی از وجود چه نوع خلاءهای مهم سیاسی و سازمانی و کمبودهای دیگری است که او قادر خواهد شد هر بار از راه قلدری نظامی و سرکوب میتواند به هدف کثیف خود در جامعه ای که تنفر اجتماعی از رژیم گسترده است نائل میگردد. نمیشه همیشه پاسخ ما ابزار سکوب باشد و بدین ترتیب بقیه کمبودهای خود را لاپوشانی کنیم! وقتی جمهوری اسلامی قادر به عقب نشینی و یا فروکش کردن نه فقط چنین اعتراضات گسترده ای در شهرها که فراتر از آن  توانسته است قریب به چهار دهه اوج وحشیگری و سرکوب و عقب نشینی را به طبقه کارگر دها میلیونی تحمیل نماید و توانسته است در خیلی زمینه ها  اهداف ضد کارگری و ضد انسانی خودش را متحقق کند، نمیتوانیم صرفا از کانال سرکوب و خشونت  این روندها و بقای تاکنونی چنین رژیمی که همه میگوئیم اکثریت جامعه آنرا نمیخواهد را توضیح داد. بدون تردید عوامل و ضعفهای متعدد و جدی دیگری وجود دارند که حتی چنین امکانی را فراهم کرده تا رژیم بدون ترس و هزینه کردن زیاد از راه زور و سرکوب بتوانداز فشارها و اعتراضات و بحرانهای پی در پی عبور کند. باید پذیرفت که برای مقابله همه جانبه با رژیم و سازماندهی مبارزه انقلابی و ابزارهای سرنگونی چنین حاکمیت سیاه تروریست ومستبد اسلامی کمبودهای بسیار جدی داشته و داریم.  ضعف عدم تشکل و اتحاد طبقاتی کافی و تحزب یابی، ضعف عدم تامین حضور پررنگ افق و هژمونی کارگری و سوسیالیستی بر روند مبارزات و اعتراضات، ضعف رهبری کمونیستی و فرقه بازی و سکتاریم و پوپولیسم مسموم، نبود ابزارهای متعدد مبارزاتی برای درهم شکستن چنین رژیم وحشی از جمله عواملهای پایه ای و جدی برای عدم پیروزی بر رژیم اسلامی هستند. در نتیجه نادیده گرفتن این کمبودهای واقعی در سر راه مبارزه انقلابی و کارگری خود، و صرفا همه ناکامی ها را به گردن “سرکوب” جنایتکارانه رژیم بگذاریم، در حالی که مواجه شدن با چنین سرکوبگریهای جزو بدیهیات مبارزه ما با جمهوری اسلامی است، در همان حال فرار از حقیقتهای است که تنها با پذیرفتن آن میتوان در رفع فوری آنها  گام برداشت.

 بر این بستر بخش عمده  نیروهای چپ جامعه ضعف دارد، کمبود دارد، بیشترشان هنوز ساز دوره سال ۵٧ را میزنند، مبارزه جاری را رادیکال نمیکند، صف انقلابیون و مرتجعین جدا نیست، در “جنبش همگانی” و ا”انقلاب انسانی” و ملی ادغام شده است، هنوز دم از “انقلاب همگانی” ” و بعضا “انقلاب ملی” میزند  و صفها و منفعتهات طبقاتی متفاوت را مخدوش میکند، در روئیائی “انقلاب سواری همگانی” است و غیره. در همین اعتراضات واقعا صدای بخشی از آن چپ فرقی نداشت با صدای امثال رضا پهلوی. میخواهم تاکید کنم که این مجموعه عوامل و ضعفها از نظر سیاسی، بر روان و آمادگی مبارزین صف انقلابیون و کارگری تاثیر منفی گذاشته است. و بدین ترتیب در کنار فاکتور سرکوب و فریب مستمرحاکمیت جنایتکار اسلامی و جناحهای آن، این عوامل سیاسی،سازمانی، سنتی و جنبشی نیز به ناآمـادگیها، تنشها، ناپیگیریها، و عدم پیشرویهای سیاسی جنبشهای رادیکال اعتراضی نقش منفی داشته است.  شما اگر پوپولیست، دنباله رو، و جزو جنبشها و نیروهایی باشید که به زدوبند  با بورژوازی”خودی” و قدرت گرفتن از راه حمـایت دولتهای طرفدار زندان و اعدام و ارتش و سپاه و سرکوب، متکی است، معلوم است نمیتوانی  راه بجائی ببرید و معلوم است هر بار زمینه اجتماعی شکست و سرکوب برای “توده ها” فراهم میکنید. بدون سیاستی رادیکال و روشن، بدون الترناتیوی سوسیالیستی و کارگری کاملا متفاوتر از بقیه و بدون داشتن صف متفاوت جنبشی و مبارزاتی نمیتوانید به امید جنبشهای همه با هم و انشالله گربه شیر خواهد شد، شب و روز شیپور انقلابی بزنی که معلوم نیست خودت کجای ماجرا قرار دارید. بیایید چنین قدرت توده ای انقلابی بسازیم آنوقت میبینیم که ابزار سرکوب نه تنها توان سرکوب و فروکش جنبش را ندارد که بناچار روی سرنیزه اش ممکن است به سینه خود سران جانی رژیم نشانه بگیرد.

در اعتراضات اخیر که به حق علیه فقر، گرانی فساد و حاکمیت اسلامی در قریب به یکصد شهر  صورت گرفت و جامعه به تحرک جدی در آمد، دیدیم که در کنار سرکوب و فریبکاری رژیم تعدادی که بنظر میرسید سازماندهی شده بودند با الهام گرفتن از میدیای آماده بکار جریانات ارتجاعی راست اپوزسیون با شعار و پرچم مختص به آنها در صحنه پیدا شدند که هیچ ربطی به مبارزه توده های به میدان آمده نه تنها نداشت بلکه در ضدیت با آن نیز ظاهر و عمل کرد. در ضدیت با نفس اهداف آزادیخوانه جامعه سرکوب شده دست جمهوری اسلامی و سرمایه داران و مذهب و ملت پرستان، تمامیت ارضی خواهان و شوونیستهای  کلاهبردار سیاسی بود. لچک بنفش رجوی و پرچم نر ولیعد و شیروخوشید نر با شمشیر حضرت علی شیعه جانی و سیستم قرون وسطی سلطنت پادشاهی چه ربطی به آزادیخواهی و عدالت دارد تا مردم عدالتخواه و  کسانی که برای آزادی و علیه فقر و استبداد به میدان آمده اند آن را بدست بگیرند. در نتیجه می بینیم این اقداماتی که همزمان مدیای غربی مانند دوره ۵٧ و چهره سازی دروغین از خمینی، رهبران آن جریانات ورشکسته را در این اعتراضات را با بوق و کرنا فریاد میزنند و پول و مدیای وسیع در اختیارشان می گذارند، و سر آنجام به روند مبارزه و نفس آزادیخواهی بودن آن حرکتها آسیب رساندند و عملا به فروکش اعتراضات و سرکوب آن کمک نمودند.

شخصا  نیز اگر در موقعت آن معترضین قرار میگرفتم یا علیه این پرچمها می ایستادم همانطوری که باید علیه رژیم نیز ایستاد، یا باید صف توده ای و آزادیخواهانه خود را از آنها فورا جدا می نمودم تا از ما سو استفاده نکنند و به مبارزه ما که هم علیه رژیم و هم پرچم آنها است آسیب نرسانند. از اینرو کاهش اعتراضات بنا به دلایل که اشاره شد بنظرم طبیعی است. اما همچنانکه گفته شد بی تردید مبارزه و اعتراضات مجددا گسترش پیدا خواهد کرد. چرا که این رژیم رژیم نامشروع و حاکمیت سیاه، دزد و فاسد و سرکوبگر اسلامی و سرمایه داری است که باید از سر راه برداشته شود. اما برای این امر مهم باید کمبودها را رفع نمود، جامعه از اعتراضات اخیر و دیگر تجارب پیشین خود درس و تجربه  جدی بگیرد. بطوڕ مشخص اینبار با صف مستقل و آزادیخواهانه و محکم خود علیه نظام فاسد اسلامی و همچنین علیه آلترناتیو سازیهای دولت جنایتکار امریکا و همپیمانانش قد علم کند. بدون چنین تلاش و اقدامی صف آزادی و برابری پیروزی را بدست نمی آورد.  کارگران و مردم  آزادیخوا نباید گوش فرا دهند به شعارهای پوچ جریانات راست ملی و اسلامی و همچنین فریب کاریهای پوپولیستی و “همه با هم” بودن های که در قالب نادرست “چپ” بخورد جامعه داده میشود.

صدای سوسیالیسم امروز: بنظر شما چه درسها و تجاربی از این حرکتها میتوان گرفت و چشم انداز آنرا چگونه ارزیابی میکنید؟

سلام زیجی: مهمترین جوانب درسها و تجربه هایی که باید ازاعتراضات این دوره گرفت همان نکات محوری هستند که در سوال قبلی مختصرا به آن اشاره کردم و باید معترضین در ایران بطور جدی به آن توجه داشته باشند. از جمله اکیدا باید توجه داشت که شکل مبارزه و روند پیروزی ما بر جمهوری اسلامی در شرایط کنونی فرق دارد با دوره ای که سال ۵٧ علیه رژیم استبدادی شاهنشاهی و ساواک و زندان به میدان آمدیم. اوضاع کنونی، ویژگی های رژیم حاکم اسلامی و غیره با آن دوران متفاوت است. تجربه مبارزه بی وقفه ما در ٣٩ سال اخیر علیه جمهوری اسلامی آدمکش و همچنین تجربه آنچه که به اسم “بهار عربی” راه افتاد و عواقبها و پیامدهای آن نشان داده است که با نیروهای که با زور و خونریزی و کشتار و اتکا به سنتها و ایدئولوژیهای  قرون وسطی و جنایتکاران و فریبنده قدرت را گرفته اند به راحتی قدرت را رها نخواهند کرد. تنها با اعتراض “مدنی” و خیابانی نمیتوان از سر راهشان برداشت. نمیتوان و نباید متکی بود به دولتهای دیگر و دخالت نظامی آنها، چڕا که این راه نیز با خود وحشیگری و جنایت و سناریو سیاه می آفریند و جنایتکاران و نیروهای ملیگرا و اسلامیگرای نوکر صفت همان دولتها را سر کار می آورد و دوباره مردم بازنده خواهند بود. باید کلیه ابزارهای ضروری  شکل انقلابی سرنگونی چنین رژیم اسلامی را تدارک دید و به آن متوسل گردید نه فقط تظاهرات محدود خیابانی. زمینه اجتماعی سازماندهی  مکانیزمهای مبارزاتی، از اعتراض و اعتصاب متحد کارگری تا راه اندازی جنبش توده ای رادیکال و پیشرو و همچنین سازماندهی نیرویی ملیتانت و مسلح وجود دارد و باید همزمان همه این ابزارها را سازمان داد و در خدمت امر سرنگونی رژیم و رسیدن به آزادی و برابری و سوسیالیسم به میدان آورده شوند. در راس این تلاشها بنظر من مهمترین ابزار به میدان آمدن جنبش طبقاتی میلیونی طبقه کارگر ایران است، بنظرم بدون به میدان آمدن این طبقه و رهبرانش، بدون توصل این جنبش به سیاست و افق و اهداف سوسیالیستی و متکی شدنش به مکانیزمهای مبارزاتی موثر خود مانند تحصن و اعتصاب و غیره و بدون آماده شدن برای کسب قدرت سیاسی به همراه حزب سیاسی خود، و بدون شرکت فعال جوانان و زنان انقلابی و کارگران و زحمتکشان در این پرسه مبارزاتی ، آزادی و خوشبختی و رفاه همگانی  در جامعه ایران  پیروز نخواهد شد. طبقه کارگر نه به عنوان احاد منفرد و معترض در خیابانها،  آنطوری که چپ سنتی همواره کارگران را به خیابانها فراخوان می دهد، بلکه به عنوان یک طبقه مدعی قدرت باید در جایی که شارگ حاکمیت و سرمایه داری را قطع میکند و به زانو در میاورد، نقش موثر طبقاتی خود را ایفا نماید. یعنی در مراکز صنعتی و کار و تولید مانند نفت و پتروشیمی و ترانسپورت و برق وغیره.

چشم انداز این اعتراضات و چگونگی روند سرنگونی جمهوری اسلامی نیز بستگی به برخورد ما به موارد فوق و به چگونگی سازماندهی نبرد واقعی با جمهوری اسلامی گره خورده است. روشن است که  اکنون فاصله عمیقتری بین جامعه و رژیم افتاده است بعداز این اعتراضات و سرکوب جنایتکارانه متقابل رژیم، اما به نظر من برعکس آنچه که برخی از نیروهای پوپولیستهای چپ و نیروهای راست و مذهبی در اپوزسیون میگویند هنوز نمیتوان در به نتیجه رسیدن حتمی این “انقلاب” یا انقلاب ملی” حکم قطعی داد، و در ضمن هر شکلی از سرنگونی و رفتن چنین رژیمی نیز الزاما به معنی پیروزی انسان آزاده در ایران نیست. باید با ملزومات و آمادگی که بر شمردم این امر مهم را تضمین کرد که سرنگونی رژیم فاسد اسلامی مصادف با آزادی و خوشبخطی و رهای و خوسبختی انسانها خواهد بود.  همچنین گفتیم که نمیشه با دست خالی و اعتراض “صرف خیابانی “سرنگونش کرد، راست که همیشه ابزار خود را آماده دارد اما جنبش ما نه، باید آنرا بسازد و محکم و استوار وارد میدان شود و اگر وارد میدان نبرد نهائی شدیم باید حتما نبرد را ببریم. در جامعه و صف اپوزسیون نیز از جمله اپوزسیون چپ هنوز مخاطرات و کمبودها و نامادگیها و اشتباهات بسیار زیاد ی دیده میشود. و این کمبودها به عنوان مانع بر سر راه پیروزیمان  قرار دارند. حداقل برای جنبش طبقاتی و سوسیالیستی ما.

جنبش ما باید با هوشیاری و با صف و پرچم روشنتر و واحد تری به میدان بیاید. هیچ اعتراض “همگانی” تا اخر نمیتواند”همگانی” باقی بماند. همچنانکه دیدییم در اعتراضات اخیر هم کسانی که برای آزادی و علیه گرانی و فقر و علیه فساد و استبداد دولتی به میدان آمدند در ادامه با شعارها و”مطالباتی” روبرو شدند که هیچ ربطی به آنها نداشت.  در نتیج جنبش ما باید از همان گام نخست با صف و پرچم و مطالبه مستقل خود به میدان بیاید و اجازه ندهد ارتجاع سرمایه داری چه در درون حاکمیت و چه در اپوزسیون از آنها به عنوان نیروی خود برای اهداف ارتجاعی استفاده کنند. کسانی که برای دفاع از لجک بنفش مجاهدینی و یا سیستم نر سالاری پادشاهی به میدان می آیند هیچ ربطی به صف مبارزه آزادیخواهانه ما علیه نظام فاسد جمهوری اسلامی که سیاست و فرهنگ هر دوی اینها را در خود نمایندگی کرده است، ندارند. توجه به این امر مهم یکی از عواملهای است که میتواند شکست و یا پیروزی ما را  به عنوان جنبش آزادی و برابری و کارگری رقم بزند، از همینجا و در آغاز کار میتوانیم مانع تکرار تجربه تلخ سال ۵٧ باشیم. آنزمان بخشی از چپ نیز به همراه نیروهای راست چنین کلاه گشادی را سر مبارزین و جنبش ما گذاشتن و گفتند فعلا همه ضد شاه باشیم بعدا در فکر اختلاف و حکومت آتی، فعلا برای”کشور” برای “میهن” و” همه با هم” تلاش کنیم. دیدیم دروغ گفتند و نتیجه اش شد خمینی جلاد و این حکومت وحشیهای اسلامی و دزد و فاسد و ویران کردن زندگی و هستی دها میلیون انسان از قیام سال ۵٧ تا کنون، که هنوز هم داریم چوب آن کلاهبرداری سرمایه دارانه و حامیانشان را در ایران و دولتهای غربی شان میخوریم.

موضوع و تجربه مهم دیگر چگونگی برخورد به “حمایت و مخالفتهای” دولتهای غربی است. برای جامعه ایران و تاریخ سیاسی آن جامعه که تجربه دوره شاه نوکر امریکا و هم خمینی دست ساز دولت وقت امریکا و فرانسه و دیگران را دارند، و هر دو تجربه علیه کارگر و زن و جوان و پیشرفت و تمدن و آزادی و برابری جامعه ایران بوده است ، و همزمان بطور زنده شاهد نمونهای ویرانگر و خونین این نوع دخالتها و “حمـایتها” را در عراق و سوریه و افغانستان وغیره میبینیم دیگر نباید سخت باشد فهمیدن مضحک بودن  تلاشها و سیاست نیروهایی که به چنین دخالتهایی متکی هستند و همین امروز دقیقا بدون پرده پوشی آنرا به پیش میبرند. در اینجا است که نباید بی تفاوتی و سکوت بخش عمده نیروهای چپ نیز به حمایت امثال ترامپ را نادیده گرفت. آنرا باید بسیار مضر و شکننده ارزیابی کنیم و اجازه نباید داد نقش چنین نیروهای راست و “چپ” اپوزسیونی را در صفوف مبارزه آزادیخواهانه و انقلابی خود همراه با جمهوری اسلامی طرد کنیم. جریان چپی که تئوری بافی میکند که نباید مخالف “حمایت دولتهای غربی از مبازرات مردم بود” بنظر من نه چپ است، نه کارگری، نه کمونیست و نه ربطی به روند مبارزه انقلابی تودهای کارگر و زحمتکش برای رسیدن به آزادی، برابری و سوسیالیسم دارد. 

در ضمن باید این  توجه را نیز داشت که اعتراضاتی که سرکوب میشود و خون به آن میپاشند، و دارای آن ضعفهای هم هست که مختصرا به آن اشاره کردم، طبیعی است برای مدتی عقب نشینی کند. اما این مبارزه ادامه خواهد داشت تا بگورسپردن کلیت این نظام. و گفتیم  که تضمین این پیروزی نیز در گام نخست در گرو به میدان آمدن صف متحد و مستقل جنبش طبقاتی و سوسیالیستی جنبشمان، و بدست گرفتن سیاستهای است که امثال حزب سوسیالیست انقلابی ایران طرح و نمایندگی میکند. در گروه سازماندهی جدی کلیه ابزارهای توده ای، کارگری و مسلحانه تحت هژمونی سوسیالیستی است. ما امیدواریم این مبارزات مجددا گسترش پیدا کند، امیدواریم طبقه کارگر ایران نقش پیشرو و سوسیالیستی و متحد طبقاتی خود را ایفا نماید، چرا که بدون این تلاشها و  بدون سازماندهی صف های پیشرو مطالباتی و مستقل با پرچم واحد انقلابی ،و بدون اتکا به ابزارهای رادیکال انقلابی مبارزاتی و اعتراضی، اعترازضات نیز هر چند گسترش پیدا کند، بخودی خود به معنی  پیشروی  و پیروزی برای جنبشمان و جامعه نخواهدبود.

 یک رکن بسیار مهم پیروزی جامعه ای که خواهان آزادی و برابری و رفاه و امنیت است توجه جدی به  سیاستهای رادیکال، شفاف، بدون تعارف و بدون توسل به رویکرد فاسد دیپلماسی بازی با “توده ها” و دنیای سیاست، احزاب سیاسی و نوین مانند حزب سوسیالیست انقلابی ایران است.

این حزب را به عنوان حزب راستین طبقه کارگر، حزب واقعی آزادی زن، حزب جوانان انقلابی، و حزب سازمانده و رهبر جنبش ما برای سرنگونی قهر آمیز جمهوری  اسلامی و کلیت نظام فاسد سرمایه داری، استقرار آزادی، برابری و یک نظام سوسیالیستی در آینده بعداز نابود کردن این رژیم جهل و جنایت باید شناخت و به آن پیوست.

(این متن پیاده شده گفتگوی برنامه تصویری” صدای سوسیالیسم امروز” با ر. سلام زیجی است که در تاریخ ٢٢-١-٢٠١٨ صورت گرفته بود. در جریان ادیت درمواردی تغیراتی جزئی صورت گرفته است )

منبع: شماره ٣٣ نشریه سوسیالیسم امروز

www.simroz.org

٢٧-١-٢٠١٨

٧بهمن ١٣٩۶