چند کلام درباره ماهیت انقلاب ۵۷ و انقلاب جدید
توضیح: نوشته زیر متن قدری اصلاح شدهی یادداشتی است که نویسنده بعنوان کامنت درباره نوشته رفیق اصغر کریمی، رئیس هیئت دبیران حزب کمونیست کارگری ایران، در فیس بوک با عنوان «انقلاب ۵۷ و جایگاه اعتصاب عمومی»، درهمان فیس بوک خطاب به او نوشته است. نوشته اصغر کریمی در اینجا قابل دسترسی است:
https://www.facebook.com/amir.zahedi.5/posts/1573391622738233
اصغر جان دستت درد نکند. در مورد نوشتهات نکتهای بنظرم رسید؛ درباره فرمولبندی «انقلاب ۵۷ چپ بود». من امروز هم میبینم خیلی از کمونیستها درباره روند انقلابی که اخیر شروع شده میگویند «این انقلاب چپ است». من میگویم هر انقلاب تودهای چپ است، به چه معنا؟ به این معنا که هر انقلابی، همانطور که خودت در مورد ۵۷ گفتهای «انقلابی برای رفاه و عدالت اجتماعی و آزادی» است. چرا چنین انقلابی چپ بود؟ قطعا نه به این دلیل که کمونیست ها در آن شرکت داشتند یا رهبریش میکردند، چنان که تو یکی از دلایل چپ بودن انقلاب ۵۷ را این دانستهای که «این کارگران پیشرو و سوسیالیست بودند که در نفت و سایر مراکز کارگری اعتصابات را هدایت میکردند». رابطه علت و معلولی در این زمینه بنظر من برعکس است؛ این چپ بودن انقلاب است که چپیها را به میدان فرامیخواند. در واقع همین که گفتهای مردم «برای رفاه و عدالت اجتماعی و آزادی» انقلاب است که انقلاب را چپ میکند. و به این معنا هر انقلابی بنا به ماهیت چپ است. انقلابی مثل ۵۷، یا انقلاب آتی، حرکت تودههای مردم است با این هدف که اختیار زندگی شان را بدست خودشان بگیرند و به رفاه و آزادی و عدالت اجتماعی برسند. هر انقلابی بقول فرنگیها «اقدام مستقیم» تودههاست برای اینکه بر سرنوشتشان حاکم شوند. حتی اگر تودهها انقلاب کنند که مثلا مصدق السلطنه را به قدرت برسانند برای اینست که فکر میکنند مصدق السلطنه میآید و اخیتار زندگی، قدرت، را میگیرد و میدهد به آنها، یعنی به نمایندگی از طرف آنها زندگی را به نفع آنها اداره میکند. هر انقلابی چپ است به این معنا که توده مردم جان به لب رسیده که دیگر از سرکوب، استثمار، وعده و وعید، فریبکاری، وعده اصلاحات و امثالهم خسته شده اند، بعد از تحمل همه این مراحل به خیابان میریزند و میگویند دیگر تمام شد، همه فرصتها را بهتان دادیم و هیچ غلطی نکردید، حالا بروید کنار ما خودمان اداره میکنیم. هر انقلابی چپ است بهمان معنا که همانطور که میدانیم اصطلاح چپ اصلا از انقلاب فرانسه رایج شد که در مجلس (کنوانسیون) بعد از پیروزی، نمایندگان رادیکال در طرف چپ مجلس جمع شده بودند و محافظه کاران در طرف راست. هر انقلابی چپ است به همان معنا که تو به اعتبار آن انقلاب ۵۷ را چپ خواندهای: «انقلابی علیه ستم و سرکوب و اختناق، علیه فقر و محرومیت و علیه تبعیض و فساد» . ولی آخر انقلاب آخر قرن ۱۸ فرانسه هم همین بود. پس فرق انقلاب ۵۷ (در آخر دهه هفتاد قرن بیستم) با انقلاب فرانسه چی بود؟ فرقش، خیلی شسته و رفته و قطع نظر از دقایق و ظرایف، این بود که انقلاب ۵۷علیه سرمایه بود، و همین انقلاب جدید هم علیه سرمایه است). من در «مقدمه مترجم» در کاپیتال هم نوشتهام که انقلاب ۵۷ «بر سر بود و نبود سرمایه بود»، و چپ آن زمان همین یک فقرهی حیاتی حالیش نشد.) مهم نیست در انقلاب ۵۷ طبقه کارگر اکثریت داشت یا نداشت، حزب داشت یا نداشت، میتوانست بقیه جامعه را دنبال خودش بکشاند یا نه. مهم این بود که مناسبات مناسبات کاپیتالیستی بود، و کارگران علیه ستمی که از ناحیه این مناسبات بر آنها میرفت بلند شده بودند. مهم اینست که ستمی که کارگر و اقشار محروم مجاورش میکشیدند ستم ناشی از استثمار کاپیتالیستی بود، و لاغیر. وقتی طبقه کارگر بلند شد، علیه چه ستمی بلند شد؟ فئودال که نداشتیم، جلوی نماز و روزه کارگر را هم که کسی نگرفته بود. کارگر وقتی میگوید زیر بار ستم نمیکنم زندگی و بلند شده است تا یکی از هارترین دیکتاتوریهای زمان را سرنگون کند، آیا بلند شده است تا ستمی که بر او میرود را مثلا قدری قابل تحمل تر کند؟ از نظر سوسیالیست خرده بورژوا در ۵۷ و تودهای، از ازل تا ابد، بله. اما از نظر خودش نه. یکبار جلوی دانشگاه بحث سر همین چیزها بود. کارگری که تمام مدت ساکت ایستاده بود و به بحثهای پوپولیستها مبنی بر اینکه ما حالا تضادمان با ایکس است و با ایگرگ نیست و … سایر خزعبلات گوش میداد بالاخره به زبان آمد که بابا من انقلاب کردم که دیگر سرمایهدار بالای سرم نباشد که بهام ظلم کند، این حرفها چیست شما میزنید؟ یعنی شما میگویید من انقلاب کردم که یک جور سرمایهدار برود و یک جور دیگرش بیاید؟! خلاصه بعد از اینکه من در جائی در بحث بالاخره پوپولیستها را با این سوال ساکت کردم که «مگر ما کارگر ملی داریم که سرمایه دار ملی داشته باشیم؟!» این رفیق کارگرمان خیلی کیف کرد، بطوری که با هم دوست شدیم. یا این حکایت را بشنو: یکی از بستگان متمول من که بعد از انقلاب با اینکه کاری نکرده بود فقط بدلیل ثروتش ترسیده و به خارج آمده بود، و واقعا هم نهادهای مختلف رژیم روی املاکش دست گذاشته بودند، بعد از سه چهار سال که اوضاع آرام تر شده و رژیم هم طی مدت چپ و راست پیغام داده بود که بیایید اموالتان را پس بگیرید – همان روندی که از عید ۵۸ و با حرفهای خمینی شروع شد، که ما اسمش را گذاشتیم «عیدی سیزده مادهای خمینی به کارتر» و اعلامیهای با همین عنوان دادیم – او هم بالاخره تصمیم گرفته بود برگردد و اموالش را پس بگیرد. یکی از دوستان غربیش گفته بود «آقا، نرو، اینها کمونیستند، میگیرند می کشندت!». فامیل ما با تعجب گفته بود «رژیم خمینی کمونیست است؟!». طرف گفته بود «خب، بله دیگر، مگر میشود در آخر قرن بیستم در کشوری مثل ایران انقلاب بشود و کمونیستی نباشد؟!». میخواهم این را بگویم که «انقلاب ۵۷ چپ» بود یا «این انقلاب چپ است» بنظر من چیزی را روشن نمیکند، چون این توصیف مال همان قرن هیجده است. انقلاب ۵۷ علیه سرمایه بود، این انقلاب هم علیه سرمایه است. من فکر میکنم این آن فرمولبندی است که باید بر اساسش حرکت کرد و برایش استراتژی و تاکتیک و شعار و غیره تعیین کرد.
جمشید هادیان
۲۴ ژانویه ۲۰۱۸
۴ بهمن ۱۳۹۶