جنبش جاری در ایران و حواشیون چپ

جنبش جاری در ایران و حواشیون چپ

آنارشیستها: آن از رهبر فکریشان، نوام چامسکی، که عملا به بلندگوی جمهوری اسلامی تقلیل پیدا کرده است، آن از آنارشیستهای ایرانی (“صفر مطلق”ها) که حامی اسد از آب درآمدند و اینهم از سیروس شاملو که میگوید: «چرا در سایت های کمونیست ها ی دستمزد بگیر و سلطنت طلبان سوپ خور و مجاهدین آش خورو دموکرات های ماش خور همه کامنت ها مثبت و تایید کننده است؟ چون هیچ یک از این قدرت ها برای دموکراسی واقعی تره هم خرد نمی کنند. [ اصولا هیچ سیستم سیاسی وجود ندارد که به آزادی عقیده باور داشته باشد ] اما همه این ارگان ها دم از آزادی بیان می زنند و با بلندگوهای آلاینده گوش فلک را کر می کنند. خوب چشم هایت را باز کن. هیچ رژیمی به حق نیست و در طول تاریخ هیچ نظام آبرومندی جز صباحی چند دوام نیاورده است. سارقان بین المللی در تزلزل پایه های هر نظام سراسیمه به بازسازی هیولایی دیگر آستین بالا می زنند.»(تاکید از من)

تروتسکیستها: یکدست نیستند * اما * در بهترین حالت دو دلند. ظاهرا آنقدر جهان بینند که در وهله اول نگران کل کهکشانند! ظاهرا اولویتشان “امپریالیسم” است که دست برقضا همیشه یکقدم جلوتر از تروتسکیستها در همه جا و همه چیز کهکشان دخالت دارد. آقای تراب ثالث، قبله گاه بخشی از تروتسکیستها، بعد از کلی الدرم بلدرم هشدار میده که دست اجنبی در صفهای تظاهرات دخالت داره: «هیچ کدام از ما که در کف خیابان با توده‌ها نبودیم نمى‌توانیم قضاوت کنیم این شعار‌ها تا چه اندازه ابتکار خود توده‌ها بود یا ابتکار دیگران. قصد من این است که بگویم باید هشیار باشیم. نقش دستگاه‌هاى جاسوسى امپریالیستى در انقلابات مخملى را دیده‌ایم.» چشمش به نیرو گرفتن از بالائی هاست: «پیرامون خواست مجلس موسسان که راه اصلى پیش گیرى از ترفندهاى ارتجاع براى تحمیل حکومتى دیگر از بالاست مى توان اکثریت عظیم توده ها را متحد کرد و حتى لایه هاى دموکراسى طلب را از رهبرى بورژوازى جدا ساخت (تاکید از من.)

مجله هفته: اینها دست توده ایها را از پشت بستند. توده ایها ظاهرا با مردم همراهی نشان میدهند، حداقل سازمان اکثریت با اعلام همراهی و شعار “رفراندوم” تلویحا اعلام میکند جمهوری اسلامی سر جایش بماند و برویم رفراندوم بازی کنیم! مجله هفته اما رک و راست در تقابل با مردم قرار گفته، تریبون اصلی تمام افراد، محافل و تشکلات ناسیونالیست ضد آمریکایی (که معمولا خود را با کد ضد امپریالیسم به یکدیگر معرفی میکنند) شده است. اینها همان پرو اسلامیهای ضد امپریالیسم اند. تنها تفاوتشان با همتاهای غربی شان در این است که جرات ندارند به صراحت از جمهوری اسلامی دفاع کنند. اینها معمولا از “ایران” دفاع میکنند! ملاک این جماعت در حمایت یا در تقابل با هر تحرک سیاسی در جامعه، موضع آن تحرک با دولت آمریکاست. حال اگر مردم از گرسنگی داد میزنند “مرگ بر گرانی” این کالیبر صفرهای فکری از روی کلمه “گرانی” کشف میکنند که موساد این شعار را بنفع آمریکا در تظاهرات جا انداخته است! شانصد مطلب از پرو جمهوری اسلامی ها منتشر کرده، و بعد یک سیامک امین ای هم در جواب به آنها تازه به این نتیجه رسیده که مردم نباید سرنگون طلب باشند، تند روی است: «اما این تحرک برای آن‌که حقیقتاً راه‌گشا باشد، نیازمندِ آن است که از هر گونه شعارزدگی و میلیتانسیِ مخربی که راه را بر سرکوب هموار می‌کند و به نیروهای دستِ راستی مجالِ عرض اندامی خطرناک می‌دهد، برحذر باشد. یک پاسخ معین به این وضعیت می‌تواند بدین صورت باشد که فعالینِ صدیقِ طبقه مطالباتِ مشخص طبقاتی را پیش کشیده و در جهت همه‌گیر شدن آن تلاش نمایند؛ مطالباتی که ساختارهای موجود را در لحظه‌ی کنونی به‌طور مستقیم مورد تعرض قرار نمی‌دهند(تاکید از من)

این جماعت اولا بخاطر جایگاه سیاسی شان، نقشی در تحولات نخواهند داشت. دوم اینکه عملا حاشیه ای طلب تر از آن هستند که در صحنه سیاسی ایران بچشم آیند. بدنه اصلی این جماعت در اون ممکلک حاکم است، اسمش جمهوری اسلامی است و امروز موجودیتش از طریق جنبشی با ماهیت سوسیالیستی به شماره افتاده است.

آنجائی که جنبش سوسیالیستی جاری نیاز به یک صدا دارد، خارج از کشور است: تقابل با نیروهای ضد امپریالیست پرو اسلامی غربی و یافتن حامیان جنبش در میان سوسیالیستهای مخالف جمهوری اسلامی.