جمهوری اسلامی خواهد رفت, اما چگونه؟

جمهوری اسلامی خواهد رفت
اما چگونه؟
جدال آلترناتیوها
رویا توانا
خیزش انقلابی فرودستان در دی ماه، نقطه عطفی در مبارزات مردم علیه استثمار و ستمگری دینی نظام جمهوری اسلامی بود. این خیزش تضادهای آشتیناپذیر میان مردم و جمهوری اسلامی را از اعماق جامعه به صحنه آورد و به مدت ۱۱ روز مبارزهای رادیکال و پر شور با خواست از میان رفتن رژیم و ارزشها و نمادهای دینیاش، چهار گوشه کشور را به لرزه در آورد. این خیزش نمایش قدرتمندی از این بود که تودههای محروم دیگر حاضر نیستند به وضعیتی که در آن بهجز فقر و درد چیزی برایشان ندارد تن دهند و هیچ نیازی به این حاکمیت و ادامه حیات آن ندارند.
اثرات این خیزش سرنگونیطلب و قابلیتهایی که از خود نشان داد بر ذهنیت جامعه و تودههای درگیر در آن بهگونهای است که با قطعیت میتوان گفت دیگر جامعه به دوران قبل از این خیزش بر نخواهد گشت، مردم بهشکلِ گذشته نمیخواهند به حکومت تن دهند و شعلههای زیر خاکستر در فراز و نشیبهای اجتماعی، زمانی دیگر، از نقطهای دیگر و ممکن است به دلایلی دیگر، سربلند خواهد کرد. با این خیزش در روابط میان تودههای ستمدیده و حاکمیت جمهوری اسلامی، تغییرات مهمی صورت گرفته و بهتر از هر کسی آنانی که بر مسند قدرت نشستهاند و آماج خشم تودهها بودند این مساله را دریافتهاند. همین امر علیرغم همدستی و همنظری همه جناحهای حکومتی در ضرورت پاسخگویی به این وضعیت، اما چگونه پاسخ دادن به یکی از جدیترین معضلاتشان تبدیل شده و تضادهای عمیق میان گروهبندیهای درون حکومتی را بر سر «مدیریت بحران» و «چگونه حکومت کردن»، بیش از پیش، تشدید کرده است.
هر جنبش تودهای، سوالات مهم سیاسی و تئوریک و عملی را بههمراه میآورد و مساله «چه باید کرد» و «راه حل» خلاصی از نظام موجود به مشغله ذهنی تعداد بیشتری از مردم تبدیل میشود و خود عرصه مهمی از مبارزه را میگشاید. قدرت سیاسی حاکم به روشهای مختلف (از ترفندهای سیاسی تا سرکوبهای خونین) تلاش میکند هرگونه امکان پیروزی یک انقلاب واقعی را در نطفه خفه کند. ازیک طرف امتیازات حقیری به مردم میدهد و یا با وعدههای توخالی تلاش میکند تا ساختارهای دولت ارتجاعی را از گزند تودهها در امان نگه دارد و ازسوی دیگر با سرکوب و ارعاب «زور بازو» نشان میدهد تا مردم را از امکان انقلاب مایوس کند.
اما نیروهای در صحنه فقط مردمِ بهپا خاسته و جمهوری اسلامی نیستند. نیروهای طبقاتی گوناگون (خارج از دایره قدرت سیاسی حاکم) با خط و برنامه و افقشان وارد صحنه شده و تلاش میکنند به خیزش مردم جهتِ مناسب با برنامه و اهداف خود را بدهند. درواقع، مبارزات بزرگ تودهای و مهمتر از آن انقلاب بهطور کلی، صحنه زورآزمایی و چالش طبقات مختلف است و مبارزه و رقابت بر سر «آلترناتیو»هایی که پیش گذاشته میشود و روشن کردن راه از بیراهه، بخش مهمی از گشودن راه برای واژگونی کلیت نظام حاکم و پایهگذاری نظام اقتصادی سیاسی اجتماعی کاملا متفاوت از نظامهای ارتجاعی (خواه به شکل جمهوری اسلامی باشد یا به شکلی دیگر) است.
– ترامپ رئیس جمهور فاشیست آمریکا، این نمادِ بارزِ نژادپرستی، توهین و تحقیر تودههای فقیر، زنستیزی و احیای قوانین قرون وسطایی دین مسیحیت که در همه جوانبش تفاوتی ماهوی با دولتمردان جمهوری اسلامی ندارد، در چارچوب سیاستها و منافع امپریالیسم آمریکا که امروز در ضدیت با سیاستها و منافع منطقهای جمهوری اسلامی قرار گرفته، به مردم بهپا خاسته فریبکارانه پیام همبستگی و دوستی فرستاد. ثمره دخالتگری و اشغالگریهای جنایتکارانه امپریالیسم آمریکا در سراسر جهان و در خاورمیانه روشن است. نتایج سیستم اقتصادیای که آنها سرکردهاش هستند، بهجز جنگهای ارتجاعی، جنایت و گسترش هولناک فقر، تجارت سکس و اسلحه و مواد مخدر و تخریب محیط زیست نبوده است. امپریالیستهای آمریکایی (و امپریالیستهای دیگر) بهراحتی در جهت منافع آزمندانهشان، دنیا را به آتش میکشند، صدها هزار انسان را بهقتل میرسانند و آمادهاند که برای حفاظت از این منافع، دگمههای بمبهای هستهای را فشار داده و نیمی از کره زمین را نابود کنند. امپریالیستها بارها نشان دادهاند که هیچگاه دوست تودههای مردم نبوده و نخواهند بود. با مرتجعترین دولتهای جهان دست دوستی میدهند، یا خود آنها را بهوجود میآورند، کودتاهای خونین بهراه میاندازند و از درون سطل «دمکراسی»شان، بیرحمترین رژیمهای دیکتاتوری را بیرون میکشند.
– نظام سلطنتی در ایران از طریق یک قیام تودهای در سال ۵۷ سرنگون شد. آن قیامی، عادلانه و بهحق علیه رژیم ارتجاعی شاه بود که در ستمگری، سرکوب و خفقان، زندان و شکنجه و اعدام، لشگرکشی به خارج از مرزهای ایران برای سرکوب مردم بهپا خاسته در ظفار و… سرآمدِ دیکتاتوریهای فاشیستی آن دوره بود. قیام مردم علیه رژیم سلطنتی به آنجا نرسید که برآمدش یک دولت و جامعه انقلابی باشد که واقعا نماینده و حافظ منافع اکثریت مردم است. یعنی جامعه و دولتی که بار استثمار و ستم هزاران ساله را از دوش مردم بر دارد و بهمعنای واقعی از شر ستم و رنج رهایی یابند. دلیل اصلی این بود که مردم از داشتن یک رهبری کمونیستی که بتواند مبارزات آنان را در جهت ساختن جامعه و دولتی انقلابی رهبری کند محروم بودند و مبارزاتشان بهدست مرتجعین اسلامگرا به رهبری خمینی افتاد که در توافق و زد و بند با امپریالیستهای غربی، قادر شدند موج انقلابی مبارزات مردم را فرو بنشانند و رژیم جمهوری اسلامیشان را پایهگذاری کنند. امروز حامیان همان نظامی که سرنگون شد مدعی حمایت و دفاع از مردم شدهاند. درحالیکه نماینده همین روابط اقتصادی و استثمارگرانهای هستند که در جمهوری اسلامی تداوم یافت و در ادامه منطقی خود فقر گسترده امروز را به بار آورده است. اینان شوینیستهای «آریایی/فارس» هستند که حقی برای ملل تحت ستم غیرفارس ساکن در ایران قائل نیستند و با تمام تضادهایی که با جمهوری اسلامی دارند هر زمان احساس کردند ممکن است «تمامیت ارضی» کشور به خطر بیفتند، در اوج جنایتکاریهای جمهوری اسلامی مدافع «ارتش غیور ایران» شدند و علیه «جداییطلبی» سخن گفتند. اینان مشکلی با دین و نهادهای دینی و نقش آن در سرکوب مردم و اشاعه جهل ندارند و افتخارِ «شاهزاده»شان (رضا پهلوی) این است که با روحانیون عالیرتبه تماس و دوستی دارد و مشاوره میگیرد. رژیمی که این دار و دسته میخواهند، در روبنا و نظامِ ایدئولوژیک با جمهوری اسلامی تفاوتهایی دارد، اما در بنیادهای زیربنایی جامعه، در تقدس مالکیت خصوصی، در اجرای سیاستهای اقتصادی که نتیجهاش فقر و مسکنت تودههای مردم است، هیچ تفاوتی با نظام جمهوری اسلامی ندارد. چرا که هر دو منافع طبقاتی سرمایهداران بزرگ استثمارگر را نمایندگی میکنند، یکی به اصطلاح «مدرن» و دیگری اسلامگرا؛ بهعلاوه برنامههای اقتصادی هر دو، تابعِ قوانین و سیاستهای بینالمللی امپریالیستها و نهادهای مالی و بانکی آنها است که نتیجهاش را امروز در ایران و اکثر کشورهای تحت سلطه امپریالیسم میبینیم.
– رهبری سازمان مجاهدین خلق خود را بدیل جمهوری اسلامی میداند و تلاش دارد تا با کمک امپریالیستها جایی برایش در نظام بعد از جمهوری اسلامی باز شود. برای این که به بازی گرفته شوند دهها سال است که با فرومایهترین و فاشیستترین عناصر امپریالیستی و نوکران آنان در خاورمیانه که دستانشان به خونِ هزاران انسان آلوده است و مظهر ارتجاع و تاریکاندیشی دینیاند، زد و بند و لابیگری میکنند. در دفاع از دین و شیعهگری و اجرای مناسک «عاشورای حسینی» با جمهوری اسلامی مسابقه میدهند. در زمینه سینه چاک دادن برای «تمامیت ارضی ایران» شانه به شانه جمهوری اسلامی و سلطنتخواهان میسایند. اقتصادی که میخواهند سازمان دهند، باز کردن بیشتر دست سرمایهداران بینالمللی و «آزادتر» کردن بازار آزاد سرمایهداری در ایران است.
خواب و خیالاتی که اینان برای مردم دیدهاند چیزی نیست که مردم مشتاقانه بهدنبالش هستند و به آن نیاز دارند. این جریانات ارتجاعی از «آزادی» مردم سخن میرانند. اما آزادی یعنی رهایی از هر شکلی از استثمار و ستم. یعنی رهایی از نظامِ منسوخ اسلامگرای جمهوری اسلامی و همچنین رهایی از نظامِ منسوخِ امپریالیستی که مردم را تحت عنوانِ «دمکراسی» برده کرده و به استثمار سرمایهداری امپریالیستی، مارک «ترقی» زده است.
دستِ آخر تمام آلترناتیوهای ارتجاعی یک سو قرار میگیرند و سوی دیگر فقط یک بدیل وجود دارد که واقعی و رهاییبخش است و منافع فوری و درازمدت اکثریت تودههای مردم را نمایندگی میکند: سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و قطع دست امپریالیسم از ایران با هدف برپایی جمهوری سوسیالیستی نوین ایران.
اعتصاب و نبردهای خیابانی با اعلام این هدف، برای تدارک چنین انقلابی بسیار مهماند. اما برای پیروزی نیاز به نبرد بزرگتری است. درهم شکستن کلیت ساختارهای سیاسی حاکم توسط مردم آگاه و انقلابی و شکلگیری دولت سوسیالیستی نوین که از سرمایهداران بزرگ خلع قدرت و مالکیت کرده و تمایزات طبقاتی را از میان برداشته و روابط اجتماعی ستمگرانه را سرنگون کند؛ فرآیندی است سخت و خونین. این فرایند ضرورتا رهبری حزب کمونیست را میطلبد که مردم را در مسیر پر پیچ و خم مبارزه انقلابی در هر مقطعی رهبری کند، ترفندها و دسیسهها و مانورهای دشمنانِ رنگارنگ را افشا کند و با سازماندهی میلیونها مردم آگاه در جنگ انقلابی علیه قدرت سیاسی جمهوری اسلامی، انقلاب را به پیروزی برساند و نظام اقتصادی سیاسی اجتماعی نوینی که نام آن سوسیالیسم است و ستون فقرات آن تودههای مردم هستند، پایهگذاری شود.
سوسیالیسم جامعهای است در حال گذار و با جهتِ دستیابی به جامعه کمونیستی در سطح جهانی. کمونیسم جامعهای است که مردم در اسارت زنجیرهای سنت و جهالت نیستند و با شناخت علمی از جامعه و جهان، آگاهانه آن را تغییر میدهند. جامعهای است که بهرهکشی انسان از انسان از میان رفته و مردم در تعاون با هم برای تولید نیازهای مادی زندگی و کار میکنند و درگیر فعالیتهای هنری، فرهنگی و علمی میشوند. جامعهای است که در آن طبقه و نژاد و ملیت و جنسیت جایی ندارد و مردم براساس احترام متقابل و مراقبت از یکدیگر، با هم مراوده میکنند. جهانی است که سود و منفعت و «منِ برتر» در آن جایی ندارد. جهانی است که انسانها فارغ از منفعتهای برخاسته از روابط تولیدی اجتماعی سرمایهداری، در فعالیتی مشترک و دلسوزانه از محیط زیست حفاظت میکنند.
این جامعه و جهان، بدیل ما کمونیستهای انقلابی است که مردم ایران و میلیاردها انسان در سراسر جهان مانند اکسیژن به آن نیاز دارند.

به نقل از آتش ۷۵ بهمن ۹۶