انتخابات ریاست جمهوری اسلامی معضلات رژیم را حادتر می کند

ناصر اصغری

 ایسکرا: حدود چهار ماه به انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران باقیمانده است؛ و این در شرایطی است که از یکطرف بحران عمیق اقتصادی و سیاسی و تشدید دعواهای درونی حکومت و از طرف دیگر فشار نارضایتی و مبارزات وسیع مردم گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است. به نظرشما این به اصطلاح انتخابات و نتایجش چه جایگاهی در روند سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند داشته باشد؟

 ناصر اصغری: اکنون برای جمهوری اسلامی مسئله بر سر این نیست که مردم در باره این انتخاباتش چه فکر می کنند و چه تعداد در آن شرکت می کنند. مسئله بر سر این است که در بین خودشان یکی را پیدا کنند که بتواند یک دوره دیگر بر سر مسائلی که گریبانشان را گرفته، مدیریت آن را به پیش ببرد و یک تفاهمی بین خودشان ایجاد کند. اگر بخواهیم این دوره جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم و با دوره های قبلی اش مقایسه کنیم، این دوره حاد شدن اختلافات بین خودشان برجسته تر از هر زمان دیگری است. مثلا اگر قبلا وزنه با اینکه رهبر چه می گوید به نفع یکی سنگین می شد، این دوره اولا مشخصا دارند برای رهبر خودشان شیشکی می بندند. قالیباف در جریان جنگ غزه بهش گفت که رهبر نمی فهمد و کارهائی را که می کند، منافقی است. در بین کسانی که سنتا خامنه ای پشتشان می رفت و اینها هم به حرفش گوش می داند، اختلافات شدیدی پیدا شده است. مثل اختلاف بین احمدی نژاد، لاریجانی، ناطق نوری و غیره. تازه گی هم خانواده خزعلی گفته اند که احمدی نژاد و عسگراولادی یهودی زاده هستند. حسین شریعتمداری کیهان هم که مثل همیشه پاچه همه شان را گاز می گیرد. در بین کمپ اصلاحاتچی هم که هر یکی حرف خودش را می زند. این نوع مضحکه ها معمولا رژیم اسلامی را وارد یک فاز دیگر از بحران می کند.

 تا آنجا که به اعتراضات مردم بر می گردد، ابدا کاهش نیافته است. قرار است حداقل دستمزدها که سال گذشته آن را برای کارگران ٢١٩ هزار تومان تعیین کرده بودند، افزایشی نیابد. این در حالی است که خودشان گفته اند خط فقر در ایران ٨٠٠ هزار تومان است. قبلا گفته بودند که آن پولی را که قرار بود از بابت کسر شدن سوبسیدها به دهکهای پائین جامعه تعلق بگیرد، این کمبود را جبران کند. یعنی به هر خانواده دهک پائین مبلغی بین ١٩ تا ۴٠ هزار تومان ماهیانه تعلق بگیرد. مضحک بودن این مسئله به جای خود؛ اما گفته اند که در نظر دارند این را هم عملی نکنند. یعنی در واقع سوبسیدها را از مایحتاج ضروری جامعه قطع کردند و وعده دروغین دادند و در عین حال گفته اند که حداقل دستمزد ماهانه افزایش نخواهد یافت. این آن وضعیتی است که جامعه باید در آن به سر ببرد و اتفاق خاصی هم نیافتد!؟ تشکلهای موجود معلمان فراخوان یک اعتصاب عمومی سراسری داده اند. جوانان و دانشجویان در عرض همین چند ماه گذشته اعتراضات قدرتمندی را به پیش برده اند. سال گذشته جوانان منطقه آریاشهر در تهران گفتند که این رژیم اسلامی را نمی خواهند. شعارشان "علاف کردی ما را، از ۵٧ تا حالا" در واقع عمق نارضایتی و اعتراض جامعه را بیان کرد. با همه اینها، قرار است کسانی که کاندید می شوند و انتخابات به راه می اندازند، آسه بیاند و آسه برند و رئیس جمهور انتخاب کنند. 

 ایسکرا: دو جناح حاکم در ایران برای حفظ نظام و مقابله با مبارزات و خواسته های مردم راه حلهای مختلفی در پیش گرفته اند که در مبارزات انتخاباتی نیز کاملا مشهود است. علاوه بر آماده سازی خود در مقابل شورشها و انقلاب آتی مردم تحت عنوان "سیاست امنیت اجتماعی" بدنبال راه حلهای دیگری هم هستند. بعنوان نمونه  غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران،  در گردهمایی این حزب گفته است: «اگر در سطح ملی، تمام دلسوزان از همه جناح‌‏ها خطر را احساس و نیاز به اقدام جدی را حس کنند، به تشکیل دولت وحدت ملی روی می‌‏آورند.» سالهاست که جنبش انقلابی سرنگونی در ایران از دوم خرداد عبور کرده است. در عین حال ما شاهد دست و پا زدنهای دوباره اصلاح طلبان به بهانه انتخابات هستیم. آیا اینها امکان بازگشت مجدد به صحنه سیاست در ایران را دارند؟

 ناصر اصغری: به نظر من امکان مانور به شیوه گذشته را ندارند. حتی اگر بخشی از مردم در دوره خاتمی به امید تغییری به اصلاحات رژیم دلی بسته بودند، امروز دیگر کسی به این امید دلی به هیچ باند و جناحی از رژیم نمی بندد. همین "دولت وحدت ملی" و غیره هم که در سئوال شماست، منظورشان این است که همه جناح‌ها و باندهای رژیم با هم کنار بیایند و بقول خودشان انحصارگری و تمامیت خواهی را کنار بگذارند. اینها می گویند نمی شود احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد و مثلا باند رفسنجانی و خاتمی را از دایره قدرت کنار گذاشت. دولت وحدت ملی حتی پوچ تر از آن است که کسی در بین خودشان به آن دلی خوش کند. مردم که می دانند اینها همه اش نقشه برای لحاف ملاست.

 یک نیروی جدی که آینده ای برای خود در جامعه می بیند، پلاتفرمش را اعلام می کند و روبروی جامعه می گذارد تا انتخاب کنند. اینها چون می دانند که مردم برایشان کمین کرده اند، دارند به هم دیگر پیشنهاد یکی شدن در برابر مردم را می کنند. همین "دولت وحدت ملی" جناح‌های رژیم را بیشتر به جان هم انداخته است. کسانی که در دایره دولت احمدی نژاد هستند، می گویند که طرح این مسئله یعنی عبور از احمدی نژاد! در نتیجه چنین چیزی ابدا اختلافاتشان را کاهش نمی دهد؛ بلکه آن را تشدید می کند.

 نکته دیگری هم در باره "اصلاح طلبان" لازم است که گفته شود. حتی در بین بالائی ها هم این نیرو تجزیه شده است. بخشی از حکومت که خطر را دیده بود و توهم داشت بتواند رژیم را اصلاح کند و با ملزومات سرمایه داری امروز تطبیق بدهد، کاملا ناامید شده و به حاشیه رانده شده است. بخشی به خارج کشور آمده و در امید آمریکا رکاب می زند. تأکید کنم که این بخش با آن بخش از مردم که به تغییر در وضعیت زندگی خود دل به
اصلاحات بسته بود فرق می کند. این بخش مورد نظرم، از بدنه خود حکومت اسلامی بود که راه حل سرکوب و وحشیگیری اسلامی را در انتهای خط می دید.

 جنبش سرنگونی هم از زمان ١٨ تیر ٧٨ تا کنون تجزیه شده و بسیار رادیکالتر شده است. اکنون افق این جنبش کاملا چپ شده و مطالباتش را در برنامه حزب کمونیست کارگری بیان می کند. همین وضعیت پدیده اصلاح طلبی را پوچ کرده است.

 یک نکته هم در باره مانورهای مانند "سیاست امنیت اجتماعی" بگویم. اگر سیاست سرکوب و ارعاب کارساز بود، رژیمی که از همان اولین روزهای سر کار آمدنش سرکوب کرد، به چنین روزی نمی افتاد. می گویند که خطر را احساس کرده اند و به دولت "وحدت ملی" روی آورده اند. اینها هیچ وقت به اندازه دوره خمینی متحد نبودند؛ مگر توانستند مردم را ساکت کنند؟ آن زمان همین عبدالکریم سروش که اکنون می گوید محمد پیامبر نبود بلکه یک شاعر و آن هم شاعر بدی بود، با اینها بود و برایشان تئوری می بافت. گنجی که اکنون در محسنات دمکراسی و آمریکا سایت‌های توده ایهای رنگارنگ را تزئین می کند، آنزمان برایشان شکنجه می کرد. و مهمترین فاکتور اینکه چپ در این سطح مطرح و متحزب و روشن نبود.

 ایسکرا: موضع حزب کمونیست کارگری ایران در قبال مضحکه انتخاباتی رژیم همیشه روشن بوده است. در اوضاع سیاسی کنونی و در قبال این نمایش جدید، چه رهنمودی در مقابل کمونیستها، فعالین جنبش‌های آزادیخواهانه و برابری طلبانه و مردم معترض قرار میدهید؟

 ناصر اصغری: فاکتورهای زیادی تغییر کرده است. امروز حزب کمونیست کارگری مستقیما با مردم معترض، روزانه در تماس است. مردم برای دریافت رهنمود به این حزب روی می آورند و می خواهند بدانند که این حزب چه می گوید. کیهان شریعتمداری از رابطه حزب و مردم می گوید. سایت آینده، وابسته به باند محسن رضائی نوشته بود که اعتصابات کارگری مرتبط است به جریانات کمونیستی. دانشجویان در سالن سخنرانی خاتمی پلاکارد "اصلاحات مرد، زنده باد انقلاب" را بالا می برند. جنبش علیه اعدام و سنگسار، جنبش خلاصی فرهنگی جوانان، جنبش اعتراضی و برابری طلبی زنان، جنبش کارگری و غیره در موقعیت بسیار اعتراضی قرار دارند و دائم با رژیم اسلامی در جنگ و گریز هستند. همه اینها بر یک چیز تأکید می گذارد و آن هم اعمال قدرت دوگانه در جامعه است. مردمی که در تمام ٣٠ سال عمر این رژیم بر علیه اش ایستاده اند، اسلامیتش را به سخره گرفته اند، امام زمانش را مسخره کرده اند، به حجاب اجباری اش با هر امکانی که برایشان ممکن شده نه گفته اند و غیره، اکنون باید قدرت خود را متحدانه و متشکل اعمال کنند. در همین رابطه هر جائی که برایشان امکان پذیر بود، صندوق‌های رأی گیری را باید به هم بزنند. نمایش این مضحکه را باید بر علیه خودش تبدیل کنند.

 ببینید در مقابل گرسنگی ای که رژیم به جامعه تحمیل کرده، در مقابل بی حرمتی ای که به زنان و جوانان اعمال می کند، در مقابل بیکاری و بی آینده گی و اعتیاد که به این جامعه تحمیل شده و در مقابل اعتراض روزافزونی که در این جامعه شاهدش هستیم، دارد بساط معرکه گیری پهن می کند. جامعه البته که نمی تواند تماشاگر و بی تفاوت این وضعیت باشد. اینها می خواهند در مقابل دنیا و دولی که قرار است با آنها وارد معامله و بند و بست بشوند، به خودشان مشروعیت بدهند. به نظر من جامعه باید این مضحکه و معرکه گیری را در هر سطحی که امکان پذیر باشد، به هم بزند. اگر یک بی حرمتی در آریاشهر به اعتراضی قدرتمند تبدیل میشود، حتما باید بی حرمتی ای در چنین سطحی مورد اعتراض میلیونی و جمعی بشود. در این بین اهمیت فعالین و معتمدین سیاسی انکارناپذیر است. از هم اکنون باید در برابر چنین نمایشی مطالبات خود را مطرح کنند. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی تجمعات، آزادی بیان، آزادی پوشش، آزادی تشکل، افزایش دستمزدها، برابری حقوقی کارگران مهاجر افغانستانی، لغو قراردهای موقت، و غیره؛ اینها مطالباتی هستند که جامعه باید در مقابل مضحکه انتخابات قرار بدهد.

 به نظر من باید در هر قدمی پای تلویزیون کانال جدید جمع شوند و رهنمودهای لازم را از آنجا بگیرند. 

 ایسکرا: خاتمی در نظر دارد که در آستانه "انتخابات" به کردستان سفر کند. فکر می کنید هدف از سفر ایشان به کردستان چیست؟ و مردم در خنثی کردن یک چنین سفری چکا ر باید بکنند؟

 ناصر اصغری: طرفداران خاتمی این مطلب را البته تکذیب کرده اند؛ اما همین جنجال و هیاهو به پا کردن برای سفر یک مقام بلندپایه رژیم به کردستان، ویژه بودن آنجا را به ما می گوید. هر وقت یکی از اینها به کردستان رفته، هو شده و فرار را بر قرار ترجیح داده است. اکنون البته در سراسر ایران چنین وضعیتی را پیدا کرده اند. هر جا آفتابی می شوند هو می شوند. اما کردستان برای خودش در این مورد تاریخی را پشت سر دارد. ٣٠ سال است که مردم کردستان این حکومت را به چالش طلبیده اند. اینها می دانند که مردم کردستان را دسته جمعی و بعنوان یک رژیم واحد سرکوب کرده اند. اگر کسی از اینها بتواند تظاهر کند که می تواند به کردستان برود و هو نشود، شق القمر کرده است. هر وقت کسی از اینها توانسته باشد برای یک مسافرت یک روزه، با هزاران بسیجی و پاسدار، و برپائی وضعیت شبه حکومت نظامی به کردستان برود، عکس می گیرند و تبلیغات عجیب و غریبی راه می اندازند. انگار که به کره ماه سفر کرده اند.

 اما اگر چنین ات