یادداشتهای دیماه

یادداشتهای دیماه

مقدمه

دوستی خرده میگرفت که چرا با چپ جدل و مناظره میکنم در حالیکه در شرایط جاری باید دشمن را هدف قرار داد. با توجه به اینکه خیزش دیماه هم ماهیت سرنگون طلبانه اش و هم مضمون سوسیالیستی اش را به دنیا نشان داد، جوابم این است:

١) با دشمن روبرویمان ذره ای بحث و جدل ندارم، دعوا دارم. ما به آنها میگوییم حکومتتان را سرنگون میکنیم، به زیرتان میکشیم و محاکمه تان میکنیم، تسلیم شوید و مشابه آن.

٢) وقتی رو به توده مردم حرف میزنم، هیچ نیازی به افشای سیاسی جمهوری اسلامی، از اصولگرا تا اصلاح طلبش، نمیبینم. اگر اسناد خاصی از چپاول، دزدی و جنایت حکام بدستمان برسه حتما باید آنها را بلافاصله رو به مردم منتشر کرد اما افشای سیاسی جمهوری اسلامی هنگامیکه خود مردم با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی بیرون آمدند بیمعانست. وقتی مخاطبم توده مردم است از چگونگی بازتاب مضمون مبارزاتشان حرف میزنم، از جنبه های عملی مبارزه صحبت میکنم، اینکه چگونه مبارزاتمان علیه جمهوری اسلامی را موثرتر به پیش ببریم. چرا لازمه تشکلاتی از قبیل شورا و مجمع عمومی براه انداخت، چه شعارهائی بدیم، چرا و چگونه میتوان تعرضی عمل کرد، چطور میشود زندانیان سیاسی را آزاد کرد و مشابه آن.

٣) با فعالین، احزاب و سازمانهای سوسیالیستی وارد یک محاورۀ نقد، نهیب، جدل و همکاری میشم، همه اینها همزمان! سوسیالیستها هر روز شانس بدست گرفتن قدرت سیاسی را دارند. فرصت و بضاعت “آی اشتباه کردم” نداریم! باید هر قدم را محکم، صحیح و قاطع پیش برد. از حاشیه روی خودداری کرد، قدرت تشخیص طرح شعارها و سازماندهی لازم درون جنبشی و همچنین توده ای را داشت. درست اینجاست که ما یک جنبش سوسیالیستی داریم و هزاز و یک سودا! کم نیستند جریاناتی که وسط دعوا با جمهوری اسلامی ویروس “مرگ بر آمریکا” شان عود میکند و اگر این را نزنی، فردا همینها کنار دست خامنه ای قرار میگیرند. بهرحال، جدل، نهیب، نقد و همکاری را در درون این جنبش باید همزمان به پیش برد.

۴) پس رقیب چی میشه؟ آیا راه فقط برای سوسیالیستها همواره؟ این شعارهای “شاه برگردد” و “جانم فدای ایران” چی میشه؟ اینها را باید متناسب با قد و قواره شان نقد کرد. در کنار نقد، آنچه که ما را پیروز میکند کار اثباتی مان است. نهایتا ما باید کاری بکنیم که بازای هر نفر که شعار “جمهوری ایرانی”  سرمیده، ده نفر شعار “زنده باد سوسیالیسم” سر بدهند! نقد جای خود، اما در این عرصه هم ما قرار نیست در نقش اپوزیسیون ناسیونالیستها ظاهر بشیم. این ناسیونالیستها هستند که باید خود را اپوزیسیون جنبش سوسیالیستی ما بدانند.

فعالیت من در سه هفته اخیر متناسب با لیست بالا بوده است.

چگونه میتوان زندانی سیاسی را آزاد کرد

٢٩ دی ١٣٩۶

پس از فروکش اعتراضات خیابانی، اصلی ترین خواست و شعار گروهها، سازمانها و تجمعات مختلف معترضین به جمهوری اسلامی، آزادی زندانیان سیاسی است. طبق آمار رسمی، از هنگام آغاز اعتراضات تا کنون حول و حوش چهار هزار نفر دستگیر شده اند. ظاهرا تعدادی از آنها “خودکشی” کرده اند و تعدادی دیگر “خود جسد” شده اند. همینجا باید خاطر نشان کرد که جمهوری اسلامی بجای اعلان رک و راست کشتار زندانیان، ابلهانه تلاش کرده است جنایات خود را پشت “خودکشی” زندانیان مخفی کند. همین واقعیت نشان میدهد که اسلحۀ کشتار برای ارعاب برائی ندارد، بر عکس، این جمهوری اسلامی است که مرعوب خشم زحمتکشان بپا خاسته ایست که در عرض ١٠ روز پایه های حکومتش را به لرزه انداختند.

اشکال اعتراضات جاری برای آزادی زندانیان سیاسی شامل  فشار مستقیم به جمهوری اسلامی در داخل ایران در تجمعات اعتراضی خانواده های دستگیرشدگان در مقابل زندانها، خصوصا زندان اوین میشود. همچنین  تلاشهائی برای فشار دیپلماتیک یا لابی گری در گوشه کنار دنیا صورت گرفته است. آیا صرف این اشکال مبارزاتی میتوانند زندانیان را از سیاهچالهای جمهوری اسلامی برهانند؟ بنظر من بعید است. باید توجه داشت که پدیدۀ زندانی سیاسی، قتل و کشتار مخالفین در داخل و خارج از زندان، یک جز پایه ای و انفکاک ناپذیر حاکمیت جمهوری اسلامی است. همانطور که بارها شاهد آن بوده ایم، احتمال اینکه جمهوری اسلامی با حمله و دستگیری شرکت کنندگان تجمعات اعتراضی برای آزادی زندانیان سیاسی، بر تعداد زندانی سیاسی بیافزاید بسیار بیشتر از آنست که زندانیان فی الحال موجود سیاسی آزاد شوند! ثانیا نباید فراموش کرد که ما در حال نبردی سرنوشت ساز با یک حکومت هستیم. در این شرایط، حتی اگر ما با دمکرات ترین حکومت موجود جهان روبرو بودیم،  صرف مصاف ما علیه حاکمیت، عمق توحش حکومت سرمایه داری را به سطح میاورد. فراموش نکنیم که در آمریکای ٢٠١١ هزاران نفر معترضین جنبش اشغال، که حتی خواست پیش پا افتادۀ جابجائی دولت را هم نداشتند، دستگیر شدند. در همان سال در انگلیس فردی را به “جرم” فراخوان به تظاهرات در فیس بوک به حبس طویل المدت محکوم کردند. در نبرد معیار تعیین کننده نیرو و بهترین دفاع تعرض است. تا آنجا که به نیرو برمیگردد، ما کم نداریم. آنچه کم داریم سیاست تعرضی و ظرف تشکل نیروهایمان است.

آزادی زندانی سیاسی را نمیتوان از جمهوری اسلامی مطالبه کرد، باید به آن تحمیل کرد. برای تحمیل این خواست ما باید چنان با قدرت ظاهر شویم که در چرتکه جمهوری اسلامی امکان ادامه حیات حکومت از طریق آزادی زندانیان بیشتر از آزاد نکردن آنان بحساب آید. برای نیل به این هدف باید شاهرگ جمهوری اسلامی را نشانه گرفت. شاهرگ جمهوری اسلامی علیرغم تعلق فکری و ظاهری قرون وسطائی اش، مثل هر حاکمیت سرمایه داری، اقتصاد است. قدرت ما نیز دقیقا در همانجاست، جائی که ما ثروت میافرینیم. اگر ما بتوانیم اقتصاد را بخوابانیم، جمهوری اسلامی نه تنها زندانیامان را آزاد میکند که چه بسا برای خوش رقضی و جلب رضایت مان بخشی از اعضای خود را نیز به زندان بفرستند! اعتصابات عمومی برنده ترین شکل تعرضی است که میتواند به یکی از عاجل ترین و در عین حال سخت ترین خواسته هایمان، به آزادی زندانیان سیاسی جامه عمل بپوشاند. اعتصابات عمومی یکی از جلوه های بروز قدرت دوگانه است. اگر چنین قدرتی امکان بروز پیدا کرد ما توانائی اجرای غیر ممکن ها در جمهوری اسلامی را خواهیم داشت. بعنوان مثال، الغا حجاب در فردای برقراری قدرت دوگانه مثل آب خوردن خواهد بود. اعتصابات عمومی بدون ظرف یا ظروفی که سازمان دهنده آن باشند ممکن نیست. این ظروف چه میتوانند باشند؟ شوراها و مجامع عمومی. در فضای جاری اعتراضی، امکان تشکیل مجامع عمومی در سطح محله ای و محل کارممکن بنظر میاید. قضاوت نهائی بعهده فعالین کف خیابان خواهد بود. اما با توجه به داده های امروز، با توجه به عمق وحشت جمهوری اسلامی، با توجه به اعتراضات ممتد و دائمی به جمهوری اسلامی، تشکلات توده ای برای پیشبرد امر مبارزات حیاتی هستند. بنظر میاید که تشکلات توده ای راه گشای فعالیت متشکل سازمانها و احزاب خواهند بود، تصور خلاف این جریان ممکن نیست.

تشکل و تعرض کلید قفل قفس زندانی سیاسی است.

***

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پیشگیری از سرکوب: اعتصاب، شورا، اولتیماتوم

۱۱ دی ۱۳۹۶

با توجه به سابقه ٣٩ ساله جمهوری اسلامی در توحش صدر اسلامیش، همه ما بدرست نگران اقدامات سرکوبگرانه جمهوری توحش اسلامی به معترضین در خیابانها هستیم. ادعای “نمیتوانند سرکوب کنند” بحث معتبری نیست. پیش از این نیز گفته میشد که “جمهوری اسلامی بعلت تشتت و چند دستگی حاکمیت توان سرکوبش را از دست داده یا بهرحال کند و ضعیف شده است” اما دیدیم که در ٣٠ خرداد ٨٨ جلوی چشم همه چه حمام خونی به راه انداختند و همزمان کهریزک را بپا کردند. جمهوری اسلامی مبتکر سیاست زمینِ سوخته در سوریه بود، قصاب سوریه سپاه قدس بود. ج ا حزب الله لبنان و حشد الشعبی عراق، فاطمیون و زینبیون در افغانستان و پاکستان و سایر گروههای تروریستی جیره خوارش را میتواند به جان مردم بیندازد. اما این اوباش آخرین ابزارش خواهند بود. پس سوال بجای “آیا میتوانند یا خیر” باید این باشد که عامل پیشگیرانه برای سرکوب جمهوری توحش اسلامی چیست؟ جواب این سوال در چند عرصه باید پاسخ بگیرد:

١) تهاجم بهترین دفاع: مادام که معترضین در یک موقعیت آسیب پذیری باشند، امکان یک سرکوب خونین و مرعوب کننده بیشتر است. جمهوری اسلامی استاد چنین حملاتی است. بارها با دشنه و شمشیر و قمه و مسلسل به جان تظاهرات کننده گان غیر مسلح افتاده با سلاخی آنان ارعاب را گسترش دادند. پس معترضین باید از موقعیت آسیب پذیری صرف به یک موقعیت تهاجمی ارتقا پیدا کنند. این کار از دو طریق میسر است: هر چه تجمعات بزرگتر باشد و آمادگی معترضین برای دفاع از خود در برخورد به مزدوران جمهوری اسلامی بیشتر باشد، شانس این مزدوران برای سرکوب کمتر است. برخورد تهاجمی تظاهر کنندگان ۶ دسامبر ٢٠٠٩ درس بزرگی در این مورد است. علاوه بر این، آنچه ما را در موقعیت بهتری قرار میدهد، تهاجم است. بهترین تهاجم استفاده از قدرت ما در خواباندن چرخهای گرداننده جامعه است. ما با اعتصابات میتوانیم کمر جمهوری اسلامی را حتی در توانائی آن در سرکوب بشکنیم. اعتصاب کارگران نفت بعنوان مثال، یکی از موثرترین اقدامات ضد سرکوبگرانه و تهاجمی ماست. اعتصاب کارگران صنعتی، حمل و نقل شهری، معلمان از جمله ابزار قدرت ماست.

٢) تشکیل شوراهای کارگری و محلی: با تشکیل چنین ارگانهائی ما میتوانیم ابزارهای تصمیم گیری خود را در سطح محلی و سراسری تقویت کنیم. علاوه بر این، شوراها میتوانند محل رد و بدل اطلاعات و تجارب در مورد   تاکتیهای مقابله با سرکوب هم باشند. شوراهای کارگری و محله ای، که بصورت دسته جمعی تصمیم میگیرند، بشدت انعطاف پذیر و غیر قابل سرکوب میشوند و آنها نقش دولت مردمی، دولت در سایه را بازی خواهند کرد.

٣) فراخوان به خلع سلاح: ما باید از نقطه قدرت با عمال سرکوب برخورد کنیم. باید از همین امروز به اوباش حاکم اولتیماتوم داد که برای حفظ خود از خشم ما بهتر است از ارتش و سپاه و مقامهای حکومتی  کناره گیری و به ما بپیوندند. بدنه سپاه و ارتش، انگیزه ای برای سرکوب ندارد. آنها را باید تشویق به پیوستن به جبهه خودمان کنیم.

ــ عکس ضمیمه نمونه ای از مجمع عمومی خود بخودی یک محله است که در آن شرکت کنندگان خود را برای یک تظاهرات آماده میکنند.

***

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ضرورت شعار “حکومت کارگری”

٩ دی ١٣٩۶

مضمون اعتراضات جاری بصورت مستقیم و بی واسطه ای نقد مارکس به نظام سرمایه داریست. جنبش فقرا یعنی جنبش کارگری، یعنی جنبش کسانی که چیزی جز زنجیرهایشان را برای از دست دادن ندارند. اعتراضات جاری بصورت دو فاکتو مضمون کمونیستی دارد و توده مردم این مضمون را با صدای بلند فریاد میزنند. این جنبش یکشبه رهی را طی کرد که مجموع تحرکات سال ٨٨ در عرض یکسال بسختی طی کرد: شعار سرنگونی را بدون لکنت زبان، بدون لفافه، بدون واسطه، بدون اما و اگر، بدون ایما و اشاره سرلوحه اعتراضاتش کرد، جمهوری اسلامی باید گورش را گم کند. این حکم جنبش جاری است و بنظر من قابل برگشت نیست. به همین دلیل تمام جناحها و باندهای حاکمیت از آن وحشت کرده اند، مشغول سرکوب و دسیسه و پاپوش دوزی برایش هستند.

حال اگر مضمون کمونیستی اعتراضات را در کنار نفی حاکمیت سیاسی قرار دهید، کمونیستها منطقا باید خود را حی و حاضر صاحب این اعتراضات بدانند. آنها لازم است از زاویه صاحبان قدرت هم با اسلامیون حاکم و هم با سایر گرایشات اپوزیسیون برخورد کنند. کمونیستها نباید در انتقاد به سبزها یا دوم خردادیها یا بنفشها یا هر مزخرف دیگر حکومتی یا حتی در برخورد به ناسیونالیستها خود را اپوزیسیون قلمداد کرده، آنها را افشا کنند! امروز دورۀ اپوزیسیون کمونیستها نیست، دورۀ پوزیسیون کمونیستهاست. دوره ای است که میتوان دورنمای قدرت دوگانه را دید اگر چه هنوز با آن فاصله داریم. امروز دورۀ از سر قدرت حرف زدن کمونیستها است چرا که میلیونها معترض را ما نمایندگی میکنیم. کمونیست آماتور کسی است که هنوز تلاش میکند جمهوری اسلامی و اوباش خارج حکومتی آن را افشا یا نقد کند.

هنگامیکه خود جنبش توده ای فقرا مستقیما مرگ جمهوری اسلامی را طلب میکند، اکتفا کردن به خواست سرنگونی از طرف پیشقراولان جامعه درجازدن و حتی یک قدم به عقب رفتن است. وظیفه ما اعتلای مبارزات است، باید از سطح توده ها آغاز و آنرا یک قدم به جلو ببریم. باید در کنار جمهوری اسلامی نمیخواهیم، شعار “حکومت کارگری میخوایم” را قرار دهیم. باید از سر قدرت حرف زد.

***

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جبهه کمونیستها؟ “اتحاد چپ”؟ شورا یا حزب؟

٩ دی ١٣٩۶

مباحث حول سازماندهی فعالین کمونیست و همچنین بحث سازماندهی توده ای همیشه در میان ما سوسیالیستها رایج بوده است. طبیعی است که با شروع یک خیزش همگانی این مباحث شکل عاجل تری بخود بگیرند. جنبش متشکل کمونیستی در ایران قدمتی صد ساله دارد. کشمکشهای نظری که خود انعکاسی از جدالهای بیرونی جنبشهای طبقاتی بودند، کمونیست ها را در ظروف مختلفی سازماندهی کرد  بطوریکه اطلاق صرف “کمونیسم” یا “سوسیالیسم” بازگو کننده جایگاه شاخه های مختلف فعالین کمونیست نیست. ارزیابی از فعالین موسوم به کمونیست باید در سطح دیگری انجام میشد: جنبش های اجتماعی.

توده ایسم که از حول و حوش انقلاب اکتبر تا حول و حوش انقلاب ۵٧ میداندار اصلی “کمونیسم” در ایران بود، در خوش بینانه ترین ارزیابی ها به جنبش ناسیونال رفرمیستی تعلق داشت. شاخه های مختلف دیگری از مدعیان کمونیسم که از دل انقلاب ۵٧ برخاستند نیز به جناح چپ ناسیونالیست تعلق داشتند. جنبش کمونیسم کارگری بتدریج از دل نقد سایر مدعیان کمونیسم خود را تفکیک و به رگه اصلی کمونیستی در ایران تبدیل شد. بخشی از پرچمداران کمونیسم کارگری طی دهه گذشته خود تجزیه و در جنبشهای ناسیونالیستی و رفرمیستی مضمحل شدند. وقتی از این زاویه به جنبش کمونیستی نگاه کنیم، که من میکنم، تشکیل جبهه و ائتلاف کمونیستی بی معناست. اما میتوان بر سر خواسته های مشخصی به توافق رسید بدون اینکه توهم همنظری و یا ادغام تشکیلاتی داشت. توهم حل شدن کمونیستها و از آن مبهم تر “چپ ها” در یک تشکیلات واحد بدون داشتن همنظری سیاسی خودکشی سیاسی محض است.

بجای آب در هاون “جبهه چپ یا کمونیست” کوبیدن، بهتر است بر ضرورت ظرف قابل قبول مبارزات توده ای بتوافق رسید. به زبان ساده تر، احزاب و سازمانهای کمونیست ضمن استقلال تشکیلاتی میتوانند بر ضرورت فرمی از تشکل توده ای توافق و همگی آنها برای تشکیل شدنشان آستین بالا بزنند. مشخص تر  اینکه تمام کمونیستهائی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند میتوانند همزمان خواهان تشکیل شوراهای کارگری و غیر آن بعنوان ظرف تشکل توده ای هم باشند. این نقطه شروع خوبی برای کل جنبش سوسیالیستی کارگری است.

***