پریشانی سیاسی یا نقد سیاسی!

جمال کمانگر

موضع حزب حکمتیست و بیانیه دفتر سیاسی درمورد" سیاست و روش نئو توده ایستی را در کومله ترد کنید"  فضا را بار دیگر برای نقد روش نئو توده ایستی باز کرده است. صرف نظر از اینکه بعضی از این نقدها را باید پریشانی سیاسی نامید تا نقد سیاسی اما برای اینکه بار دیگر خوانندگان را به اصل موضوع ببریم خوب است . تاریخچه این جدال را مرور کنیم.رفیق کورش مدرسی نقد پایه های تئوریک این جریان را به خوبی نشان داده است و خواندن آنرا به همه توصیه میکنم.

برای حزب حکمتیست و تمام کسانی که علیه این روش نئو توده ایستی موضع گیری کرده اند صورت مسئله خیلی روشن و" اظهر و من الشمس" است.گرای پلیسی به رژِیم تحت هر بهانه وتوجیهی ممنوع است. اما برای آندسته از منتقدین  جا دارد یکبار دیگر با هم  مروری به صورت  مسئله  داشته باشیم  و بحث را سر جای اصلیش قرار دهیم .تا مورد اتهام واقع نشویم که گویا "جنجال" راه انداخته ایم تا "صفوفمان را متحد" نگه داریم و سئوالاتی را از منتقدین حزب حکمتیست بپرسیم که موضع شما در این زمینه چیست؟ این جریان و هشدارهای ما مختص به امروز و این چند ماه اخیر نیست . گویا کسی خواب نما شده است و دزد را میان قافله روئیت کرده است! اسناد جدال ما در این مورد مشخص بر میگردد به سال ۲۰۰۷ به این مضمون که "پروکاتورها را ایزوله کنید" به تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۸۶که چنین آمده بود:

" عروج چپ در فضای سیاسی ایران نقد و نفی را با هم همراه آورده است که کاملا طبیعی است. موجودیت جدیدی به صحنه سیاست ایران  اضافه شده است که دو عکس العمل را بوجود آورده است.

اول کسانی که به استقبال این رنسانس انسانیت رفته اند و چه با نقد و چه با ترویج و توضیح در پی تعمیق  و گسترش این رگه در سیاست ایران هستند.

دوم اما عکس العمل جریانات و کسانی است  که دل به مرگ کمونیسم در پی شکست بلوک شرق و سرکوب ها و قتل عام های جمهوری اسلامی خوش کرده بودند. میدان سیاست علنی اپوزیسیون را ملک طلق اسلامی های نیم پز و ناسیونالیست های رنگارنگ فرض گرفته اند. این میدان در مقابل چشمان نا باور اینها دارد به تصرف نافی هر دو یعنی چپی که یک ملیون بار مرگ آن را اعلام کرده و برایش جشن ترحیم گرفته بودند در می آید. این دسته هم دست پاچه مجددا برای بار هزار و یکم به جنگ فکری و قلمی با کمونیسم آمده اند. اما کاش همه مسئله همین بود. برای یک کمونیست چه فرصتی بهتر از این که بجای رو‌در‌روئی با فتوا و پلیس، پاسدار و اطلاعات، و حراست و تفنگ و باتوم با مغزی که احیانا در پشت این ابزار ها قرار دارد وارد جدل شود و معنی منطق پشت تحمیق و چماق را به همگان نشان دهد.

اما کار به اینجا خاتمه نمییابد. در این "نقد فکری" چپ توسط راست شاهد کمک گیری آنها از فضائی هستیم که جمهوری اسلامی خلق کرده است. در نوشته های اخیر در نشریات و سایت ها بطور روز افزونی شاهد نسبت دادن تعلق سیاسی و فکری چپ به این یا آن سازمان و حزب کمونیستی و یا به این یا آن شخصیت غیر قانونی و "مهدور الدم"  کمونیست است.

کسی که در جدل با یک شخصیت واقعی، علنی و حقیقی  در ایران او را به یک حزب سیاسی  و یا شخصیت به شدت غیر قانونی که تماس با آنها جرم محسوب میشود نسبت میدهد انتظار دارد که طرف مقابل چه عکس العملی نشان دهد؟ از آن حزب یا آن شخصیت کمونیست دفاع کند؟ میشود انتظار داشت که بحثی که از طرف مقابل به جنبش غیر قانونی نسبت داده شده است را دنبال کند؟  از کمونیست های شناخته شده "تبری جوید"؟ واقعیت این است که کسی که این کار را میکند تلاش دارد طرف مقابل خود را با نشان دادن اوین و قزل حصار به سکوت مجبور کند

هیچ انسانی که یک نخود عقل و احساس مسئولیت دارد برای مبارزه "فکری" با چپ به فضای پلیسی جمهوری اسلامی پشت نمیدهد. تنها حکمی که میشود داد این است که این شگرد آگاهانه بکار گرفته میشود و تحریک پلیس علیه فعالین کمونیست و یا مجبور کردن آنها به سکوت و پس کشیدن از صحنه مبارزه علنی است.

تاسف بیشتر این است که حتی بعضی از دلسوزان این چپ هم از حب یا بغض این فضا را ندیده می گیرند و متوجه محدودیت ها و خطراتی که چنین پرووکاسیونی برای چپ در حال عروج در ایران دارد نیستند. نقد نظرات افراد علنی و شناخته شده زیر ضرب جمهوری اسلامی نیازمند انتصاب آنها به کسی یا جائی نیست باید روی مستقلا و روی پای خود انجام شود

ما از همه سازمان ها وجریانات سیاسی و از همه سایت ها و نشریات میخواهیم که اجازه چنین پرووکاسیون هائی را ندهند. اجازه ندهند که از امکانات آنان برای نا امن کردن انسانیت در ایران استفاده شود. پرووکاتور و پرووکاسیون باید منزوی و طرد شوند."

****

این اولین مورد از اطلاعیه علنی حزب ما رو به مردم و اپوزسیون بود.به دنبال آن کسانی در اپوزسیون ولیبرال های داخل امثال پیمان عارف و تحکیم وحدتی ها افرادی را اسما و رسما به احزاب کمونیستی منتسب میکردند. و در آن مقطع دانشجویان با دادن اطلاعیه هشدار آمیزی با عنوان "گرای پلیسی ندهید" موضع گرفتند .موضع گیریها و دشمنی با چپ و گرای پلیسی دادن نتیجه رشد و قوام گرفتن چپ در دانشگاه بود . تا اینجا اکثر سازمانها ی چپ فضای رشد یافته در دانشگاه را مدیون فعالیت خود میدانستند!! تا اینکه در ۱۳ آذر ۱۳۸۶ و دستگیری وسیع دانشجویان و فعالین سیاسی که در تاریخ ۳۰ سال اخیر سابقه نداشته است و پرچمی که در دانشگاه به اهتزاز در آمده شاید در ۱۰۰ سال اخیر تاریخ چپ بی نظیر بود. سازمانهای چپ را به تکاپو انداخت که توشه سازمانی و تشکیلاتی از این اتفاق مهم برای خود بردارند. جمهوری اسلامی بیش از ۸۰ نفر از دانشجویان و فعالین سیاسی را در سراسر ایران دستگیر و ر