خسته شدگان از ایدئولوژی های تمامیت خواه

خسته شدگان از ایدئولوژی های تمامیت خواه

شنبه ۱۴ دی مطابق با ۴ ژانویه ی ۲۰۱۸ مقاله ای در همین سایت خواندم به قلم آقای محمد قراگوزلو و بلا فاصله حس خود از این مقاله را وتاثیری را که برانگیخت بر قلم آوردم. ضمن احترام به ایشان مطالبم را در اختیارتان قرار می دهم.
این متون به عنوان بیان یک کنشگر سیاسی جذاب و انقلابی به نظر میاید ولی برای من و مایی که تجاربی را در ارتباط با کشورهای به اصطلاح کمونیستی و سوسیالیستی کسب کرده ایم خطرناک و غیر قابل گسترش می باشد. من شاید سواد نویسنده را آن چنان که او به نقل از لنین و مارکس می آورد نداشته باشم وی به اندازه ای مطالعه دارم که از به عمل در آمدن آن اندیشه احساس خطر کنم و با تردید به آن بنگرم.
ما رژیمی را نمی خواهیم از قدرت به زیر آوریم تا حکومتی مشابه آن با عملکردی در نهایت یکسان را به منصه ی قدرت و ظهور بکشانیم. آیا در قرن گذشته به اندازه ی کافی تجربه نیندوختیم و آیا می خواهیم آزموده ها را دوباره بیازماییم؟
چهل سال است از حکومت خمرها گذشته است و آنچه به جای ماند زندگانی گرسته بودند که سه چهارم جمعیت قبلی بودند چون بیش از یک چهارم توسط خمرها به قتل رسیده بودند. جمعیت تحت تاثیر حکومت تمامیت خواه و برتری طلب ناچار به کوچ به زادگاه خود شده بودند وبه اجبار می بایستی خانواده هایی که از یک روستا نبودند از هم جدا شوند. این ها تبلیغات سرمایه داری نیست بلکه حقایقی است تلخ بیان گر ایدئولوژیی که توسط افرادی به گمان خود دلسوز به مردم به حکومت رسید و به همان دلسوزی به کشور خود به گمان خود خدمت می کردند. مرد شماره ی دو این حکومت که معاون پول پوت بود در زمان محاکمه ی خود در سال ۲۰۱۱ حتا نگران دید مردم آینده از آن هاست چون هنوز متصور دلسوزی خودبود.آن ها هم میخواستند جامعه ی نمونه ی کمونیستی ایجاد کنند. و نتیجه ی جوامع نمونه ی اسلامی و کمونیستی را ما به کرات دیده ایم. مبنای نام گذاری و عملکردی بر اساس ایدئولوژیکی کاری بسیارخطرناک است چون بر آن پایه می توان دیگران را که مشابه مافکر نمی کنند با نام گذاری های بی اساس از رده خارج کنیم که می تواند این خروج حتا از زندگی تمام شود.مگر آن ها وعده ی تاسیس کشوری نمونه بر اساس ایدئولوژی کمونیستی نداده بودند ولی در عمل چه دیدیم چیزی که به تعبیر دینداران همان جهنمی بود که متصور هستند با یادگاری از مرگ در سطحی وسیع و گرسنگی افراطی و فشار کار اجباری برای ساخت نمونه ای که وعده داده بودند. آیا این ها برای ما آشنا نیست؟ شمار مسلمان کشته شده ی چام توسط خمرها و کشتار ویتنامی ها با خواندن این مقاله برایم مجددن یادآوری شد ،هنگامی که تقسیم بندی های انسانی را از نظر می گذراندم تصویری از آینده ی حکومت تحت کنترل نویسنده از خاطرم گذشت که باید یقه سفید ها، تی تیش مامانی ها و بورژوآها و خرده بورژوآ ها و… به دلیل عدم تمکین از حکومت از شر زندگی خلاص شوند. آیا این است آنچه باید بر این کشور روا شود؟ با همین شیوه؟ ببخشید که من در لابلای عبارات زیبا و چپ پسند مطالبم را نمی نویسم چون می خواهم آشکارا مردم را برای آنچه می اندیشید روشن کنید تا آگاهانه شما را انتخاب کنند و بدانند تضمین اداره ی کشور بر اساس این اندیشه چگونه خواهد بود. از کره ی شمالی و کشورهای مدعی حکومت کمونیستی دیگر نمی گویم که به خوبی برای همه آشکار هستند و نگویید آن ها مدعیانی بیش نیستند ولی شما را هم دیگران این گونه داوری خواهند کرد. ازچین و آلبانی و برخی کشورهای آمریکای لاتین چه دیدیم؟ همه ی آن ها در آرزوی ایجاد کشوری ایده آل ، همین ایدئولوژی دلخواه شما را می خواستند به مردم تحمیل کنند، مردمی که از آن هیچ نمی دانستند ولی باید به رهبرانشان دلسوز می شدند و سپاس گزار می بودند که تساوی فقر و کشتار و تساوی گرسنگی را بر آن ها تحمیل می کند ولی این تساوی به خود رهبران که می رسد کمی بیشتر مساویست!
اگر هنرمندان ایران حمایت خود را از این حرکت آشکار کردند باید به دیده ی منت نگریست و از ورود آن ها به صحنه ی پشتیبانی تشکر نمود و اگر چپ توانایی لازم را داشت در حرکات بعدی، ابعاد جدید و پیشرفته ای به آن داد، اگر خرده بورژواها به صحنه آمده اند باید به شیوه های بعدی اندیشید که آن ها را باید به چه گونه صف بندی کرد که به جبهه ی دشمن نروند و در بین این گرسنگان بی لبخند باقی بمانند نه این که با این کلمات آزاردهنده صف بندی به نفع دشمن ایجاد کنید.
در مورد استالین که شکی نیست او اقتصاد ضعیف شوروی را که در سال ۱۹۱۳ فقط چهار در صد تولید جهانی را داشت در ۲۹۲۶ تخت رهبری خود و طی برنامه های کوتاه مدت پنج ساله که جهان مدیون برنامه ی ریزی اوست به سطح بسیار بالایی رساند و در این زمان بیش از دوهزار کارخانه ی عظیم صنعنی ساخت که جهانی را با حیرت روبرو ساخت. مسلمن این نوع رهبری در مطرح نمودن این کشور سوسیالیستی و توجه کلیه ی احزاب سوسیالیستی جهانی بی مورد نبود ولی جنبه های انسانی این رهبری و دید وی که منجر به کشتارانسان های مخالف گردید را نیز نباید از یاد برد. نتیجه ی حرکت وی به چه چیزی منجر گردید؟ همین شخصیت مبارز که برای به ثمر رساندن انقلاب اکتبر بی دریغ فعالیت کرده بود در برهه ای از زمان و تاریخ خود را برتر از دیگران و به دور از اشتباه انگاشت و به جای رهبری جمعی به تدریج خود تصمیم گیرنده ی اصلی گردید و دیدیم که چگونه کمیساریای خلق را در امور داخلی که همان اداره ی امنیت بود در خدمت از بین بردن مبارزین بالای حزب قرار داد. بعد او حدود هفت تا هشت میلیون از اردوگاه های کار اجباری تبرئه و به جامعه برگشتند. چه چیزی مانع ایجاد همان رفتارها در آینده ی ایران نوین بعد ار سقوط رهبری مذهبی نخواهد شد؟ با چه تضمینی می خواهید حکومت طرفدار تهیدستان بی لبخند را پایه گذاری کنید؟ با از بین بردن فیزیکی تی تیش مامانی ها و خرده بورژواها و بورژواها؟ طوری برنامه ریزی کنید که ناگهان با تهاجم سرمایه داری و سیستم خونخوار جدیدش نئولیبرالیسم به توجیهاتی جدید و تجدید نظرهای ضد مردمی مواجه نشوید؟
در شرایط دشوار کنونی که وضعیت اقتصاد جهانی بر رفتارانسانی تاثیری مهیب گذارده نمی توان با آن ها به راحتی به مقابله پرداخت و با گفتن چند دشنام مارکسیستی به جنگشان رفت. این کاریست که طی زمانی طولانی و با ارزش گذاری های جدید با پایه ریزی فرهنگی صحیح و حساب شده و با کمک متخصصین دگرگونی را صورت دهید و صرف بایدها و نیاید ها صورت مساله را پاک نمی کند. در این مرحله هیج باور ندارم که با جا به جا کردن چند قانون از بالا نمی توان ضد ارزش های ایجاد شده را پاک کرد. جارو برقی مارکسیستی خود را از برق بیرون بکشید و کمی انسانی تر به مشکل نگاه کنید. پند های دوقرن گذشته جوابگوی قرن حاضر نیست ، حرکتی سزاوارتر باید اندیشید. در مقام حرف می توان بهتر از این ها هم برزبان جاری کرد و به مردم وعده چنان و چنین داد ولی وقتی با دنیای قوی بیرونی که روبرو شوید ملزم به توازن عقاید خود خواهید شد پس چه بهتر از همین حالا با عباراتی درست و عملکردی علمی تر به مسائل اطراف بنگرید.
این تفکر نویسنده مرا می ترساند ،چون در اطرافم در زندگی روزمره با این تفکر سرو کار داشتم ، باوری که به خود اجازه می دهد تصمیم گیرنده ی مطلق باشد چون با همین چارچوب تفکری می اندیشد و حرکت می کند ، لذا هیچ انتقادی مورد پذیرش نیست.این فرد جوابگوی هیچ پرسشی نیست چون باورش تاریخیست و دیگران یا نمی اندیشند یا اندیشه اشان منطبق با ارزش های او نیست. و جالب این که این باور در نهایت چرخش خانمان براندازی بر راست خواهد داشت .
متاسفانه ما با گروه های منسوب بر این اندیشه ها روبرو هستیم کدام یک توانستند با دیگران به اتحاد برسند هر کدام منطقی خاص که از دیدگاه خودشان درست است حرکت می کنند و احترامی نیز برای همدیگر قائل نیستند. آیا همین تفکر منجر به تولید انسان هایی از نوع بریا و رهبرانی چون پول پول و استالین ونظایر آنان خواهد شد؟ من نیز شکوه را در صورت این افراد له شده در جامعه ی کنونی می بینم ولی شکوهی در گفتارهای شما ندیدم که مرا به اشتیاق ایجاد جامعه ی مورد نظر شما بکشاند و البته سپاسگزارم که نظریات خود را بی هیچ پوششی دادید تا بهتر به آن آینده بیندیشم که شما اداره اش خواهید کرد( عقاید شما) و می توانید از هم اکنون نام مرا در لیست افراد مخالف خود بگنجانید شاید در اردوگاه های کار اجباری به راه درست مورد نظر شما برگردم ورسوبات باورهای موثر از سرمایه داری زودوده گردد.

نانایا آشور
۶ ژانویه ۲۰۱۸ /۱۶ دی ۱۳۹۶