از دهان رهایی بر می خیزند
میان گامهای،
که خیابان را به بیداری می خوانند
دردیدگان سرودی
ولحظه های انتظار
اتحاد!
درمشتهای گره شده
می کوبند بروحشت شان
چه رزمی ست
برشانه های شکوه
انگیزه تان، نسیم سحری را مژده می دهد
وتپش رنجها
که با شب بیگانه است
تمام پنجره ها خیره به افتاب حقیت اند
چه هلهله ای است!
درخیابان سنگر گرفته
چه فریادها موج می زند در بادها
تورا در بهارارزوهایم می خوانم
درجستجوی روئیدن کشتزاران
انجا که خیل گرسنگان لبخند زندگی را
به یکدیگر هدیه می دهند
تورا دراعتصاب کارگران می بینم
در اول مه
درپایکوبان ۸ مارس
تورا در قلب انقلاب ایران می بینم
۶ ژانویه ۲۰۱۸