جنبش سرنگونی نه جنبش اعتراضی

جنبش سرنگونی نه جنبش اعتراضی
مبارزات اجتماعی جوانان – زنان و مردم علیه جمهوری اسلامی را باید جنبش سرنگونی نامید. جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی مرکب از چندین جنبش سیاسی اجتماعی است مانند جنبش زن – جنبش کارگری – جنبش جوانان – جنبش آزادیخواهی – جنبش ملی گرایی ایرانی و جنبش حق طلبی عمومی. پایه های اصلی جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی بر آزادیخواهی و برابری طلبی استوار است و لذا رهبری آن در دست کمونیستهاست. در حاشیه جنبش سرنگونی جنبش ملی گرایی ایرانی شاخه پرو غرب را سلطنت طلبها و مشروطه خواهان رهبری می کنند و بخشی از جنبش حق طلبی عمومی را سکولارها و جمهوری خواهان لاییک رهبری کرده و سازمان مجاهدین هم حرکت انتقام از رژیم آخوندی را نمایندگی میکند و هیچ جنبش اجتماعی ای را نمایندگی نمی کند. در نتیجه جنبش سرنگونی طلب که با دلیل “نه به گرانی و اختلاس و دزدی” در مشهد شروع شد بسرعت به ۲۵ شهر – ۶۳ شهر و … گسترش یافت. گستردگی جنبش سرنگونی و شعار “مرگ بر خامنه ای” و دیگر شعارهای ضد نظام و ساختارشکنانه بعلاوه حمله به مراکز چپاول اموال عمومی و خانه دشمنان مردم جنبش را وارد فاز قیام کرد. اکنون جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی در مرحله قیام است و راه بازگشت به عقب ندارد چرا که کل نظام را نفی کرده و عملن نشان داده خواهان سرنگونی است. لذا این قیام باید بسوی تبدیل شدن به یک انقلاب پیش رود. پیشروی قیام بطرف انقلاب فقط کار کمونیستهاست. فقط کمونیستها این توانایی ایدئولوژیکی و تاریخی و اجتماعی را دارند که قیام را به انقلاب تبدیل کنند. سرنگونی طلبان غیر کمونیست خواهان ابقای همین شرایط منهای جمهوری اسلامی هستند مانند ملی گراها و جمهوری خواهان و مجاهدین اما کمونیستها خواهان انقلاب اجتماعی برای رهایی جامعه از کل قیود و زنجیرها هستند و اینجاست که انقلاب اجتماعی یا سوسیالیستی تنها با به میدان آمدن طبقه کارگر در بر اندازی استثمار و استثمارگران ممکن می شود. انقلابی با سیاست کارگری نه فقط طبقه کارگر بلکه سایر طبقات و اقشار جامعه را هم با خود آزاد می کند چون سیستم بنده گی را لغو می کند. نتیجه اینکه پیشروی قیام فعلی بطرف انقلاب در دست کمونیستهاست زیرا این کمونیستها هستند که می توانند طبقه کارگر را برای به زانو در آوردن طبقات حاکم به میدان آورند و سیاستهای کارگری را بر آن مسلط کنند. همچنین اینکه زیرا تنها کمونیستها هستند که می توانند جنبش زن را در جهت انقلاب زنانه هدایت و رهبری کنند و بلاخره زیرا تنها کمونیستها می توانند دست جنبش های آزادی خواه و برابری طلب اجتماعی را در دست هم بگذارند و به انقلاب اجتماعی سوسیالیستی جامعه عمل بپوشانند.
نامیدن این جنبش سرنگونی طلبانه به “جنبش اعتراضی” به “جنبش خود بخودی” به “اعتراض به گرانی” به “انفجاری که سر گرانی رخ داده است” به “این جنبش به جنبش حاشیه نشینان سال ۵۷ شبیه است” به “موج اعتراضی” به “شورشهای خود جوش” به “تجمعات خود جوش” به “تظاهرات علیه گرانی و تورم” به “ناآرامی ها” و حتا “شورش یا خیزش مردم” همگی ندیدن و نفهمیدن ماهیت و ریشه و اهداف این جنبش است و بشدت به زیان و ضرر این جنبش است. این تفاسیر جنبش را کوچک و بی رهبر و خود بخود و زودگذر و فقط اعتراضی و بی هدف و کم تعثیر و بی آینده نشان می دهد و لذا مضر و سمی هستند. شعارهای رادیکال این مبارزات و سراسری بودنش و به میدان آمدن اقشار زحمتکش و جوانان بی کار نشان می دهند که این یک قیام است و نه جنبش اعتراضی.
وقتی اعتراض به گرانی تبدیل به تظاهرات سیاسی می شود این نشان می دهد که جنبش سرنگونی که در طی حاکمیت جمهوری اسلامی بارها به میدان آمده است و سرکوب شده است از زیر خاکستر وضعیت فلاکتبار جامعه تحت حکومت اسلامی منتظر هر فرصتی است تا بار دیگر قد علم کند. برسمیت نشناختن آن و تحقیر آن فقط کار دشمنانش است. شعار “این همه لشکر آمده علیه رهبر آمده” در چابهار و شعار دانشجویان تهران «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا»، «هم غزه، هم ایران، سرکوب زحمتکشان»، «دانشجو آگاه است، با کارگر همراه است” باید هر آپوزیسیونی را متقاعد کرده باشد جنبش فقط اعتراضی نیست بلکه سرنگونی طلب است. خودبخود نیست بلکه سابقه دارد فعال محلی دارد دورنمای سیاسی دارد تشکل دارد و رهبری آن در دست کمونیستهاست. رهبری این قیام و تبدیل آن به انقلاب اجتماعی کار حزب سیاسی کمونیستی است.