حق افشاگرى و نقد باید محفوظ باشد ( جواب کوتاه به یک سوال رفیق بهروز شادیمقدم )

سوران

رفیق بهروز شادیمقدم در مطلبی با عنوان " اما اگرحزب حکمتیست به " نئوتوده ایسم " متهم شود …. " سوالی را مطرح کرده بودند و چون مخاطب در انتهای مطلب ایشان کلمه "شما" میباشد به نظر میرسد که این کلمه "شما" تا حدی رو به من هم بوده باشد و به همین دلیل مجبور شدم که جواب این سوال را کوتاه و مختصر داده باشم .

قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم توضیح کوتاهی ضروری است . باید گفت نزد کمونیستها هیچ  شخصی و سازمان و حزب و سیاستی مقدس نیست و هرچیزی قابل نقد و افشاگری است . نه لنین مقدس است ٬ نه انقلاب اکتبر ٬ نه فلان سازمان کردی  ٬ نه منصور حکمت ٬ نه حزب کمونیست کارگری ٬ نه کورش مدرسی و بالاخره نه حزب حکمتیست .
نزد کمونیستها هر عملی ٬ سیاستى ٬ فکری ٬ نظری و حزبی قابل افشاگری و نقد است پس باید حق افشاگری و نقد برای هر کسی و بر علیه هر حزب و سازمان و سیاستی و … محفوظ باشد .

در جواب مطلب شما  باید گفت که چون من این حق را به رسمیت میشناسم از نظر من هیچ اشکالی ندارد که حزبی را به نئوتوده ایسم  متهم کنید . حق طبیعی شماست اگر دیدید حزبی با سیاستی در راستای منافع یک جنبش مشخص حرکت نمیکند بر علیه آن دست به افشاگری بزنید و تا روی استخوان نقد کنید و نباید در مقابل شما با هیچ  سلاحی مانع تراشی کرد و نباید مانند خیلیها با مقدسات و عوامفریبی و تحریک احساسات در مقابل شما سبز شد و باید اجازه داد که به شکل سیاسی افشاگری و نقد خود را انجام دهید  . تنها چیزیکه برای من مهم خواهد بود استدلالات شما برای اثبات ادعاها و بحثهایتان خواهد بود .

اکنون که تیتر مطلب بطور مشخص به حزب حکمتیست مربوط است ٬ حق طبیعی شماست که افشاگری و نقد کنید . برای من نوعی آنچه که مهم است این است که استدلال شما برای اثبات نئوتوده ای بودن حزب حکمتیست چقدرقانع کننده است؟ اگر هم استدلال کردید و من را قانع نکرد از کنار بحثتان خواهم گذشت بدون اینکه به  شما مارکی بزنم .خلاصه کلام جواب من به سر تیتر مطلب شما همین بود که عرض کردم .( محفوظ بودن حق انتقاد و افشاگری )

و اما دوباره اصل موضوع

من در توضیح قبلی که حتما خوانده اید از حق افشاگری و نقد استفاده کرده ام و به نقد عملکردهای اتحاد سوسیالیتستی در جنبش کارگری و دانشجویی پرداخته ام و خلاصه وار و در ادامه توضیحات قبلی برای ادعاهایم استدلال کرده ام .
احتمالا و به احتمال صد در صد شما تاکنون قانع نشده اید ولی اشکال جواب شما این است که در آن دو مورد مشخص جنبش کارگری و دانشجویی جواب مشخص و استدلال مشخص برای رد ادعاهای دیگران را نداده و با یک جمله کوتاه که " از کاه کوه ساختن " یکسر وارد بحث دیگری شده و موضوع مورد بحث را آگاهانه و یا ناآگاهانه از نقد عملکردهای این جریان در دو جنبش مشخص در یکسال گذشته به تحمل نکردن نظرات دیگران عوض کرده  و کلمه استالینیزم را از کل ماجرا نتیجه گرفته اید . اینجاست که مخاطب نه جواب موضوع قبلی را میگیرد نه موضوع بعدی .

در صورتیکه موضوع مورد بحث ما کاملا روشن است . یکطرف قضیه بنا به دلایلی که شاید مورد قبول شما نباشد عملکرد این جریان را در رده حزب توده قرار داده است ٬  اکنون که شما هنوز دلایل را قانع کننده نمیدانید و مخالفید ٬  بهتر است که عکس قضیه را ثابت کنید .

اگر این فصل از بحث را تمام کردیم  آنوقت میتوان سراغ فصل دیگری برویم و در مورد تحمل کردن و یا نکردن نظرات دیگران دیالوگ دیگری را شروع کنیم . انتظار من این است  که برای رد اتهامات وارده به اتحاد سوسیالیستی  استدلالات خود را در اختیار مخاطبین این بحث قرار دهید .

طرح دوباره یک سوال با یک مثال

حالا که بحث دوباره باز شده است دوست داشتم در رابطه با این از"کاه کوه ساختن" که جمله مترادفی برای جار و جنجال بپا کردن هم میباشد چند کلمه ایی بنویسم .

برای وارد شدن به این بحث بهتر است که با یک مثال شروع کنم . تصور کنید جمعیتی در دره ایی محاصره شده اند و از پشت کوهها به طرف این جمعیت خمپاره پرت میشود . این خمپاره ها گاها نزدیک به جمعیت و گاها دور از آنها به زمین میخورد .  حال فردی را در نظر بگیرید که بنا به هر دلیلی از راه دور و مشرف بر این جمعیت به این خمپاره انداز گرا بدهد که هدفش را دقیقتر بکوبد . با دقیق شدن هدف صدای اعتراض از درون جمعیت بلند میشود که بابا اجازه ندهید این یارو به خمپاره انداز گرای دقیق بدهد. در خارج از این تصویر خیلیهای دیگر نظاره گر این منظره هستند . خیلیها بی تفاوت از کنار مسئله میگذرند ٬ خیلیهای دیگر همزمان با محکوم کردن کار خمپاره انداز ٬ به شخصیکه دواطلبانه و از روی هر منفعتی در کوبیدن هدف دقیق به خمپاره انداز کمک کرده است اعتراض کرده و قرار گرفتن شخص در جبهه خمپاره انداز را محکوم میکنند .
گروه سومی نیز وجود دارد که نظاره گر این تصویر بالاست و فکر میکنند هم اعتراض جمعیت و هم خارج جمعیت به عمل شنیع کسیکه گرای دقیق را میدهد جار و جنجال به پا کردن است . دلیل این گروه این است که درسته مردم زخمی شده  و خسارت وارد شده است ولی کسی که کشته نشده است پس گرا دهنده خطای عجیبی مرتکب نشده است .

برای یک ثانیه این مثال را در فکر خود مجسم کنید و صحنه ها را بچینید تا پی ببرید عمل گرا دهنده و شلیک کننده هیچ فرق و تفاوتی با هم ندارد.
من فکر نمیکنم رفیق بهروز شادیمقدم این جمله "از کاه کوه ساختن" را آگاهانه بکار برده باشد . ولی در نوارهای سردمداران اتحاد سوسیالیستی به صراحت گفته اند که کسی از بین نرفت ( نقل به معنی ) پس بیخودی شلوغ کرده اند .
جمله جار و جنجال  یا از کاه کوه ساختن در اتفاقات سال گذشته و اخیر از غیر انسانیترین و نامسئولانه ترین استدلالی است که تاکنون شنیده ام .
با توجه
به مثال بالا اکنون سوال این است که : آیا اگر سال گذشته چند دانشجو بالای طناب دار میرفتند آنوقت کاه کوه  و جار و جنجال واقعیت میشد؟؟؟

به امید دیالوگی مفید