واقعیت کمونیسم چیست؟ حزب زدایی از انقلاب اکتبر!

واقعیت کمونیسم چیست؟

حزب زدایی از انقلاب اکتبر!

رمز ماندگاری و تازه بودنِ انقلاب اکتبر پس از صدسال، دقیقا در این است که این انقلاب مبشر و منادی آینده کمونیستی بود که هنوز تحقق آن عاجل‌ترین و ضروری‌ترین عمل مقابل جامعه بشری است. همین ضرورت و پاسخ به آن، جبرا مهم‌ترین خط تمایز میان پیشاهنگ بودن و یا واپس‌گرا بودن در هر عرصه از حیات اجتماعی است. از تئوری و پراتیک سیاسی تا کوشش‌های هنری.

چندین دهه کارزار تحریف و دروغ و حملات شنیع علیه کمونیسم و تاریخ انقلاب‌های سوسیالیستی، توسط بورژوازی بین‌المللی در جریان است. امروز، بازار کارزارهای ضد کمونیستی پرهیاهو از نوع چند دهه گذشته، چندان گرم نیست. گویی متولیان نظام سرمایه‌داری که از هر پنجه‌شان خون و چرک علیه بشریت فوران می‌زند، متوجه شده‌اند بهتر است میدان را در این زمینه به خرده‌بورژوازی واگذار کنند.

برخی از این نیروی طبقاتی، آشکارا تجربه انقلاب اکتبر را فاجعه یا تراژدی می داند. برخی دیگر، موضع «وسط» می‌گیرد. برخی دیگر در مقام «حامی» ظاهر شده و جوهر کمونیستی انقلاب اکتبر را تهی کرده و آن را «دموکراتیزه» می‌کند. در کل، سه مولفه تعیین‌کننده انقلاب اکتبر، شامل «نقد» و تحریف شده و برخی اوقات کاملا سانسور می‌شود: این سه مولفه از این قرارست:

نقش تعیینکننده رهبری کمونیستی در پیروزی انقلاب اکتبر، دیکتاتوری پرولتاریا، جنگ انقلابی تحت رهبری حزب کمونیست.

در این زمینه نگاهی کنیم به همایش‌ها و مقالاتی که به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر برگزار و نوشته شد.

محسن حکیمی در این زمینه، هم سخنران همایش‌هایی بود و هم نویسنده مقالاتی.

لب کلام وی  در «همایش بازخوانی انقلاب روسیه و تأثیرات آن بر ایران»۱ این بود که «انقلاب اکتبر» اگر نه فاجعه اما تراژدی بزرگی بود! زیرا به گفته او جنبش کارگری به زیر رهبری حزب بلشویک رفت و «استقلال» خود را از کف داد.

برای این‌که معنای واقعی حرف حکیمی را بفهمیم، باید بدانیم که قبل از تثبیت رهبری لنین و بلشویک‌ها بر جنبش کارگری، این جنبش تحت رهبری احزاب خرده‌بورژوازی (منشویک‌ها و اس‌آرها) از «حکومت موقت» بورژوازی که در فوریه ۱۹۱۷ پس از سرنگونی تزار به قدرت رسیده بود حمایت می‌کرد. بنابراین محسن حکیمی، منحرف شدن جنبش کارگری از مسیر بورژوایی که تحت رهبری احزاب خرده‌بورژوا بود را از کف رفتن «استقلال» این جنبش می‌داند.

وی در این سخنرانی گفت: «انقلابی کارگری که… پیش‌تر طومار استبداد تزاری را در هم پیچیده بود، زیر سلطه جریانی سیاسی قرار گرفت که محصول پس‌رفت کمونیسم مارکس بود و سه مشخصه مهم داشت: ایدئولوژیک کردن جنبش کارگری؛ حزبی کردن آن؛ و نشاندن سرمایه‌داری دولتی به‌جای سرمایه‌داری خصوصی به نام و زیر پوشش سوسیالیسم. درواقع آن‌چه لنین از آن به‌عنوان «دیکتاتوری پرولتاریا» نام می‌بُرد چیزی جز دیکتاتوری حزب بلشویک نبود.»  از نظر او، «فاجعه انقلاب اکتبر» نقض تعبیرِ مارکسی از کمونیسم و «آویزان شدن طبقه کارگر به این یا آن ایدئولوژی و مبارزه فرقه‌ای و توطئه‌گرانه «انقلابیون حرفه‌ای» برای پیاده کردن اصول ایدئولوژیک» بود.۲

چنین سخنی از حکیمی عجیب نیست. او سالیان درازی است که رسالت خود را حزب‌زدایی (درواقع، کمونیسم‌زدایی) از جنبش کارگری می‌داند و به کارگران مبارز هشدار می دهد که مبادا تبدیل به مبارزین کمونیست انقلابی متشکل در یک حزب کمونیست شوند و به افرادی که خود را کمونیست می‌دانند هشدار می‌دهد که مبادا تبدیل به «انقلابیون حرفه‌ای» متشکل در یک حزب کمونیست شوند. تئوری‌سازی‌های «مارکسیستی» او برای رهنمود دادن به «پراکسیس استقلال» این است: «به نظر مارکس، هر کارگری یک کمونیست «درخود» و هر کمونیستی یک کارگر «برای خود» است.» یعنی، کارگران به صرف کارگر بودن «کمونیست» هستند و دیگرانی که کارگر نیستند به صرف حمایت از کارگران، کارگر می شوند!

اما محسن حکیمی نیازی به آرایش نظریات ضد کمونیستی خود با ادبیات مارکسیستی ندارد. این رهنمودها از جهان‌بینی ایشان برمی‌خیزد که اصلا نیازی به تغییر انقلابی جهان نمی‌بیند. برای وی، مقاومت و مبارزه کارگران در محدوده تنگ مبارزه برای «حق خودشان» کافی است و کمونیست هم کسی است که این مبارزه را پیگیرانه حمایت کرده و پیش می‌برد و نه کسی که کارگران را از این حصار تنگ مبارزاتی بیرون آورده و تبدیل به مبارزین راه رهایی بشریت می‌کند. بنابراین، به اعتقاد حکیمی، نه‌تنها کارگران و جنبش ضد سرمایه‌داری آنان نیاز به رهبری حزب کمونیست ندارد بلکه نیاز به حزب‌زدایی دارند و استقلال از حزب عین اصالت انقلابی است.

اما این تفکر در بهترین حالت یک توهم خرده‌بورژوایی است. هیچ حرکتی در هیچ نقطه از تاریخ سرمایه‌داری، بدون رهبری کمونیستی، تغییر جدی و بنیادین در شرایط ستم و استثمار به‌وجود نیاورده است و نمی‌تواند به‌وجود آورد. این یک اصل علمی است. یعنی، بازتاب و بیان تئوریکِ واقعیت است. اهمیت طبقه کارگر در آن است که به علت موقعیت عینی اجتماعی‌اش پتانسیل آن را دارد که به ستون فقرات جنبشی تبدیل شود که هدفی تاریخی- جهانی دارد: رهبری کل بشریت به‌سمت هدف استقرار جامعه کمونیستی در جهان. این جنبش، به‌خاطر هدفش، جنبش کمونیستی نام دارد و مولفه تعیین‌کننده آن علم کمونیسم و احزاب کمونیست است که بر اساس این علم، توده‌های کارگر و دیگر ستمدیدگان را در راه مبارزه برای این هدف آگاه و سازماندهی می‌کند. هر نوع استقلالی از این جنبش، یعنی وابستگی به وضع موجود.

آگاهی طبقاتی پرولتاریا هیچ نیست مگر آگاهی به این واقعیت مادی و عینی و عمل کردن بر روی این ضرورت و امکان آن. این آگاهی در کمونیسم علمی فشرده شده است که مانند هر علم دیگر، کاشف و فرموله‌کننده داشته و مرتبا تکامل یافته است و باید بیشتر هم تکامل بیابد. آن‌هایی که این حقیقت را درک کرده و در دست گرفته و به طور منظم و متشکل آن را به‌کار می‌برند، کمونیست هستند. حال خاستگاه طبقاتی/اجتماعی‌شان کارگری باشد یا نباشد.

آنچه بخش مهمی از کارگران روسیه را قبل از انقلاب اکتبر و در آستانه آن، کمونیست کرد کارگر بودنشان نبود. بلکه فعالیت شبانهروزی لنین و کمونیستهای حزب بلشویک بود که فکرِ کمونیسم را به میان آنها میبردند و آنان را آگاه به ابزار، روشها و اهداف انقلاب کمونیستی کرده و در حزب متشکل میکردند. برای این کار بلشویک‌ها روزنامه‌ای منتشر کرده و در سراسر روسیه با استفاده از مجاری زیرزمینی و قانونی در میان توده‌ها پخش می‌کردند. هدف از این کار آماده کردن اذهان و سازمان دادن نیروها برای کسب قدرت دولتی و اعمال قدرت برای بنای جامعه سوسیالیستی بود. فاجعه برای طبقه کارگر، در صورتی رخ می‌داد که لنین در سال ۱۹۱۷  با قاطعیت مسئولیت انقلابی و رهبری انقلاب را در دست نمی‌گرفت. باب آواکیان خط تمایز مهمی را برای همه کمونیست‌ها جلو می‌گذارد:

«انقلاب روسیه و همه انقلاب‌های پرولتری به‌طرزی پر قدرت درستی نظریه‌ای را که لنین در اثر «چه باید کرد؟» پیش گذاشت نشان دادند. این‌که حزب هرچه سازمان‌یافته‌تر و متمرکزتر باشد، هرچه بیشتر یک پیشاهنگ واقعی انقلابیون باشد، به‌همان اندازه نقش و ابتکار عمل توده‌ها در مبارزه انقلابی بیشتر خواهد بود. بدون وجود چنین حزبی تا کنون هیچ انقلابی صورت نگرفته و در هیچ‌کجا، فقدان چنین حزبی موجب رها شدن ابتکار عمل توده‌های تحت ستم در یک مبارزه آگاهانه انقلابی نشده است.» (آواکیان. بیسیکس شماره ۶:۱ نقل شده در مقاله: ترازنامه واقعی کمونیسم و انقلاب سوسیالیستی. افشای بزرگ‌ترین دروغ های ضد کمونیستی. نشریه انقلاب. ارگان مرکزی حزب کمونیست انقلابی آمریکا)۳

مارکس، لنین و دیکتاتوری پرولتاریا

آقای حکیمی تلاش می کند «دموکراسی مارکس» را در مقابل «دیکتاتوری لنین» بگذارد. در واقع کتابی که اخیرا با عنوانِ «دگردیسی کمونیسم مارکس» انتشار داده به این مبحث هم اختصاص دارد. جنبش کمونیستی، جنبشی برای استقرار کمونیسم است. این جنبش به خاطر ماهیت مبارزه طبقاتی (یعنی، به این علت که طبقه حاکم به سادگی از حاکمیت و نظام اجتماعی خود دست نمی‌کشد) بسیار اقتدارگرا است. مارکس خصلت و وظایف انقلاب سوسیالیستی را به‌طور کلی اما روشن تعریف کرد و گفت سوسیالیسم تحت دیکتاتوری پرولتاریا باید هدفِ محو کلیه تمایزات طبقاتی، همه روابط تولیدی که این تمایزات را تولید می‌کنند، نابودی کلیه روابط اجتماعی ستمگرانه و افکار ستمگرانه را به‌پیش ببرد.

انقلاب اکتبر، تحت رهبری لنین و حزب کمونیست یک دولت طبقاتی نوین را به قدرت رساند. این دولت، مانند همه دولت‌های دیگر، یک دیکتاتوری طبقاتی بود اما این بار، دیکتاتوریِ طبقه‌ای که آخرین طبقه در تاریخ است. هرچند این انقلاب در طول راه، خطاهای جدی مرتکب شد و بالاخره شکست خورد اما دستاوردهایش در راه نابودی ستم و استثمار، خارق‌العاده بود و در این راه، نقطه عزیمت غیر قابل انکاری را تثبیت کرد. این واقعیت جهان را به لرزه در آورد، نور امید در دل صدها میلیون انسان تحت ستم و استثمار در سراسر جهان کاشت و افق روشنِ پایان دادن به نظام طبقاتی را نشان داد. این واقعه، چنان انفجار قدرتمندی بود که مائوتسه دون گفت: «توپ‌های اکتبر، مارکسیسم را به چین آورد».

انقلاب اکتبر و جنگ انقلابی تحت رهبری حزب کمونیست

پیروزی انقلاب اکتبر، بدون جنگ انقلابی که تحت رهبری شخص لنین پیش برده شد امکان نداشت. قیام اکتبر بر مبنای تصمیم آگاهانه یک حزب و رهبر آن بهوقوع پیوست. این انقلاب نه امری خودجوش بود و نه امتداد تک خطی و سرراستِ سال‌ها کار سیاسی و تشکیلاتی بلشویک‌ها در میان توده‌ها. لنین، براساس تحلیل ماتریالیست دیالکتیکی از اوضاع، پیش‌بینیِ حمله بورژوازی داخلی و بین‌المللی برای سرکوب انقلاب، تحلیل از صف‌آرایی نیروهای متزلزل سیاسی، شناخت از پتانسیل و روحیه توده‌ها و ارزیابی علمی وعینی از موقعیت حزب بلشویک تشخیص داد که  مبارزه سیاسی انقلابی باید یک جهش بزرگ به مبارزه نظامی انقلابی کند. تصویرسازی برخی جریان‌های چپ از این مسیر که گویی اول کارگران جنبش اعتصابی راه انداختند، تشکل‌های توده‌ای شورایی به راه افتاد و بعد به‌طور خودجوش دست به قیام زدند یا این‌که طی سالیان طولانی قوای بلشویک‌ها ذره ذره جمع شد و یک باره دریا شد و دولت طبقه بورژوازی حاکم در آن غرق شد، واقعیت ندارد. این سناریوها، پیچیدگی اوضاع و نقش تعیین‌کننده رهبری لنین و حزب بلشویک در گذراندن انقلاب از پیچ و خم‌ها و تشخیص جهش‌ها و گسست‌ها را کاملا حذف می‌کنند تا منطبق بر خیالات و توهمات‌شان گردد. واضح است که وجود یک جنبش توده‌ای و گسترده از توده‌های کارگر و دهقان و قشرهای دیگر که خواهان تغییر جدی و سرنگونی وضع موجود بودند عامل بسیار مهمی بود. اما این خشم و خواست بدون رهبری لنین و

حزبزدایی از انقلاب اکـــتبر!

بلشویک‌ها به انقلاب اکتبر منتهی نمی‌شد. واضح است که تواناییِ بلشویک‌ها در جهش دادن به مبارزه طبقاتی پرولتاریا به سطح کسب قدرت از طریق قهر انقلابی، خود ثمره یک کار درازمدت انقلابی بود. اما محتوای این کار درازمدت انقلابی تمایز جدی با محتوای کار درازمدت احزابی مانند منشویک‌ها داشت. سال‌ها کار و فعالیت اکونومیستی منشویک‌ها و کار مسلحانه جدا از توده‌ها که گاها توسط جریان اس‌آر پیش برده می‌شد، هرگز به یک جنگ انقلابی و درهم شکستن ماشین دولت بورژوازی منتهی نمی‌شد. کار درازمدت بلشویک‌ها تحت رهبری لنین، فعالیتی بود که در هسته مرکزی آن، تلاش برای کمونیست کردن یک بخش از طبقه کارگر قرار داشت. مبارزه طولانی علیه خط‌های راست و اکونومیستی در مورد هدف و مضمون و روش پرولتاریا در انقلاب و به  وجود آوردن یک حزب کمونیست مولفه‌ای تعیین‌کننده در این فرآیند تدارک و آمادگی و تسریع بود. توان لنین و حزب تحت رهبری او طی سال‌ها کار آگاهانه و خلاف جریان علیه خط‌های راست و اکونومیستی و دیگر خط‌ها که بیان جهان‌بینی خرده‌بورژوازی بودند، شکل گرفته بود.

قیام اکتبر در مسکو، پیش‌درآمدی داشت که جنگِ تحت رهبری بلشویک‌ها با ژنرال کورنیلوف در سن‌پطرزبورگ بود. لنین اعلام کرد، مبارزه به جایی رسیده است که اکنون دو اردوی نظامی باید با هم دست و پنجه نرم کنند و در ماه ژوئیه ۱۹۱۷ وارد سن‌پترز بورگ شد تا درهم شکستن حمله ژنرال کورنیلوف را سازمان دهد. این برخورد نظامی به سرعت ذهن کارگران را به روی مساله کسب قدرت از طریق قهر متمرکز کرد. این‌جا نقطه چرخش در افزایش نفوذ بلشویک‌ها بود. خودِ این جنگ علیه دشمن، عامل مهمی در بیرون کشیدن توده‌های شوراهای کارگران و دهقانان از زیر نفوذ منشویک‌ها و اس‌آرها  و تحکیم رهبری لنین در شوراهای کارگری و دهقانی و حتا در خود حزب بلشویک بود.

لنین کیفیتا بیشتر و روشن‌تر از دیگر رهبران بلشویک این حقیقت استراتژیک را درک کرده بود که پرولتاریا بدون ارتش و دست زدن به جنگ سازمان‌یافته و رهبری‌شده به قدرت نخواهد رسید بلکه به‌طرز اسفناکی به او خیانت خواهد شد. بورژوازی با تمام قوا حیله‌گری می‌کرد. کرنسکی رئیس «دولت موقت» و نماینده بورژوازی روسیه بود که در نتیجه سرنگونی سلطنت تزار به قدرت رسیده و حتا عضو حزب سوسیالیست‌های انقلابی یعنی (اس‌آرها) شده بود که رضایت توده‌های کارگر و دهقان را جلب بکند. تمام قدرت‌های امپریالیستی آشکارا به کرنسکی ماموریت داده بودند که انقلاب را در سطح برکناری تزار متوقف کند. در این میان منشویک‌ها و اس‌ارها نقش دستیار کرنسکی را بازی می‌کردند و وعده‌های عوام‌فریبانه این دولت را به میان کارگران و دهقانان می‌بردند. بدون استواری بر روی هدف کسب قدرت سیاسی و استقرار دولت سوسیالیستی از طریق استراتژی انقلاب قهرآمیز برای درهم شکستن تمام و کمال دولت و کسب کامل قدرت سیاسی برای طبقه کارگر تحت رهبری حزب کمونیست، نه درهم شکستن این همه حیله‌گری و مانور سیاسی و توهم‌های زهرآلود ممکن بود و نه منحرف کردن سیر خودبه‌خودی مبارزه کارگری به سطح جنگ انقلابی برای کسب قدرت سیاسی. خط سیاسی ایدئولوژیک لنین تعیین‌کننده بود که بتواند حزب بلشویک را در آن ماه‌های فشرده که ارزش بیست سال داشتنند، برای عوض کردن چرخ تاریخ بسیج کند و به میدان بیاورد.

بسیاری از روشنفکران خرده‌بورژوا، این وضعیت را کیش شخصیت یا اقتدار‌گرایی لنین می‌دانند. اما بهتر است بگوییم کیش خط صحیح و اقتدار خط صحیح و برای به اقتدار رسیدن پرولتاریای انقلابی و متحدانش با هدف رهایی بشریت از نظام طبقاتی.

«آتش»

پانوشت:

 

.۱  در خانه اندیشمندان علوم انسانی (۲۶ و ۲۷ مهر ۹۶)

 .۲ او گفت، انقلاب اکتبر «نتیجه دگردیسی کمونیسم مارکس، ایدئولوژیک کردن و حزبی کردن (یا فرقه‌ای کردن) جنبش کارگری روسیه بود.»

  1. BAsics ۶:۱

Setting the Record Straight on Communism and Socialist Revolution

REFUTING THE BIGGEST LIES AGAINST COMMUNISM

October 30, 2017 | Revolution Newspaper | revcom.us

 

به نقل از آتش شماره ۷۳ – آذر ۹۶

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com