سحری در غروب

تقدیم به همه انسانهای که در این پائیز عزیزانشان را از دست دادن
سحری در غروب
اه مادرم زمین
چه شد
که به خود لرزیدی
ندیدی بچه ها را
چه شاد
جشن گرفته بودند
از برای تولدی
ندیدی ان نوزاد را
که به دنیا آمده
تا ببیند مهر ترا
چگونه فراموش کردی
مردمانی را
که سالها
خون دل خورده بودند
تا بسازند خانه ای
شاید دو بار میخواهی
یاد اور شوی
انقلاب را
شاید می خواهی
دوباره همبستگی را
فرا خوانی در این پائیز
شاید نشان از
انقلاب دیگری ست
این زلزله برتن ت
تا بلرزان ت
کاخ های ستمکاران را
شاید بیدار کند ملت ی را
که در افیون مذاهب
نشئه شدن
شاید غم از دست دادن عزیزان
بریزد آن ترس ی
که خود ساخته اند
خدای نامرئی
نمی دانم تا کی
می شود دید
انسانهای پراکنده را
که فریاد می زند
برای یکی شدن
در برابر
نابرابری ها. اکبر یگانه ۲۰۱۷٫۱۱٫۱۵