سکولاریسم و لغو حجاب در دولت “اسلام ناب محمدی”؟ (در حاشیه بیانیه جمعی از فعالین زن برای برون رفت از بحران)

اخیرا بیانیه ای به امضای جمعی از فعالین زن با طرح پنج ماده در دفاع از حقوق زنان منتشر شده است. در این بیانیه آمده است که طرح پنج ماده ای رهبران جنبش سبز که طی هفته های متوالی مورد توجه و بحث عموم بوده است٬ هیچ مطالبه ای در باره زنان مطرح نکرده اند. بیانیه در مقابل برای “برون رفت از بحران” پنج خواست از جمله لغو قوانین تبعیض آمیز٬ آزادی پوشش, رفع هر گونه خشونت علیه زنان٬ جدایی دین از دولت را در دستور خود میگذارد.

در برحق بودن هر پنج خواست درج شده در بیانیه هیچ شکی نیست و هرگونه مبارزه حول این خواستها تماما قابل پشتیبانیست. خیلی بیشتر از این چند مطالبه طی سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی در دستور طیف وسیعی از زنان و فعالین آزادیخواه و برابری طلب و کمونیستها بوده و برای آن هم بهای سنگینی پرداخت شده است. مخالفت با کلیت قانون اساسی و جنگ و گریز با نیروهای انتظامی و خواهران زینب مشخصه سه دهه از تاریخ جنبش زنان در ایران است. بارها زنان بخاطر عدم رعایت حجاب مورد هجوم گله های خواهران زینب قرار گرفته اند. قربانیان زیادی زیر چوبه های دار رفته اند٬ تعداد زیادی برای سالها از کشور گریخته اند تا جان خود و خانواده هایشان را نجات دهند. هزاران جوان بخاطر عدم رعایت قوانین زن ستیز اسلامی به هر بهانه ای از کار و دانشگاه و سفر محروم شده اند. این تصویر واقعی از زندگی زنان در ایران به گوش جهان هم رسیده و خواستهای برابری طلبانه بخشی از جنبش زنان که قویا مورد تایید نسل جوان در جامعه بوده تاثیر خود را حتی بر کشورهای دوروبر هم از جمله عراق و افغانستان گذاشته است.

  سوالی که در وهله اول به ذهن میرسد این است که آیا این فعالین زن مطالباتشان را از جناح موسوی میطلبند؟ آیا امضا کنندگان بیانیه ضمانت اجرایی این خواستها را در فردای به قدرت رسیدن این “آقایان” از بازرگان و موسوی و خاتمی میخواهند؟ و اگر چنین است آیا مدارک سه ده از مقاومت و تلاش جنبش زنان ٬ این پاشنه آشیل جمهوری اسلامی٬ در مقابل وحشیگری گله های حزب الله کافی نیست تا هرگونه توهم در مورد این رهبران و جنبششان را بدور ریخت؟ برای مثال این دوستان اشاره میکنند که “…انتظار دیگری نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام موضع ها آقایان٬ از فردای انتخابات به این سو٬ یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود٬ به خواسته های زنان توجهی نشده است”.

رهبران جنبش سبز همواره گفته اند که مبارزه “مخملیشان” برای طبقه خود (طبقه متوسط) بوده, برنده شدنشان در این نزاع به کیسه خودشان ریخته خواهد شد و دولتشان در چهارچوب “اسلام ناب محمدی” خواهد بود, نه بیشتر و نه کمتر. حالا بیاید و از این جنبش توقع مقابله با آپارتاید جنسی, لغو حجاب و قانون اساسی را داشت. این بیانیه با این آشفتگی و توهم, خواسته یا ناخواسته, دنبالچه جنبش سبز میگردد و نهایتا هم مانند سایر تشکلهای دیگر که روی همین مدار میچرخند در تقابل با جنبش میلیونی زنان کارگر, زنان آزادیخواه و برابری طلب قرار میگیرند. کارگران, آزدیخواهان و زنان و  مردان رادیکال و برابری طلب حاضر نخواهند بود اینبار به دنبال جمعی دیگر در لباس “سکولار” به میدان مین جنبش سبز بروند.

امضا کنندگان این بیانیه از جنبش سبز بخاطر بدقولی و بی تفاوتی آنها به مطالبات زنان “از بعد از منتفی شدن مساله جذاب آرا”  گله منداند. این توقع از همان شروع اشتباه است چرا که انتظار از بنیان گذاران قانون اساسی زن ستیز, مسببین سنگسار و اعدامها, مبلغین حجاب و آپارتاید جنسی در کنار جلادان و مامورین اسید پاشیدن و زندانی کردن زنان که امروز جامه سبز پوشیده اند, بیجاست و خاک پاشیدن به چشم جنبش زنان است. دوران خاتمی و در هم شکستن مبارزات دانشجویی و مبارزات زنان آزادیخواه و برابری طلب را همه به یاد دارند. برای نمونه زهرا رهنورد, سنبل زنان سبز, شریک جرم همین رژیم در دامن زدن به ایجاد رعب و وحشت در میان جوانان برای یکدوره طولانی بوده که حالا با یک چاقچور گل گلی مظهر “دمکراسی” برای این جنبش شده است. انتظار باندازه یک دانه جو در دفاع از حق زن از امثال رهنورد و موسوی و عبادی و گنجی انتظاری بیهوده است. مبارزه برای جدایی دین از دولت که در بیانیه به آن اشاره شده هرگز آبش در یک جوی با مدافعین ایجاد دولت “اسلام ناب محمدی” و “باز گشت به دوران خمینی” نمیریزد. جواب این سرگیجه سیاسی را این دوستان چگونه میخواهند بدهند؟

آن تغییرات “بنیادی” و “ساختاری” که در بیانیه به آن اشاره شده از ریشه با کلیت جمهوری اسلامی با جناح سبز و سیاه آن در تناقض است. مبارزه بر علیه حجاب, آپارتاید جنسی و دیگر خواستها امریست که همین امروز میتوان روی آنها پافشاری نمود٬ اما قبل از هر چیز باید صف خود را از این مرتجعین دون مایه با سبز و سیاه آن جدا کرد. حداقل انتظار از امضاکنندگان این بیانیه این است که یک بار دیگر به کاری که شروع کرده اند نظری عمیق بیندازند و خود را از این تناقض دربیاورند. خارج از اینکه سابقا در صف جنبش سبز بوده یا نبوده اند, امروز شفاف و روشن حاضر به ترک آن شوند و به جنبش سبز اجازه ندهند که از نام و فعالیت آنها سوء استفاده کنند. بهتر این است که امضا کنندگان این بیانیه برای جلب پشتیبانی برای مطالبات زنان بسراغ زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه, کارگران و دانشجویان آزادیخواه بروند نه “روشنفکران دینی” و گروه “دولت در تبعید”. 

هلاله طاهری