بحران‌های قدیمی و معضلات تازه؛جدال بر‌ سر چیست؟

بحران‌های قدیمی و معضلات تازه؛

جدال بر‌ سر چیست؟

ترامپ تلاش می‌کند که وعده‌ی “تغییر سیاست” در قبال ایران را اجرایی کند. سیاست‌های مناقشه برانگیز توسط هیئت حاکمه‌ی آمریکا علیه جمهوری اسلامی، به شکل صدور تحریم‌ها علیه بازوی نظامی و تراست اقتصادیِ آن و تروریست نامیدن ایران، کشمکش میان جمهوری اسلامی و آمریکا را وارد مرحله‌ای دیگر کرده است. جنگ لفظی میان هیئت حاکمه‌ی ایران و ترامپ بالا گرفته است؛ دوباره موضوع “ایران هسته‌ای و موشکی” دست‌مایه‌ی کشمکش‌هایِ واقعی، بین ایران و آمریکا شده و به معضلات خاورمیانه و جهان اضافه شده است. در این دوره از جدال‌ها، جامعه‌ی ایران با شرایط تازه‌ای روبه‌رو شده و جناح های درونِ جمهوری اسلامی در برابر سیاست‌های تحریک‌آمیزِ ترامپ، تغییر آرایش داده‌اند. از طرفی تهدید‌های آمریکا، تحریم و خدشه‌دار کردنِ ماهیت برجام از سوی ترامپ، صفوف اپوزیسیونِ ناسیونالیست و طرف‌دار رژیم را متحول کرده است. در ادامه‌ی اوج گرفتن بحران‌ها در روابط حاکمیت سیاسیِ ایران با هیئت حاکمه‌ی آمریکا، جمهوری اسلامی را درتحولاتِ آینده با معضلات جدیدی در ابعاد سراسری و مناسبات بین المللی رو‌به‌رو کرده‌است.

جدال به بهانه‌ی ایرانِ هسته‌ای!

درباره‌ی برجام و زوایای آن، در مقاله‌های قبلیِ نشریه‌ بارها گفتیم و بررسی کردیم(۱)؛ توافق هسته‌ای قراردادی چندجانبه، میان ایران و کشور‌‌های ۵+۱ است. در نتیجه علی‌رغم بحران سازی‌های آمریکا، توافق هسته‌ای برگشت ناپذیر است. اما رقابت با اروپای واحد، چین و روسیه به عنوان قطب‌های دیگرِ امپریالیستی، آمریکا را وادار کرده به سیاست‌های میلیتاریستی و تهدید و ارعاب باز گردد؛ در صورتی‌که دنیای چند قطبیِ امروز به ترامپ اجازه‌ی یکه تازی را نمی‌دهد. چرا‌که شرایط جهانِ امروز با دوره‌ی بوش و جهان “تک قطبیِ” پس از جنگ سرد، بسیار متفاوت‌تر است. کشورهای اروپایی به برقراری برجام نیاز دارند و از سوی دیگر آمریکا نیز تواناییِ آفریدن تراژدیِ دیگری را ندارد و در این دوره، از حمایت کاملِ اروپا برخوردار نیست.

آمریکا در جای‌گاه متهم شماره‌ی یک و عامل اصلی در پیدایش تروریسم دولتی و غیر رسمی تلاش می‌کند، که نیروی نظامی ایران را منزوی کند. تحریم سپاه به مثابه یکی از نیروهای اصلی در درگیری‌های منطقه و تراستِ بزرگ اقتصادیِ ایران، دایره‌ی نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه را محدود و دست‌رسی بازوی نظامی‌اش به فناوری و تجهیزاتِ جنگی را دشوار می‌کند. ترامپ در کنفرانس سازمان ملل، ایران را حامی تروریسم و حاکمیت سیاسی‌اش را مستبد ‌خواند. جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در منطقه در جهت تقویتِ کشورهای متحد با آمریکا در خاورمیانه، “تغییر سیاست” در برابر ایران است که ترامپ قبل از رسیدن به قدرت وعده داده بود.

مطمئنا در ادامه‌ در اثر این تغییر روند از سوی آمریکا و اعمال فشار علیه ایران، در آینده مناسبات اقتصادیِ جمهوری اسلامی در سطح بین المللی و روابط‌اش با کشورهای اروپایی و امکان سرمایه گذاری توسط آنها در ایران را بحرانی‌تر می‌کند. صدور تحریم علیه نیرویِ اصلی میلیتاریستیِ ایران به‌منظور محدود کردنِ دامنه‌ی اثرگذاریِ جمهوری اسلامی در منطقه، معضلات اقتصادی، سیاسی و نظامیِ تازه‌ای بر سر راه توازن قوای ایران با کشورهای خاورمیانه قرار خواهد داد و مسیر روابط اقتصادی و سیاسی حاکمیت ایران با کشورهای غربی را دشوارتر خواهد کرد.

ترامپ به عنوان نماینده‌ی بخشی از بورژوازیِ عظمت طلبِ آمریکایی، برای خروج از بن‌بست‌های داخلی و رقابت‌های خارجی به دنبال از سر گیری سیاست‌های میلیتارسیتی است. در این دوره ترامپ می‌خواهد با اتکا به فرا قدرت نظامی‌اش و بازگشت به سیاست قلدری و فشار و تهدید، از رقبای دیگر، چین، روسیه و اروپای واحد، بیشتر امتیاز بگیرد.

در واقع بن بست‌های اقتصادی ترامپ در داخل آمریکا، رقابت‎‌های چند جانبه با رقبای اقتصادیِ اروپایی و قدرت نظامی روسیه، او را مجبور کرده که تیر هوایی شلیک کند! واقعیتِ جدال‌های تازه‌ی آمریکا با ایران، قبل از اینکه به شاخصه‌های حاکمیت سیاسیِ بورژوازیِ ایران مربوط باشد، از درون بحران‌های اقتصادی در داخل آمریکا و شکست‌های پی‌در‌پیِ آمریکا در منطقه، و با انگیزه‌ی سبقت گرفتن از قطب‌های دیگرِ امپریالیستی برخاسته است.

دو فیلم با یک بلیط!

بورژوازی ایران و جریان‌های سیاسی‌ا‌ش برای عبور از معضلات تازه، ناسیونالیسمِ عظمت طلبِ ایرانی را به شکل نظام‌مند تبلیغ می‌کنند. جمهوری اسلامی می‌خواهد به کمک نیرو‌های سیاسی‌اش چه در درون حاکمیت و چه توسط اپوزیسیون طرف‌دار رژیم، برای سهم‌خواهی در برابر کمپ آمریکا، عربستان و اسرائیل، سیاست‌های نظامی‌اش را به قیمتِ شعله‌ور تر کردن آتش در منطقه ادامه داده‌ و  برای تحکیم نفوذش در خاورمیانه تلاش ‌‌کند.

جمهوری اسلامی تلاش می‌کند به واسطه‌ی تبلیغات ناسیونالیستی، عرق ریختن‌ها و دوندگی‌های اپوزیسیونِ طرف‌دار رژیم و جبهه‌ی متحدِ توده‌ایست‌ها، فرخ‌نگه‌دارها و زیباکلام‌ها تا ناسیونایست‌ها‌ی “ضد امپریالیسم” و پرورژیمی‌هایی که به اسم کارگر و “چپ” حرف می‌زنند، سیاست‌های نظامی‌ و موقعیت اقتصادی و سیاسی‌اش در خاورمیانه را توجیه و درنهایت تثبیت کند. اپوزیسیون پرورژیمی و ناسیونالیست‌های “چپ” در کشاندن مردم و طبقه‌ی کارگر به پشت سرِ حاکمیت سیاسیِ ایران، رزومه‌ی قوی‌ای دارند. این جریان‌های سیاسی در طول حیات‌شان، هم‌زمان با تولد جمهوری اسلامی، پوسته‌ی خارجی آن را تا به امروز تشکیل دادند و سخت‌تر کردند. در گذشته با شعار “دفاع” از مرزهای میهن و ادامه‌ی مبارزه با “امپریالیسمِ” آمریکا، از بین جوانان و مردم جامعه برای حکومت سرباز گیری کردند؛ امروز هم به بهانه‌ی صف‌بندی در مقابل “امپریالیسم تجاوز کار”، حفظ “امنیت ملی” در خارج از مرزها و برقراریِ عظمت ایران در منطقه، پشت حاکمیت سیاسیِ بورژوازیِ ایران به‌طور افتخاری بسیج شدند.

طیف روشنفکرانِ “ضد امپریالیسم” و اپوزیسیون طرف‌دار حکومت، پا به‌پای جناح‌های حاکمیت، ریتم تبلیغاتِ ناسیونالیستی را تند تر کرده و عظمت طلبی ایران را با تعصب پاس‌داری می‌کنند! اینها در حقیقت نقش نیروهای لُجستیک را برای جمهوری اسلامی در نزاع‌های کنونی بر عهده گرفتند!

به دنبال بازتر شدنِ شکاف میان آمریکا و ایران، با بالا گرفتنِ جدال لفظی و واقعی میان دو طرف، تهدید و تحریم علیه جمهوری اسلامی، جناحِ دیگر از اپوزیسیونِ مرتجع و ناسیونالیست را نیز به تغییر و تحولِ مداوم دچار کرده‌است. عرصه‌ی حیات برای این بخش از اپوزیسیون ناسیونالیست، حیاط خلوتِ کشمکش‌های آمریکا و ایران است؛ شُل و سفت شدنِ این جریان‌های ارتجاعی با ضرب‌آهنگِ تخاصمات ایران و آمریکا تنظیم شده است. ناسیونالیست‌های پروغرب، جبهه‌ی متحد ناسیونالیست‌های کُرد و باند مسلح و سیاهِ مذهبی و ناسیونالیستِ رجوی که به “رژیم چنج” و “دخالت بشر دوستانه‌ی” آمریکا دل‌بسته‌اند، بر اساس تحرک‌های ترامپ و متحدهای‌اش در منطقه برنامه ریزی می‌کنند.

سال‌ها است که این جریان‌ها و نیروهای سیاسی روی کشمکش‌های ایران و آمریکا حساب باز کردند. اپوزیسیون ناسیونالیست ایران مدت‌ها است که در آرزوی “رژیم چنج” و دخالت آمریکا در سرنوشت مردم ایران به‌سر می‌برد و یا در صفوف حکومت سیاسیِ ایران می‌جنگد. بازتعریفِ مختصات و شرایط کنونی، مطمئنا در ابعاد سراسری و داخلی تاثیر می‌گذارد؛ از ناسیونالیست‌های “ضد امپریالیسم” و طرف‌دار حکومت ایران گرفته تا ناسیونالیست‌های پرو آمریکا و بازیگرانِ احتمالی، اما بعید در سناریوی رژیم چنج نیز، سیاست‌ها و آرایش‌های صفوف خود را دوباره تعریف و مشخص می‌کنند. امروز برسر موضوعِ “ایران هسته‌ای و موشکی” دو قطبیِ کاذبی ایجاد کردند؛ اپوزیسیون بورژوایی و پروغرب، اپوزیسیون ناسیونالیست‌ و طرف‌دار رژیم، هم‌پایِ دو جریان اصلی، جمهوری اسلامی و هیئت حاکمه‌ی آمریکا، جدال قطب‌های امپریالیستی و سهم‌خواهی قدرت‌های بورژوایی را در بسته‌بندی‌های “دفاع از تمامیت ارضی”، “امپریالیسم سیاه و سفید” و  مقابله با “امپریالیسم تجاوزکار”، ارئه می‌دهند. حکومتِ سیاسی بورژوازیِ ایران و اپوزیسیون طرف‌دارِ آن، جریان‌های سیاسیِ‌ حامی “رژیم چنج” و ناسیونالیست‌های طرف‌دار آمریکا، از این دو قطبی ایجاد شده بر سر جدال‌های تازه‌ی آمریکا و جمهوری اسلامی، سرباز گیری می‌کنند.

عقب زدنِ توهم‌افکنی‌های بورژوازی و نیروهایِ سیاسی‌اش و مبارزه با تمام محصولات فرهنگی و ایدئولوژیکی نظام سرمایه‌داری، عرصه‌ی دیگرِ مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگرِ ایران و سوسیالیت‌های آن، انسان‌های سکولار و مترقی و مردمِ خاورمیانه است. نظام سرمایه داری ایران در موقعیت جدیدی قرار گرفته، به تبع بخشی از مقابله با گسترش بیکاری و فقر در ایران، مقاومت علیه جنگ و ناامنی و تفرقه‌های قومی، ملی و مذهبی در خاورمیانه، به عقب زدنِ اپوزیسیون مرتجع و ناسیسونالیست‌های طرف‌دار رژیم و کوتاه کردنِ دست‌شان از سرنوشت مردم ایران و منطقه بستگی دارد.

بررسی تحولات آتی و بازتعریف شرایط پیش‌رو

در حقیقت این هم‌نواییِ ناسیونالیستیِ اپوزیسیونِ طرف‌دار حکومت با جناح‌های حاکمیت، در راستای تاکید بر نفوذ ایران در منطقه و تحکیم موقعیت جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی برجام را پشت‌سر گذاشته و به‌طور رسمی و به عنوان یکی از نیروهای مهم در اتفاقات جاری در خاورمیانه محسوب می‌شود. بخش اعظم بورژوازی ایران، جریان‌های سیاسیِ آن و جناح‌های حاکمیت‌اش، امروز به‌دنبال حفظ موقعیت فعلیِ ایران در منطقه هستند. با اینکه جمهوری اسلامی در جدال لفظی در مقابل ترامپ و تهدید‌های‌‌‌ هیئت حاکمه‌ی آمریکا، “عقب نشینی” نمی‌کند، اما به روابط اقتصادی با اروپا و جلب سرمایه‌های خارجی، برای “بهبودِ” شرایط اقتصادی‌اش محتاج است. از این رو اختلاف‌های سیاسی و کشمکش‌های درونی‌اش را کم کرده تا شاید در روبنای سیاسی به ثبات سیاسی نزدیک شود.

اما بحران‌های قدیمیِ بورژوازی ایران هرگز اجازه نداده که به دور از تنش‌های سیاسی و تلاطم‌های اجتماعی سودآوری داشته باشد. معضلات تازه‌ای که نظام سرمایه داری ایران با آن روبه‌ رو است نیز، ریشه در بحران‌های سیاسی و روبنای سیاسی‌اش دارد. به هر حال بورژوازی ایران و حاکمیت سیاسی‌اش یک‌صدا وارد این مرحله از جدال‌ها شده‌اند. بورژوازی ایران و حاکمیت‌اش برای فراهم کردن زمینه‌ی مناسب برای جلب سرمایه و امنیت برای سودآوری، باید تلاطم‌های اجتماعی را کنترل کنند و اعتراض‌های کارگران و مزدبگیران را عقب بزنند. به تبع ناچار می‌شوند که اصطحکاک بین جناح‌های حاکمیت را تا درجه‌ی زیادی پایین آورند و تا جای ممکن از سرباز کردن ترک‌های روبنایی جلوگیری کنند.

عبور از بحران‌ها به دور از درگیری مستقیم با آمریکا، سیاست امروزِ حاکمیت ایران در جدال با قطب مقابل است. اولین راه حلی که حکومت بورژوازی ایران برای گذر از معضلات جدید انتخاب می‌کند، فشار به داخل جامعه‌ی ایران، تشدید اختناق و محدودتر کردنِ آزادی‌های سیاسی، تحمیلِ بیشتر فقر، بیکاری و دست‌مزدهای ناچیز به طبقه‌ی کارگر و زحمت‌کشان است. فضای پر تنش بین اللملی، دست‌مایه‌ای برای تحمیل فقر بیشتر، گسترش بیکاری و بی‌حقوقی و عقب‌راندن جنبش طبقه‌ی‌کارگر ایران می‌شود.

در کنار تغییر در توازن قوایِ حاکمیت سیاسیِ ایران با طبقه‌ی کارگر و مردم بی‌حقوق در ایران، در بُعد بین‌المللی هم نتایج اقتصادی و سیاسی‌ای به‌بار می‌آورد. علاوه‌بر اینکه فشارهای آمریکا را به داخل ایران و به دوش مردم منطقه می‌اندازد، مناسبات بین‌المللی جمهوری اسلامی با کمپ آمریکا، اسرائیل و عربستان و در ادامه با کشورهای اروپایی را نیز بحرانی‌تر می‌کند. برای جامعه‌ی ایران، کارگران و اکثریت مردم، این مرحله‌ی جدید از جدال‌های آمریکا با ایران، به‌شکل محدودتر شدن آزادی‌های سیاسی و مقابله‌ی سخت‌تر با مبارزات طبقاتی منعکس می‌شود؛ هرگونه ناامنی بیشتر و تهدیدِ بیش از پیشِ مردم منطقه به تفرقه‌های قومی‌، ملی و مذهبی، از نتایج غیر قابل پیش‌بینی و احتمالی این دوره از جدال‌ها علیه مردم خاورمیانه است. این فاز از جدال‌ها، مردم ایران و خاورمیانه، طبقه‌ی کارگر و اکثریت مردم ایران را از زندگی بهتر، امن و مرفه دورتر و امکانِ مقاومت در برابر بحران‌های خانمان‌سوز و ویرانگر در منطقه را تضعیف می‌کند.

درحالی‌که نه خطر “ایران هسته‌ای” صورت مسئله است و نه مبارزه با تروریسم به آوارگیِ مردم منطقه نیاز دارد. حقیقت، محدود کردن دایره‌ی نفوذ ایران در خاورمیانه و سهم‌خواهی بیشتر آمریکا در رقابت با قطب‌های دیگرِ امپریالیستی و بن‌بست ترامپ در بحران‌های داخلی است. این جدال‌ها و تخاصماتِ ایران و آمریکا، بهانه‌ای برای عقب زدنِ مبارزات طبقاتی و مطالبات اکثریتِ محروم در ایران می‌شود؛ و در منطقه به‌شکل ادامه‌دار شدنِ سیاست‌های میلیتاریستی و کشمکش‌های نظامی بین قطب‌ها و نیروهای درگیر و دست‌اندازی به سرنوشت مردم خاورمیانه منعکس می‌شود. از این‌رو پا فشاری بر مطالباتِ معیشتی و صف‌بندی در مقابل بی‌مسئولیتی دولت در قبالِ مسئله‌ی بیکاری، مقابله علیه سیاست‌های نظامی و ماجراجویی‌های میلیتاریستی در منطقه، عرصه‌های پیشِ‌روی طبقه‌ی کارگر، انسان‌های مترقی و آزادی‌خواهان در جامعه‌ی ایران و مردم کشورهای منطقه است.

پرورژیمی‌هایِ “ضد امپریالیسم” و طیف روشن‌فکرانِ شرق زده، به بهانه‌ی “ایران قدرت‌مند” و مقابله با “امپریالیسمِ تجاوزگر”، توهم افکنی ‌می‌کنند؛ عقب زدنِ تبلیغات ناسیونالیستیِ بورژوازی و حاکمیت سیاسی‌اش و حاشیه‌ای تر کردنِ این طیف از اپوزیسیون ناسیونالیست و طرف‌دار حکومت، بُعد دیگری از مبارزه‌ی طبقاتی و جدال سوسیالیست‌های طبقه‌ی کارگر است. اپوزیسیونِ حامی “رژیم چنج” نیز با تهدیدهای ترامپ علیه ایران و شکافِ آمریکا و جمهوری اسلامی، دم‌و بازدم می‌کند؛ ناسیونالیست‌های کُرد و جریان‌های سیاسی دیگر که از سیاست‌های آمریکا به منظور “تضعیف” کردنِ جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند، خطر سوریه‌ای شدن ایران را افزایش می‌دهند و بیشتر درگیر درمان سرگیجه‌شان هستند. تحولات آتی به ایجادِ صفوف مستقل از قدرت‌های بورژوایی و مرتجع، اتحاد کارگران به عنوان یک نیروی سراسری و تاکید بر اعتراض‌های جاری علیه فساد و بی‌حقوقی بستگی دارد.

(۱)‌ رجوع شود به مقاله‌ی “برجام یک توافق طبقاتی” نوشته‌ی ساناز اله یاری https://t.me/gam1395/18 و “تدابیر دست راستی؛ فقل‌ها وکلیدها” از همین نویسنده https://t.me/gam1395/73.

مهر۱۳۹۶

توضیح: این مقاله اولین بار چهاردهم نشریه‌ی گام منتشر شده است.

https://t.me/gam1395