حزب کمونیست ایران ، جریانی راست در جبهۀ چپ
(در مورد مطلبی از عباس منصوران)
نشست و برخاست های اخیرو همکاری کومه له با احزاب ارتجاعی و ناسیونال اسلامی و تسلیت رهبری آن در مرگ جلال طالبانی و انتقادهایی که به آن شده عباس منصوران را واداشته که مطلبی تحت عنوان : ” ناسیونالیسم ایدئولوژی بورژوایی دوران سپری شده “(۱) را بنویسد و در ابتدای آن آورده است : ”
این نوشتار به ضرورت حزب کمونیست، افسانه ناسیونالیسم، و بازتاب و واکنشهای به آن میپردازد . ” و با آوردن این جمله میخواهد بگوید که مواضع ناسیونالیستی رهبری کومه له افسانه است و ایشان که خود در جمله ای دیگر آورده اند : ” از همین روی، نقد طبقاتی و رادیکال، همراه و همراستاست با مبارزه طبقاتی پرولتاریا و حزب کمونیست.” و در ادامه توضیحات مفصلی در مورد مارکس و انگلس و کمونیسم و حزبش در مبارزۀ طبقاتی آورده و با مقایسۀ آن با حزب کمونیست ایران و تصویر نعل به نعل آنان به همدیگرو بدون هیچگونه نقدی به سیاستی و یا سیاستهایی از این حزب طی چند دهه ، فعالین آن حزب را هم با تعریفات اغراق آمیز ستوده اند .
هر حزب جدی سیاسی ای برآمده از بطن مبارزۀ طبقاتی و حاصل جدال های سیاسی درون یک جامعه است . برنامه و پراتیک محصول کار اوست . گاهی برنامه و آرمان های اولیۀ یک تشکل در پروسه مبارزاتی و تحمیل واقعیات رنگ میبازد و شکل و سیاست دیگر به خود میگیرد که با برنامه و اهداف اولیۀ آن فاصله دارد . اوضاع سیاسی راه دیگر میرود و سیلاب های جاری در جامعه آنچه را بر کاغذ آمده میشوید و با خود میبرد و احزاب بر زمینه های دیگری رشد و نما میکنند . با این توضیح اگر چه برنامه یک اصل است اما در بررسی احزاب پراتیک صورت گرفته در رابطه با آن برنامه مهم تر و قابل تامل تر است .
شاخص اصلی یک حزب کمونیستی ، جدال در مبارزۀ طبقاتی ، نشان دادن دوستان و دشمنان طبقۀ کارگر ، افشای خطوط سیاسی احزاب و تشکل های دیگر ، مرز بندی با سازش کاران و فرصت طلبان ، ترویج مارکسیسم و ایدۀ برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و پیشبرد امرسوسیالیسم در جامعه است .
با توجه به نکات آورده شده و نگاهی به حضور حزب کمونیست ایران در چند دهۀ گذشته میبینیم که این حزب با تعریفات فوق نمیخواند . طبعا” نباید این توقع داشت که حزب کمونیست ایران خود به تنهایی با توجه به شرایط جامعۀ ایران امر انقلاب سوسیالیستی را بر پا میکرد . بحثم تلاش های سیاسی و نظری در این مورد است . مبارزۀ طبقاتی در ایران بعد از قیام ۵۷ بدلیل اوضاع سیاسی جهانی وعدم وجود جنبش های کارگری و ضعف کمونیسم و وجود چپ و گرایشات فکری دیگر بنام کمونیسم ، مسیر دیگری و بدون بدیل سوسیالیستی طی کرد . جنب و جوش های مبارزاتی نه در مسیر مبارزات کارگری ، بلکه حول و حوش مطالبات و نارضایتی های طبقات دیگر صورت گرفت و ریل مبارزاتی احزاب چپ مسیر دیگری طی نمود . اینها عمدتا” سخنگو و پرچمدار طبقات دیگر شدند و عملا” آنچه کردند بر خلاف کمونیسم و بر خلاف برنامۀ خودشان هم شد . قطعا” فاکتورعدم اعتقاد لازم به انقلاب کارگری و لزوم سوسیالیسم را باید در سرلوحۀ اینها قرار داد .
حزب کمونیست ایران هم همینطور. فعالیت های اصلی این حزب در کوردستان ایران صورت گرفته است . کوردستان به مثابه یک جامعه بازتاب های سیاسی و اختلافات طبقاتیش از کانال احزاب موجود در آن هم میگذرد . ضعف جنبش کارگری و وجود نارضایتی عمومی در کوردستان و تاثیرات مسائل کوردستان های دیگر در همسایگی ایران و سایۀ سنگین این وضعیت بر احزاب موجود در کوردستان ایران و از جمله کومه له ، روکش ملی ضخیمی را در مقابل دیدگاه ها و سیاست کومه له کشیده است . کومه له که خود هنوز بند نافش را از ناسیونالیسم نبریده است و تکلیف نهایی اش هنوز با این مسئله خاتمه نیافته ، این صحنه جامعه صحنۀ اصلی مبارزه اش در کوردستان شده است . یعنی یک جریان چپ با اعتقاداتی به امر رهایی کارگر و زحمتکش ، با اعتقادی به کمونیسم مورد نظر خود ، حزبی خواهان سرنگونی رژیم ، نرم و مماشات طلب در مقابل ناسیونالیسم (به مثابه یک جریان خطرناک در جامعۀ کوردستان) و با گرایشی روز افزون به طرف آن در عمل . اکنون در صف آرایی نیروها کومه له با مجموع سیاست هایش در قبال ناسیونالیسم ، مرز روشنی از خود به جایی نگذاشته و حزبی از احزاب کورد را از خود به نمایش گذاشته است .
حزب کمونیست ایران جریانی راست در جبهۀ چپ ایران است . ارج گذاری فعالیت های مبارزاتی و فداکاری های مبارزان و جان باختگان این حزب به جای خود . بحث ما بر سر مارکسیسم و به طریق اولی کمونیسم است . یک حزب مارکسیستی تئوری و پراتیکش بنا به تعریف روشن است . جایگاه مبارزاتیش در مارکسیسم بیان شده است . دوستان و دشمنان طبقاتیش آشکار است . اثبات کمونیست بودن و یا نبودن یک جریان باید بر اساس معیارها و اصول و تئوری های مارکسیسم صورت بگیرد . نمیشود هر جریانی را که از کمونیسم تاثیری گرفته باشد و راه و روش دیگری پیش ببرد مارکسیستی و کمونیستی نامید .
مارکس و انگلس در مبارزۀ خود با انواع احزاب چه با قلم و نوشته و چه در عرصۀ عمل این مهم را انجام دادند . حزب بلشویک و لنین هم همینطور .
بدنۀ اصلی حزب کمونیست ایران کومه له است و از آنجایی که کومه له از همان ابتدا و در عرصۀ مبارزۀ طبقاتی در کوردستان درگیر یک جنبش ملی و احزاب ناسیونالیستی موجود در آن بوده نه جنبش سوسیالیستی و احزاب غیر سوسیالیستی آن ، موضعش در قبال این احزاب و مقولۀ ناسیونالیسم ، چه در عرصۀ تشکیلات حزب و چه در موقعیت تحمیلی قرار گرفته در آن بعد از عقب نشینی به خاک عراق و چگونگی سیاستش در قبال احزاب حاکم در کوردستان عراق ، سیاست سازش و سکوت بوده است . سیاستی که با کمونیسم و توضیحات منصوران در مورد وظایف احزاب کمونیسم فرسنگ ها فاصله دارد و اساسا” ضد کمونیستی است .
این چگونه مبارزه ای با ناسیونالیسم است که در دوران اختلافات درون حزب کمونیست ایران و جدایی منصور حکمت ، در دوره ای که چپ های درون حزب در مقابل ناسیونالیست های درون حزب موضع گرفته بودند ، همین حزب کمونیست در پناه خود راهشان داد . در مقابلشان مماشات کرد . سکوت کرد . لی لی به لالایشان گذاشت . خاک در چشم توده ها پاشید . اما این فرزند ناخلف و حرامزاده چیز دیگری میخواست . ضد کمونیسم بود . دولت و حکومت کوردی میخواست . حکومت وابسته به حکومت های ارتجاعی منطقه و امریکا میخواست . میخواست همۀ حزب را با خودش همراه کند و ببرد . در نهایت هم انشعاب کردند . رفتند . قوم پرست بودند و احزاب قومی خود را راه انداختند .
کجا نوشته و موضعی ضد ناسیونالیستی از حزب کمونیست و اعضایش در قبال این جمع درج شده است . سیاست سکوت و انتظار کومه له در چند دهۀ گذشته در کوردستان عراق و از کنار سیاست های اسلامی و ضد زن و کشتار زنان آزادۀ آن دیار توسط حکومت طالبانی ، سرکوب و کشتار کمونیست های کارگری و … گذشتن ، کجایش سیاست پرولتری و کمونیستی است .
کشایش اتحاد با احزاب قومی و اسلامی و سخنگوی آنها شدن و بدون هیچ نقدی به آنها و جلال طالبانی را فقط شخصیتی طرفدار مردم کوردستان نامیدن (طالبانی ستایشگر خمینی جلاد و حکومت اسلامی ایران بود .) و از او تجلیل کردن ، بدونه هیچ توضیحی در مورد کلیت کارنامۀ سیاسی این شخص ، کجایش کمونیستی است . سر تا پا ضد کمونیستی است .
شاید اعضایی از درون حزب مخالف چنین سیاست هایی باشند . اما وقتی سیاست های رهبری در بیرون و رو به جامعه پیش میرود ، مخالفت در درون چه تاثیری میتواند داشته باشد .
و در خاتمه رفیق منصوران که آن همه در ستایش کمونیستهای سازمانیافته در حزب کمونیست ایران نوشته است ، میتواند غیر از موضع درست صلاح مازوجی در مورد حزب خبات ، نوشته و مطلبی دیگری از این همه ” کمونیستهای سازمانیافته در حزب کمونیست” در انتقاد به موارد یاد شده از طرف رهبری حزب کمونیست را رو به بیرون بیاورد .
بهروز شادیمقدم
۲۲٫۱۰٫۲۰۱۷
(۱)
http://www.azadi-b.com/G/2017/10/post_109.html