یادداشتی بر اعلام موجودیت “کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی”

شباهنگ راد

چند روزی‏ست که در خارج از کشور کانونی تحت عنوان "کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی" اعلام موجودیت نمود. کانونی که بنابه توضیحات دست اندرکاران آن، قصد دارد تا فعالیت‏های خود را در دو عرصه یعنی در عرصه‏ی مبارزه با سانسور رژیم جمهوری اسلامی و هم‏چنین در عرصه‎ی یکانگی هر چه بیشتر جنبش‏های انقلابی و نیروهای مترقی و غلبه بر پراکندگی‏های موجود به پیش ببرد. بی تردید اهدافی که از منظر کمونیست‏ها و پیشاپیش نیازمند نقد و نگاه خردانه نسبت به نهادها و کانون‏های موازی می‏باشد. امّا قبل از اینکه بخواهیم با هم نگاهی به انگیزه، اهداف در پیشارو، مضمون و ارائه‏ی تعریف "کانونِ" تازه تأسیس از جانب دست اندرکاران آن داشته باشیم، توضیح نکاتی حایشه‏ای که در روز اعلان موجودیت "کانون" – در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۰۹- از جانب تعدادی از شرکت کنندگان و مدافعین آن ارائه گردیده است، بی فابده نباشد.

نظر و پاسخ تعدادی از شرکت کنندگان و مدافعین "کانون" در برابر مخالفینِ بر پائی جنین کانون‏های بی محتوایی بر آن بود که مگر چه اشکالی دارد که یک کانون دیگری بخواهد در کنار دیگر نهادها و کانون‏ها فعالیت خود را آغاز نماید؟ 

بهرحال از آنجا ‏که قصد، توضیح درستی‏ها و کارکردهای صحیح فارغ از دامن زدن به توهمات و انتظارات بنابجا و رایج می‏باشد، باید گفت که نه تنها در انجام هر نوع فعالیتی و آن‎هم با مضامین و مرزبندی‏های روشنی "ایراد"ی نیست، بلکه قابل تقدیر و حمایت هم می‎باشد. امّا بحث و سئوال نه همه‏ی مخالفین در چنین ایده‏ای نهفته می‏باشد که چرا ما می‏بایست شاهد رویش کانون دیگری باشیم که خودِ دست اندرکاران آن دارند بارها و بارها – در همان سخنرانی کوتاه‏شان – اعلام می‏نمایند که این "کانون" نه به موازات دیگر نهادها و "جایگزین" آنها و مهمتر از آن اینکه تاکیدشان بر آن است‎که "کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی" از نظر دیدگاهی و نظری هیچگونه مخالفتی با دیگر نهادهای مشابه ندارد!!

در حقیقت جای دارد تا تاکید شود که همه‏ی این سئوالات و مخالفت‏ها از بطن تناقضات درون این نهاد تازه تأسیس سر در آورده و دست اندرکاران آن، موظف‏اند تا در مقابل چنین سئوالاتی، جواب منطقی و قانع کننده‏ای بی‏یابند و هم‏چنین توضیح دهند که چرا ما می‏بایست شاهد اعلان موجودیت نهادها و یا کانون‏های بدون برنامه و بدون اساسنامه باشیم؟ می‏خواهند بدانند که نقد این "کانون" نسبت به دیگر کانون‏ها در چیست؟ یا اینکه چرا این "کانون" علیرغم نداشتن تفاوت‏های پایه‏ای فکری با دیگر کانون‏ها و نهادها، به چنین اقدام شتاب‏زده‏ای دست زده است؟ و …

و امّا فارغ از طرح سئوالات فوق ببینیم که دست اندرکاران خود "کانون …" دارند از کدام منظر به مسئله نگاه می‏کنند و توضیح‏شان در خصوص چنین واقعیاتی در چیست؟ در این رابطه به سراغ توضیح هر یک از دست اندرکاران آن می‎رویم تا کمی بیشتر بر فضای افکار آنان آشنا گردیم. به عنوان نمونه «جابر کلیبی» در سخنرانی روز اعلام موجودیت می‏گوید: " … بنابراین مسئله سانسور جزئی‏ست لایتجزا از جمهوری اسلامی، از رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی، برای اینکه بتوونند در حقیقت با این مبارزه بکنیم، نیاز شکستن سانسور، در جمهوری اسلامی برای مبارزه سیاسی اهمیت اساسی داره….. ضرورتی که در واقع بهش پی بردیم این ضرورت، این است‏که با ابزار فعلی، با پراکندگی‏های جامعه و در میان نیروهای مترقی و انقلابی وجود داره. ما در واقع ناگزیز هستیم که کوشش بکنیم که همه امکاناتی که در اختیار ماست، در این جنبش مترقی ما وجود داره، در جنبش انقلابی وجود داره، اونها را در ارتباط با همدیگه قرار بدهیم، برای اینکه بتوونیم صدای مردم ایران را، صدای زحمت‏کشان را، صدای نیروهای انقلابی را به افکار جهان برسانیم و به این ترتیب پلی ایجاد بکنیم که اونچه در ایران می‏گذارد و اونچه در خارج امکان در واقع بسیج شدن داره.."

حقیقتاً کمی مشکل است تا فهمید که «جابر کلیبی» جدا از فعالیت در نهاد "فرا گرایشی"، تابع کدام نظر معین سیاسی‏ست و مبلغ کدام روش مبارزاتی در جامعه‏ی تحت سلطه‏ی خشن و عریان می‏باشد؟ هم‏چنین نمی‏توان فهمید که آیا فعالیت‏ در نهادهای "فرا گرایشی" می‎بایست به معنای رد حقایق و تفکرات پایه‏ای‏ تلقی گردد؟ بهرحال از آنجا که «جابر کلیبی» دارد خود را با این "کانون" تعریف می‏نماید، بنابر این صحیح و لازم می‏باشد تا تفکر وی را در کل این مجموعه‏ی نا معین و در هم و بر هم مورد بررسی قرار دهیم.

بنابه توضیح دست اندرکاران، "کانون" می‏خواهد با توسل به ابزار اطلاع رسانی "متمرکزتر" و "هماهنگ‏تر"، از "سد سانسور" رژیم جمهوری اسلامی عبور نماید و می‏خواهد بر "پراکندگی"های موجود چه در درون جنبش‏های اعتراضی و چه در درون نیروهای مترقی فائق آید و به صدای "زحمت‏کشان" تبدیل گردد!! در حقیقت اینها چکیده‏ای از برنامه‏های‏ست که دست اندرکاران "کانون" در مقابل خود قرار داده‎اند، بدون اینکه وظیفه‏ی خود بدانند و توضیح دهند، که چگونه با توسل جستن به چنین ابزاری می‎خواهند در نظامی که پایه‏ها‏ی آن با زور و سرکوب تعریف گردیده است و سران آن، دارند هر روزه می‏گیرند، می‏کُشند و می‏سوزانند، به سر "پل" جنبش‏های اعتراضی داخل و خارج تبدیل گردنند؟

اگر بخواهیم به نگرش سحطی و چند دقیقه‏ای بدون ارائه‏ی تحلیل عمیق از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی "کانون" اکتفاء نمائیم باید گفت که چنین امری نه تنها قابل تحقق نمی‏باشد بلکه به معنای اشاعه‎ی توهمات هر چه بیشتر در درون جنبش‎های اعتراضی به حساب خواهد آمد. به عبارت واقعی دست اندرکاران "کانون" دارند اینگونه القاء می‏نمایند که در پرتو رژیم جنایت‏کاری هم‏چون جمهوری اسلامی می‏توان سانسور را از میان بر داشت؛ سانسوری که جزء ذاتی نظام‏های سرمایه‏داری‏ست.

دوستان! جمهوری اسلامی حیات‏اش بناحق می‏باشد و نشان داده است که به هیچ صراطی مستقیم نیست؛ نشان داده است که بدون تحمیق و سرکوب عریان و خشن توده‏ها قادر به حکومت‏داری نیست؛ نشان داده است‏که منافع و حکومت‏اش با گسترش اختناق و بگیر و به بندها
گره خورده است؛ مشاهده نموده‏ایم که دارد به ابتدائی‏ترین خواسته‏های توده‏ها یورش می‏آورد و در این رابطه حتی به "خودی"ها هم رحم نمی‏کند. در حقیقت سران حکومت را بناحق بر سر کار گمارده‏اند تا منفعت سرمایه‏داران وابسته را تأمین نمایند، بنابراین لبه‏ی حمله و سیاست هر نهاد انقلابی می‏بایست در بستر چنین چارچوبه‎ای تعیین و تعریف گردد.

براستی که بیش از این نیازی به بر شماری تاریخ‏چه‏ و کارکردهای متفاوت اپوزیسیون از یک‏طرف و عمل‏کرد رژیم جمهوری اسلامی در قبال میلیون‏ها انسان رنج‏دیده‏ی میهن‏مان از طرف دیگر نمی‎باشد؛ انسان‏هایی که بطور روزانه دارند بار و مصائب زندگی فلاکت‎بار را بدوش می‏کشند و پاسخ هر اعتراض و مخالفت‏شات، گلوله است. یعنی جمهوری اسلامی میدان را برای هر حرکتِ ابتدائی و آرام بسته است و کاملاً بر اوضاع جامعه‏ی اعتراضی مسلط گردیده است. جامعه‏ای که فاقد کمترین عکس‏العمل‎ها از جانب مدافعین انقلاب می‏باشد. با این اوصاف چگونه می‏توان بدون دخالت‏گری‏های مستقیم و حضور در میان جنبش‏های کارگری، دانشجوئی، زنان و غیره پلی فیمابین آنان ایجاد نمود و یک گام مبارزات‏شانرا به جلو سوق داد؟ پارامتر مهم و اساسی‏ای که از جانب دست اندرکاران "کانون" تازه تأسیس به کنار گذاشته شده است و دارند در مقابل طرح سئوالات صحیح و منطقی بحث را از مدار اصلی‎اش منحرف می‎سازنند و اینگونه وانمود می‎نمایند که تعدادی همواره، با هر نوع حرکت تازه‎ای سر جنگ دارند و مخالف‎اند!!

کمونیست‏ها هرگز مجاز نیستند تا در برخورد با نظرات مخالف بحث را از مدار واقعی و حقیقی‏اش خارج سازنند و استنباطات نادرست‎ خود را بجای درستی‎ها به بیرون ارائه دهند. به اثبات رسیده است‎که طرح سئوال نادرست، پاسخ درست را بهمراه نخواهد داشت. بدون شک بحث بر سر مخالفت با پا و یا شکل‏گیری نهاد و یا هیچ کانونی نیست، بلکه بحث بر سر مبالغه و ارائه‏ی تصویر غیر حقیقی از خود می‏باشد؛ بحث بر سر زدودن توهمات و پندارهای خیالی‏ست که امروزه دارد توسط دست اندرکاران "کانون" و آن‎هم تحت لوای غلبه بر پراکندگی‏ها به دنیای بیرونی ارائه می‏گردد. همه‏ی حرف در این است. سئوال این است‎که اگر "کانون" قصد فائق آمدن بر پراکندگی‏های موجود را داشت، از همان ابتدای کار می‏بایست سیاست و شیوه‏ی صحیح‏ای را انتخاب می‏نمود؛ می‏بایست مبداء حرکت خود را با توان و مکان زیستی خودی پای می‏ریخت و از بلند پروازی‏هایی هم‏چون "وصل" و سر "پل"های جنبش‏های اعتراضی فاصله می‏گرفت و به اندازه‏ی قد و قواره‏ی‏اش، "کانون" خود را تعریف می‏نمود و مولد چشم‏اندازهای بنابجا نمی‏بود؟ اگر دوستان در خلوت خود و بنابه هر دلیلی پی به ضرورت "کانون" دیگری ببرده‏اند، می‎بایست در وحله‎ی نخست نقد خود را نسبت به دیگر نهادهای موازی ارائه می‏دادند و به تبع از آن برنامه‏های هدف‏مند و "تکامل" یافته‏ی شانرا بر می‏شماردند. موضوعاتی که دست اندرکاران "کانون" با بی علاقه‏گی و با توجهی کامل از آن‏ها عبور نموده‏اند. در حقیقت دست اندرکاران "کانون" نه تحلیل روشنی از سیاست‏های حاکم بر جامعه‏ی‏مان ارائه داده‏اند و نه تعریف واحدی از این نهاد دارند. بی دلیل نیست که هر یک از آنان دارند تعریف و استنباط خود را از این "کانون"، به دنیای بیرونی ارائه می‏دهند.

«ساسان دانش» یکی دیگر از سخنرانان "کانون"، ضرورت پا گیری "کانون" را که نه "کانون" موازی و نه "کانونی" که از نظر دیدگاهی در تخالف با دیگر نهادهاست ولی از نظر "کیفی" متفاوت می‎باشد را دارد، اینگونه جمع‏بندی می‏نماید: "اداره راهبری موثر کارآمد در کل رسانه‏های گروهی". معنی این گفته یعنی چه؟ خودش توضیح می‏دهد که "… همه‏ی نهادهای تا کنونی از ارزش والائی برخورداراند؛ از زاویه دیدگاهی با دیگر کانون‏ها تفاوتی ندارد ولی یک تفاوت کیفی دارد که آن‏هم در نوع عمل‏کرد می‏باشد و یک مقداری زاویه نگرش‏مون را عوض کردیم".

می‏بینیم که این دوستان علیرغم آشنائی و اعتراف به نبود تفاوت‏های دیدگاهی با دیگر نهادها و کانون‏ها – و صرفاً بدلیل "یک مقدار تفاوت در نگرش" – مجبور گردیده‏اند تا بمنظور وصل ارتباطات و جلوگیری از پراکندگی‏های موجود، پرچم "کانون" دل‏بخواه‏ی خود را علم نمایند و به تبع از آن خواهان پیوستن همه‏ی مدافعین مبارزه با سانسور رژیم جمهوری اسلامی، به صفوف خود می‏باشند. با این اوصاف و با ارائه‎ی چنین تعریف و تبیینی و با طرح وظایف روشنی باز هم دارند تاکید می‏ورزنند که: "ما نمی‏خواهیم یک کانون دیگه‏ای درست بکنیم. دوباره مثلاً می‏شویم نفر ۱۸۴مین کانون، منظور ما این نیست، در واقع ما از یک زاویه دیگری می‏خواهیم نگاه کنیم. بنوعی یک هماهنگی ایجاد کنیم بین همه‏ی فعالان و دست اندرکاران در رسانه‏های گروهی" – سخنرانی «ساسان دانش» -.

دوستان کدام حرف شما را می‏بایست معیار و ملاک خود قرار داد و به قضاوت‏تان نشست. تصورم بر آن است که انگار به عمق کارها و نتایجی را که در همین گفته‏های سراسر بی هدف و آشفته‏ی‏تان، دارد بر جای می‏گذارد آشنا نیستید؟ انگار مضمون کار برای دست اندرکاران و اعضای "کانون" روشن نیست و در درون خودتان هم، تعریف روشن و واحدی از ن