لنین در مقابل تقوائی و شیخ؟

لنین در مقابل تقوائی و شیخ؟

«من فکر میکنم نه تنها در منطقه و در عراق و در ایران، بلکه افکار عمومی جهان از این حق پایه ای مردم کردستان دفاع میکنند و این بسیار مشکل خواهد بود که نیروهای مرتجع بتوانند به این حرکت خون بپاشند و آنرا به عقب برانند و به شکست بکشانند. ولی البته در تحولات سیاسی و اجتماعی هیچ چیز  تضمین شده نیست. نهایتا تعیین سرنوشت این جدال به ایفای نقش نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه بستگی پیدا میکند. هر چه نیروهای انقلابی و آزادیخواه، و نیروهای چپ و کمونیست پیگیرتر و فعالتر به دفاع از اراده مردم کردستان و رای آنها به جدائی برخیزند نه تنها  توطئه های دشمنان رودررو و نیروها و دولتهای ارتجاعی، بلکه نیروهای ناسیونالیست منطقه که میخواهند از رفراندوم اهرمی برای مذاکرات و مماشات و غیره بسازند بیشتر به عقب رانده خواهد شد و مردم کرستان شرایط مساعدتری برای به کرسی نشاندن خواسته هایشان خواهند داشت. در این صورت من تردیدی ندارم که پیروزی با مردم کردستان خواهد بود.» (١)

این آژیتاسیون یک ناسیونالیست استقلال طلب دهه پنجاه میلادی قرن گذشته نیست، آژیتاسیون آقای حمید تقوائی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) برای خواست ناسیونالیستی جدائی کردستان عراق از آن کشور است. خواستی که از دید آقای تقوائی ارزش درخود و ذاتی و قائم بذات دارد. در غیر اینصورت او میدانست که کشورسازی به هر دلیل و با هر مضمونی یک عقب نشینی بنفع ناسیونالیسم است. آلترناتیو هیچ کمونیست انترناسیونالیستی در پاسخ به هر ستمی، کشورسازی نیست مگر اینکه این خواست به او تحمیل شده باشد. اگر در تقابل توده ها با ستم ملی، کمونیستها دست بالا را داشتند، آنها بجای تمکین به “حق تعیین سرنوشت”، مردم را با پرچم سوسیالیسم، با پرچم آزادی و برابری و حکومت کارگری، برای سرنگونی حاکمیتی که ستم ملی را باجرا در میاورد، بسیج میکردند. اگر کمونیستها نمیتوانند چنین کنند، قابل فهم است که مردم تحت ستم حول ناسیونالیسم بسیج میشوند. در اینصورت کمونیستها میتوانند تلاش کنند تا در نقش تاثیر گذاران بر روند رفع ستم، با منافع مردم هم جهت شوند تا با جلب اعتماد آنها در قدم بعد به مقام رهبر جنبش سوسیالیستی ارتقا یابند. اگر کمونیستها حتی توان تاثیر گذاری بر توده مردم در تحرکی علیه ستم ملی را نداشته باشند و تنها ناظرین یا حداکثر مشاورین راه دور مردم در دعوای دو جنبش حاکم و مغلوب ناسیونالیستی باشند، آنها باید از تائید سناریوهائی که از مردم قربانی میگیرد پرهیز کنند. نهایتا تمام زیگزاگ های سیاسی بالا، به عقب و جلو رفتن ها، از دید کمونیستها باید حول محور منافع توده مردم بچرخش درآید. آقای تقوائی در سمت ناظر و مشاور، نظر مشورتی خود، “جدائی و دیگر هیچ” را تماما به جیب ناسیونالیسم کرد میریزد، ناسیونالیسمی که تا امروز نشان داده است از قربانی کردن مردم برای نیل به اهدافش کمترین ابائی ندارد.

فاتح شیخ گوئی دست به ترسیم نقشه راه “سوسیالیسم” در کردستان عراق زده است. او از “دوران گذار” جدائی کردستان صحبت میکند چون برای او، درست مثل حمید، جدائی در خود مقدس است، در خود  یک ارزش است. فاتح به ما یادآوری میکند «وظیفه ایجاد امید و بالا بردن روحیه و توان مقاومت توده ها در برابر دشمنان مردم، مانند همیشه وظیفه کمونیستهاست.» (٢) کمونیستها هیچگاه وظیفه “ایجاد امید و بالا بردن روحیه” را نداشته اند. ایجاد امید و روحیه دادن ابزار بورژوا برای عوامفریبی است. کمونیستها بر زمین سفت واقعیت پراتیک میکنند، قله ای را فتح و دیگری را از دست میدهند،  پیشرویها را میشمارند و بسوی قله بعد حرکت میکنند. امید، ترمینولوژی بورژوا برای فریب و در خلسه فروبردن توده مردم است. در تمام تبلیغات انتخاباتی حکام از غرب تا شرق، به مردم “امید” میدهند. اوباما با شعار امید روی کار آمد.

برخلاف حمید تقوائی که در تعین “مردم” و “آزادیخواهان” و “کمونیستها” در کردستان عراق هیچ تلاشی نکرده، تیری در تاریکی رها و خیال خود را آسوده میکند، فاتح شیخ مدعی است «ناسیونالیسم کرد تنها جنبش سیاسی آن جامعه نیست، بلکه جنبش کمونیسم طبقه کارگر هم در کردستان عراق حضور بالفعل و سنت و پیشینه و نفوذ و میدان عمل خود را دارد.» فاتح نیز از سطح “جنبش کمونیسم” فراتر نمیرود. او اما مانند حمید تقوائی معتقد است کار کمونیستها جنگیدن برای استقلال و جدائی کردستان است. در این مسیر او نقشه راه را کشیده، دوران گذار جدائی را نشان میدهد. تا همینجا سوالاتی در مقابل حمید و فاتح قرار میگیرد:

اولا نشانه های عینی “حضور بالفعل و سنت و پیشینه و نفوذ و میدان عمل” جنبش کمونیسم طبقه کارگر  در کردستان عراق چیست؟ اگر جنبش مورد نظر فاتح قابل تفکیک از ناسیونالیسم کرد (ازجمله عشایر بارزانی و طالبانی) است، این تفکیک دقیقا چگونه خود را در رفراندوم اخیر نشان داد؟ ثانیا، تفاوت جنبش کمونیستی ای که پابپای ناسیونالیسم کرد برای استقلال و جدائی کردستان در “دورۀ گذار” میجنگند با ناسیونالیسم کرد در چیست؟ ثالثا، چرا این جنبش از همین “دورۀ گذار” ناسیونالیسم کرد برای در هم پیچیدن بساط حاکم در کردستان بهره نگیرد؟ بعبارت دیگر، چرا جنبش کمونیستی نباید در مقابل جنگ ناسیونالیستهای کرد با قوم پرستان مذهبی عراق و ایران، لنین وار عمل کند: چرا دولت خودی، دولت اقلیم بارزانی، را نشانه نگیرد و آن ضعیف ترین حلقه بورژوازی را سرنگون و خود را حاکم نکند؟

***

(١) http://rowzane.com/content/ht/article=103806

(٢) http://hekmatist.org/مقالات/۶۲-fatehsheikh/6704-کردستان-عراق-از-رفراندم-تا-استقلال-فاتح-شیخ-قسمت-۱و۲.html