پناهنده سیاسی در سوئد ” قاتل کشیشان ایرانی” است

پناهنده سیاسی در سوئد ” قاتل کشیشان ایرانی” است

یکشنبه, اکتبر ۱۵, ۲۰۱۷ – ۲۳:۱۶
مینو هُمیلی
در کشاکش درگیری‌های درونی نیروهایی مافیایی قدرت در ساختار هسته‌ای جمهوری اسلامی، گاهی اخباری به بیرون درز می‌کند که بوی تعفنی دیرین را به مشام می‌رساند. افشای پروژه‌های مخفی سازمان‌های امینیتی جمهوری اسلامی که موجب یادآوری خاطرات عده‌ای از فعالین سیاسی گردید؛ خاطراتی که گویای گوشه‌هایی از پروژه‌های بزرگ امنیتی و جاسوسی از همه‌ی گروه‌های فعالین سیاسی در داخل و خارج از ایران هستند. در طی سال‌های گذشته، شواهدی از یکی از جنایات مخوف جمهوری اسلامی به دست ما رسیده که طی آن سه کشیش ایرانی (استق هاییک هوسپیان مهر، مهدی دیباج و اسقف کلیسای انجیلی ایران، تدهیس میکاییلیان) طی سال‌های ۷۲ تا ۷۳ به فجیع‌ترین شکل مثله می‌شوند. گفته می‌شود مهدی دیباج پس از رهایی از حکم ارتداد و مدتی بعد در مسیر رفتن به منزلش به شکلی حیوانی به قتل می‌رسد. یکی دیگر از این کشیشان (آقای هوسپیان مهر) نیز پیش از کشته شدن، قرار بوده در جلسه بررسی حقوق اقلیت‌ها در کمسیون حقوق اقلیت‌های سازمان ملل در نیورک منبعی برای کمیسیون مذکور باشد.
سپس در تیر ماه ۱۳۷۳، یعنی ماهی که آخرین نفر از گروه سه نفره‌ی کشیش‌ها در آن توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، جمهوری اسلامی مصاحبه‌ی تلویزیونی سه شخص را نشان می‌دهد که ادعا می‌کنند از سوی سازمان مجاهدین خلق برای این قتل‌ها مأمور شده بوده‌اند. آنان مسئولیت قتل‌ها را به عهده می‌گیرند و حتا محل دفن جسد کشیشان را به اطلاع مسئولین می‌رسانند. خبرهای منتشر شده در رسانه‌های رژیم، همگی این سناریو را تأیید می‌کنند. در آن هنگام، مسعود رجوی طی نامه‌ای به واتیکان، از قدرت‌های سیاسی می‌خواهد که موجب انتقال تحت‌الحفظ این سه به اصطلاح عضو سازمان به مکانی در حضور جرم‌شناسان و نمایندگان سازمان مجاهدین در خارج کشور بشوند تا این اشخاص در مورد مسئولیت‌شان در قتل کشیشان و اعتبار ادعاهای‌شان مورد پرسش قرار گیرند.
پس از انتخاب خاتمی در سال ۱۳۷۶ و تنها در سال ۷۸ بود که برخی از روزنامه‌های ایران از جزئیات مثله شدن این سه کشیش به عنوان پروژ‌ۀ امنیتی منسوب به سعید امامی پرده برمی‌دارند. اکبر گنجی در آن زمان این سناریو را طرح‌ شده از سوی سازمان‌های امنیتی جمهوری اسلامی دانست و نام هاشمی رفسنجانی را به پرونده باز کرد. پنج سال پس از قتل کشیشان، در سال ۱۳۷۷ جسد مختاری در شهریار پیدا شد، قتلی که مستقیماً به قتل‌های زنجیره‌ای ارتباط پیدا می‌کرد.

نام یکی از سه شخصی که صدای و سیمای ایران در جریان قتل کشیش‌های مسیحی و با عنوان هواداران سازمان مجاهدین خلق با آن‌ها مصاحبه می‌کند، فرحناز انامی است. او که در سال ۱۳۶۴ به اتهام هواداری از مجاهدین خلق بازداشت شده بود و هم‌بندی‌هایش در آن زمان او را تواب می‌دانند، پس از زندان در دانشگاه آزاد اسلامی در رشته‌ی حقوق تحصیل کرده است. گفته می‌شود پلیس مخفی ایران سه کشیش را به خانه‌ای برده و جلوی چشم این سه دختر مثله می‌کنند. فرحناز انامی در مصاحبه‌ی تلویزیونی و همچنین در دادگاه به عضویت در سازمان و قتل کشیشان اعتراف کرده و از سوی رهبرپور، رئیس دادگاه، به حبس ابد محکوم می‌شود. همچنین او در اعترافات تلویزیونی خود عنوان کرده بود که به آخرین شلیک گلوله به پشت سر یکی از کشیشان از سوی او بوده است. دو دختر دیگر با نام‌های مریم شهبازپور و بتول وافری هر کدام از سوی دادگاه محکوم به بیست و سی سال حبس می‌گردند.
در یک جریان دستگیری کشیش دیگری به نام کشیش بلوس و هنگامی که برای رسیدگی به اتهام روابط نامشروع (اتهامی که تا لحظه‌ی دادگاه از آن اطلاع نداشته) برایش دادگاه تشکیل می‌شود، فرحناز انامی به عنوان شاهد احضار شده و در حضور خانواده ی کشیش و دیگر کشیشان، به داشتن رابطه‌ی جنسی با این کشیش اعتراف می‌کند. این اعتراف به ظاهر خشم رئیس دادگاه را برمی‌انگیزد که به کشیش بلوس روکرده و می‌گوید: شما کشیشیان مبلغ دینی هستید یا دختران مردم را اغفال می کنید؟ این کشیش که هنوز در قید حیات است، نمونه‌ی زنده‌ی استفاده‌ی ابزاری جمهوری اسلامی برای رسیدن به مقاصد شومش است.
شنیده‌ها حاکی است که همه‌ی این سه نفر در تمام این مدت خارج از زندان و در آپارتمانی متعلق به سازمان‌های اطلاعاتی ایران بوده‌اند. عبدالفتاح عمر، فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در امور اقلیت های مذهبی، موفق می‌شود تا در زندان اوین و بدون حضور نگهبانان با فرحناز گفتگو کرده و ان را منتشر کند. او وقتی با عمر فرستاده سازمان ملل در زندان صحبت کرد به او اطمینان داد که قتل کشیش‌ها به دستور سازمان مجاهدین صورت گرفته و عمر هم عیناً آنرا گزارش نمود. همچنین آنان با خانواده‌های کشیشان نیز مصاحبه‌ای داشتند که در طی آن خانواده‌ها اطمینان کسب کردند که فرحناز انامی در لحظه‌ی قتل کشیشان حضور داشته است چون در مورد لباسهایی که کشیشان هنگام بازداشت یا قتل به تن داشته اند اطلاعات صحیحی ارائه داده است.
این سه نفر به کرات در مسجد شریعتی جلسات پرسش و پاسخ داشتند. نتایج این جلسات پرسش و پاسخ، انتشار کتابی است با نام «سراب و گرداب» توسط این سه تواب در سال ۱۳۷۵. کتابی که سعیدی سیرجانی – که او هم در زندان به سر می‌برده – به اجبار نیروهای امنیتی و بازجوهایش بر آن مقدمه‌ای نوشته بود. فرحناز انامی به همراه دو تواب دیگر در این کتاب به خاطرات خود در زمان عضویت در سازمان مجاهدین می‌پردازند. سعیدی سیرجانی در همان سال و در زندان توسط شیاف پتاسیم کشته می‌شود. اعترافات او پیش از مرگ در مجموعه‌ی تلویزیونی «هویت» اطلاعاتی در سال ۱۳۷۵ از شبکه‌ی یک سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. مسجد شریعتی در خیابان شریعتی است. در طبقه بالای مسجد کتابخانه مسجد قرار دارد که به نوعی انتشاراتی هم هست. این کتابخانه محل نشست و رفت و آمد توابین و اطلاعاتی‌ها است. گاهی دانشجویان فعال که به حراست دانشگاه احضار میشوند را به آنجا معرفی می کنند که به صحبت‌های توابین گوش کنند.
گفته می‌شود یکی از مسئولین وزارت اطلاعات که به “بازجو ناصریان” شهرت داشت، با اشاره به این که این سه دختر با سازمان مخفی همکاری داشته‌اند و با نیل به این که سیاست اعدام آنها اشتباهی از سوی جمهوری اسلامی در جهت نیروگیری سازمان‌های مخفی خواهد بود، مانع از اجرای حکم آن‌ها شد. در واقع بخشی از وزارت اطلاعات در جنگ توازن قوای گرایش‌های درونی وزارتخانه توانست – با یک سیاست برد-برد – این سه دختر را به شرط ادامه ی همکاری آزاد کند. فرحناز پس از آزادی با کمک حمید … – که گویا مجبور شده از سوئد به کانادا مهاجرت کند، درخواست پناهندگی خود را تسلیم دولت سوئد کرده و توانسته بود پس از یک بار ردی، به سوئد پناهنده شده و از مزایای پناهندگی استفاده کند. خواهر او، گلناز انامی شریک او در تجارت شرکت واردات چینی بوده و بنابر شنیده‌ها از دانشجویان تفرش و خبر چین وزارت اطلاعات بوده است. او به عنوان تاجر وارد کشور فرانسه شده و از آنجا به کشور سوئد رفته و با استفاده از قانون دابلین بعد از شش ماه حضور در سوئد، اعلام پناهندگی می‌کند. گلناز انامی پس از مدتی با پرونده‌ی همجنسگرایی و با کمک مهناز… توانسته است پناهندگی خود را دریافت نماید.! او هم اکنون از فعالین همجنس‌گرایان در سوئد است.
فرحناز انامی مدتی در منزل یکی از فعالین فرهنگی رسانه‌ای سوئد ساکن بوده و پس از گرفتن پناهندگی، به صورت مداوم با فعالین سیاسی در خارج از کشور ارتباط دارد. او حتی در جشن نوروزی رادیو همبستگی، آواز خواند. همچنین به عنوان زندانی سیاسی سابق، اما با نام مستعار با فرزین ایرانفر گفتگو کرده است. در جریان مرگ “تراب حق شناس” فرحناز در رادیو همبستگی اظهار همدردی کرده است. او در جریان مسابقه فوتبال ایران و سوئد در صف معترضین حضور داشت. یک شاهد عینی، فرحناز انامی را دو سال بعد از حضورش در سوئد در مراسم ختمی دیده و به شرکت کنندگان در مراسم اطمینان داده که فرحناز را در سال ۶۷ در زندان اوین در حالی که لباس زندانی به تن نداشته دیده است. این شاهد که در سال ۱۳۶۹ از زندان رژیم آزاد شده بود، فرحناز را پس از زندان، در تلویزیون جمهوری اسلامی و در حال اعلام ندامت شناسایی کرده بود. وی می‌گوید: تعدادی از دستگیر شده‌ها و کشته شده‌های عملیات فروغ جاویدان که قبلا زندانی بودند، بعد از آزادی دوباره به مجاهدین در عراق پیوستند. در مقطعی در سال ۶۷، زخمی‌ها و کشته‌های مجاهد را برای شناسایی این که بدانند دقیقا چه کسانی کشته شده‌اند و آنهایی که دستگیر شده‌اند چه کسانی هستند، به زندان آورده بودند. من در یکی از همان روزها توسط دادیار ناظر، به دلیل نقض مقررات زندان به ساختمان دفتر زندان در اوین برده شدم. در راهرو با چشم بند منتظر بودم که متوجه حضور فرحناز و یک مرد شدم که به احتمال زیاد بازجو بود، چون صدای آن مرد را بارها در شعبه شنیده بودم. فرحناز و آن مرد در حال خنده و شوخی با هم حرف میزدند. سرم را بلند کردم تا بتوانم از زیر چشم بند چیزی ببینم که متوجه شدم این صدای یک زندانی نیست چون او لباسی غیر از لباس رسمی زندانیان به تن داشت و چشم بند هم به چشم نداشت.
فرحناز در آن جلسه ختم، حضورش را در زندان در سال ۱۳۶۷ انکار می‌کند. وقتی که راوی به او گفته که می‌داند بعد از عملیات فروغ جاویدان ترا برای شناسایی اجساد آورده بودند، ادعا می‌کند که مدت‌هاست با مسائل سیاسی خداحافظی کرده است.
راوی به او میگوید “اگر با مسائل سیاسی خدا حافظی کرده‌ای، در جمع فعالین سیاسی دنبال چه می‌گردی؟”
گفته می‌شود که فرحناز انامی در این چند سال گذشته که برای زندگی به خارج کشور آمده، شبکه‌های اطلاعات‌گیری گسترده‌ای در استکهلم ایجاد کرده و احتمال میرود که کماکان به همکاری با سازمان‌های امنیتی در ایران ادامه می‌دهد.
پس از مرگ تراب حق‌شناس در ژانویه ۲۰۱۶، فرحناز در رادیو سوئد مرگ او را به فعالین سیاسی تسلیت گفت. او همچنین در جریان بازی فوتبال ایران و سوئد بعنوان معترض و در رادیو همبستگی صحبت کرده است! فرحناز انامی با نام‌های مستعار در فیسبوک با فعالین سرشناس در تماس است. اما پرسش نهایی این است: کسی که ادعا میکند با مسایل سیاسی خداحافظی کرده چرا در مورد گذشته اش انکار را در پیش گرفته و با فعالین قدیمی سیاسی هنوز در ارتباط است؟
ارتباط نزدیک اشخاصی مانند فرحناز که در بهترین حالت پرونده‌ی سیاسی بسیار مبهمی دارند با فعالین سیاسی ایرانی در خارج از کشور در طی سال‌های اخیر، حاشیه‌ی امنیت فعالین سیاسی حاضر را به صورت جدی با خطر مواجه می‌سازد. ارتباط مستقیم این سه دختر با قتل کشیشان را حتی چهره‌هایی مانند فرزند آیت‌الله خزعلی تأیید کرده اند. لذا تأکید می‌کنیم فعالین سیاسی نزدیک با این شخص باید با هوشیاری کامل در اسرع وقت خواستار ارائه‌ی توضیح کامل از سوی وی در مورد فعالیت‌هایش به جامعه‌ی فعالین سیاسی شوند. لازم به ذکر است، نشانی فیسبوک و ایمیل فرحناز انامی به شرح زیر است:
ایمیل آدرس فرحناز انامیalale333@yahoo.com
آدرس فیسبوک فرحناز انامی
سخنگوی گروه ضدجاسوسی تندر، مینو هُمیلی