فاتح شیخ الاسلامی در ظرفیت شخصی!!
مرگ جلال طالبانی تقریباًً کل ناسیونالیسم کرد را عزادار کرد. اما قاعدتاً نمیتوانست برای کمونیستها و آزادیخواهان دردآور و غم انگیز باشد، مگر یک کمونیست قلابی.
حالا اگر کسی هم کمونیست است و بیشتر از آن کمونیست کارگری هست و مرگ مام جلالش چنان بر دل سنگینی میکند، که از میان آرشیو تا کنون پنهان عکسی به زور درآورد و در فیسبوک این غم بزرگش را برای کل ناسیونالیسم کرد قسم بخورد، تکلیف چیست؟ ما ناظران خارجی باید به کدام روی این سناریو شک کنیم؟ بعید میدانم اجباری برای ابراز سوگواری دروغین وجود داشته باشد.
فاتح شیخ الاسلامی عضو رهبری حزب حکمتیست، در فیسبوک با ارائه عکسی قدیمی که تا این اواخر یحتمل از وجود آن شرم میکرد، ابراز سوگواری میکند برای فقدان مامجلال عزیزش.
عذر بدتر از قباحت آنجاست که اعضا و کادرهای حزب حکمتیست که عمق فاجعه را دریافتهاند به ابداع یک فرمولبندی جانانه پرداخته اند. میگویند این در ظرفیت شخصی است، ربطی به کاراکتر سیاسی آقای شیخ الاسلامی ندارد. زنده باد، به این میگویند استدلال مشعشع.
خب این هم خودش جوابی است اما من اعتراف میکنم که این جابه جایی کاراکترهای شخصی و سیاسی را نمیتوانستم بفهمم. خب قبول کنید مفهوم و تز تازهای است در سیاست. بالاخره رفیق عزیزی با یک مقایسه روشن و ساده بنده را از این عذاب رهانید. همین جا مثال ایشان را نقل میکنم شاید به بقیه هم کمکی کند و در نتجیه گیری من شریکتان کند.
می گوید: مثل این است که شما فعال جنبش برابری زن ومرد هستید اما دوستانی دارید که هر کجا دستشان برسد به زنان و دختران بیحرمتی می کنند، تجاوز میکنند، اسید می پاشند ، میکشند و شما هم کماکان در خلوت دوست صمیمی آنها هستید و اگر جایی هم گیر بیافتند شما خیلی هم ناراحت میشوید و این احساس ناراحتی را هم جار می زنید و این دورویی قبیح تان را هم ظرفیت شخصی می نامید. یعنی اینکه شما آدم دو شخصیتی بیماری هستید که هرجا برایتان بصرفد به هیئت آن یکی شخصیت تان در میآیید.
به نظر من مقایسه جالبی بود، بدون اغماض ، بگذریم از اینکه این دوستان جانی فرضی به احتمال زیاد از بیمارهای روانی رنج میبرند و کم لطفی است در حقشان اگر مقایسه کنیم با رهبر جریانی که نه از سر روان پریشی بلکه از سر ایدئولوژی با نقشه سیاسی و اهداف سیاسی مشخص و قابل بیان ،قتل عام زنان و مردان شیوعی و سوسیالیست و … را در «پشت آشان» سازمان دادند. و این تنها یک قلم از اقدامات سیاسی ایشان و حزب تحت رهبریشان بوده.
بیایید فرض کنیم مورد بالا و بسیاری موارد دیگر به حافظه سیاسی فاتح شیخ الاسلامی قد نمی دهد، یا اینکه خب مربوط به زمانی است که ایشان در دفتر شیخ عزالدین حسینی به کردایه تی مشغول بودند و بنا به نگرش سیاسی آن موقع شان ایرادی به این جنایات نمی دیدند. خب بدون ارفاق، ایشان آن موقع فعال جنبش دیگری بودند بعداً کمونیست شدن شاید زیاد منطقی هم نیست ازشان بخواهید تاریخ تمام هم جنبشی های گذشتهاش را نقد کند یا حتی به خاطر بیاورد.
اما واقعا منطقی نیست ایشان به خاطر نیاورند که ۵ نفر از هم حزبیهایشان را به دستور مامجلال «عزیزشان» در سلیمانیه در سال ۲۰۰۰ به رگبار بستند، دهها عضو و کادر حزب کمونیست کارگری عراق را زندانی و شکنجه کردند، فعالیت حککع را ممنوع کردند.
میشود در ظرفیت سیاسی چند ده مدال حلبی به سینه زد و در جمع و جلسات حزب کمونیست کارگری عراق بالای مجلس نشست و عاقل اندر سفیه به بقیه نگاه کرد و “رهنمود” داد و بیرون جلسات در ” ظرفیت شخصی” با قاتلین و دشمنان قسم خورده این حزب خوش و بش کردو بر مرگشان مویه و زاری؟
انصافاً این دو با هم خوانایی دارند؟
میگویند ایشان صرفاً به خاطر رابطه خانوادگی و برای تسلیت به همسر و فرزندان جلال طالبانی این را نوشته اند.
بر ڤرض اینکه درست ،اصلا بگذار ما داستان را مرتب تر کنیم و فرض کنیم همسر و فرزندان جلال طالبانی سیاسی نیستند و همدست خود طالبانی نبودهاند و کمی هم مرتب تر رابطه فامیلی با آقای شیخ الاسلامی دارند. نمیشد ایشان تلفنی تسلیت شخصی شان را بگوید؟ اصلاً شخصاً به خانه شان برود و تسلیت بگوید؟ بیان آن در فیسبوک و خصوصا با درج آن عکس گویا را با رابطه شخصی نمیشود توضیح داد. بگذریم از اینکه محقیم سؤال کنیم که در زمان بگیر و ببند و قتل عام کمونیستها در سلیمانیه چرا این رابطه شخصی وجود نداشت؟
به نظرم نشد. اکتشاف تازه دوستان حزب حکمتیست چندان هم که خودشان فکر می کنند مجاب کننده نیست. اگر میخواهند بگویند دو شخصیتی بودن آدمها امری عادی است. باید عرض کنم در حزب ایشان نمیدانم، اما در دنیای بیرون اصلا عادی نیست. یک اختلال روانی است.