نهادینه شدن فساد سیاسی و دشمنی با کومەله در رهبری حزب حکمتیست!

بهروز ناصری
 

اطلاعیه برگزاری نشست دفتر سیاسی حزب حکمتیست ، مورخ ۲۳ ژانویه ۲۰۰۹  به مسائلی اشاره دارد به روشن ترین وجهی جایگاه و موقعیت این حزب در جنبشهای اجتماعی و نزد توده های کارگر را به نمایش میگذارد. 

قصد من اینجا اشاره به بحث و تصمیم گیری این  حضرات عالی در مورد کومه له است:

« نقد رویکرد تبدیل کومه له به لانه تحرکات نئوتوده ایستی علیه فعالین کارگری و جنبش دانشجویی…"»، « سیاست ما در قبال رویکرد نئوتوده ایستی در کومه له"»، و « " در بند ششم دستور نشست دفتر سیاسی در مورد اتخاذ یک سیاست آکتیو در قبال رویکرد نئوتوده ایستی در کومه له تبادل نظر و تصمیم گیری کرد"». 

بحث و تصمیم دفتر سیاسی حزب حکمتیست در مورد کومه له ، آنهم بصورت « یک سیاست آکتیو» ، نشانه ای از آغاز یک کمپین شوم علیه کومه له است. کمپینی که از یکسو  انحطاطات سیاسی این  جریان را نشان میدهد و از سوی دیگر نهادینه کردن ضدیت با کومه له را. دستورات دفتر سیاسی حزب حکمتیست در راستای بسیج ضدیت با کومه له، زبونانه تر و شرم آورتر از آنست که نیازی به اثبات داشته باشد.  

این  اولین بار  نیست  که  کومه له  مورد  تهاجم  چنین سازمانیافته ای قرار  میگیرد. بعد از  انقلاب ۵۷ ، که کومه له یکی از مبارزان  استوار و سرسخت در مبارزه علیه جمهوری  اسلامی بود و در در راستای دفاع از منافع  توده های کارگر و زحمتکش  کردستان حتی مبارزه مسلحانه  علیه رژیم جمهوری اسلامی را سازمان داد، حزب توده ایران در آن مقطع خمینی و جمهوری اسلامی  را  ضد امپریالیست معرفی کردند و مابه ازاء عملی همین سیاست اولیه؛ همکاری نزدیک با پاسداران اسلامی و نیروهای اطلاعات بود. در راستای همین « ضد امپریالیست » بودن  جمهوری اسلامی و شخص خمینی،  حزب توده ایران که آبشخور اصلی اش سیاست خارجی شوروی سابق بود،  کومه له را که  با  جمهوری  اسلامی  مبارزه میکرد به عامل  امپریالیسم و پالیزبان و عوامل بعث عراق متهم میکرد.  همین نظریه  حزب توده را  سازمان  فدائیان  اکثریت به شکل مسلح کردن سپاه پاسداران  به  سلاحهای  سنگین ادامه داد.  هم حزب توده و هم فدائیان اکثریت  سیاست  واحدی   در مورد  کومه له داشتند،  که  عبارت  بود از دفاع  از جمهوری  اسلامی و لو دادن  مبارزان  مخالف جمهوری  اسلامی ، از جمله کومه له را.  کومه له  همانوقع نسبت  به حزب توده و  فدائیان  اکثریت هیچ توهمی  نداشت  و آنان  را  بعنوان سازمانهای همکار و مدافع جمهوری اسلامی نقد و افشاء میکرد و ماهیت واقعی  و طبقاتی آنان  را به توده های  کارگر می شناساند.   کدام مبارز کمونیستی هست که سیاستها و عملکردهای حزب توده و فدائیان اکثریت در دوره انقلاب  بعد از آن را  از یاد برده باشد؟ 

در این دوره نیز کومه له آماج حملات شبهه توده ایستی حکمتیستها قرار گرفته است، که قبلا آنرا بطور مفصلتری در مقاله « کومه له کمونیست و رادیکال، جریانی برای حال و آینده» علتهای این حملات سازمانیافته و هستریک را بروشنی مورد بحث قرار داده ام.

اسناد و شواهد حاکی از این است که حزب حکمتیست در همین نیمه راه  دست حزب توده و فدائیان اکثریت در دشمنی با کومه له از پشت بسته است. با این تفاوت که حزب توده با تاریخ بیش از هفت دهه، حزب اجتماعی بود که در دوران خود در عرصه سیاسی در سطح ایران تاثیرات خود را بجا گذاشت و دارای سیستمی خاص در کار سیاسی و سبک کاری بود، که هنوز هم آثار آن قابل مشاهده است. ولی برخلاف حزب توده، حزب حکمتیست جریانی فاقد تاریخ و سابقه مبارزاتی  بعنوان جریان حکمتیست است. 

فرمایشاتی که می فرمایند اینکه اکثر آنها که دورانی با کومه له و حزب کمونیست ایران بوده اند، تنها مصرف درونی و دل خوش کنک دارد، والا همه آنهای که کومه له و حزب کمونیست ایران را حال به هر دلیل سیاسی ترک کرده اند، دیگر با گذشته مبارزاتی خود در صفوف کومه له وداع کرده و حال و آینده کومه له به آنها کمترین ارتباطی ندارد. و این تنها بی بضاعتی و فقر مفرط یک جریان در زمینه های سیاسی و اجتماعی  است که آنان را وامیدارد که برای خود نیز احترام قائل نباشند و کماکان سنگ گذشته کومه له را به سینه خود بزنند. انسانهای سیاسی که مقداری عقلیت سیاسی را در محاسبات و تحلیلاتشان بگنجانند  ، وقتی به یک انتخاب سیاسی روی می آورند، قاعدتا باید آنقدر برای خود احترام قائل باشند و از آن حد از جسارت برخوردار باشند، که گسست خود از یک جریان و انتخاب سیاسی که کرده اند را برسمیت بشناسند و همانگونه خود را بشناسانند. 

اما جریان حکمتیست از این جنس نیست. آنان  حتی برای خود نیز احترام  قائل نیستند. بی مهابا می تازند. گویا ما و تمام دنیا به آنها بدهکارند. گویا آنان مرکز حقیقتند. خیلی حق به جانب ظاهر میشوند. 

خیلی سر راست، آنان کور خوانده اند، و هر حمله و کمپین شوم آنان را بی پاسخ نمی گذاریم، و هر چه زمان بیشتر بگذرد و آنان نیز بخواهند « سیاست آکتیوی» در در رابطه با کومه له سازمان دهند،  نزد جنبشهای اجتماعی پیشرو علی العموم و توده های کارگر بویژه رسواتر و منفورتر خواهند شد. 

جالب اینست که در دنیای سرمایه داری که هستی انسان، زندگی اش، کار و امنیتش و … مورد تعرض سرمایه دارانه دولتها قرار  گرفته است، که قاعدتا می بایست هر انسان نه فقط کمونیست بلکه واقعا ازاد منش را بهم به تکاپو علیه وضع موجود و برای « چه باید کرد» اصلی سوق میداد، اما رهبری جریان حکمتیست بدنبال شکستهای پی در  پی سیاستهایشان مدتی است که سیاست دشمنی با کومه له را پیش گرفته است. آنها آگاهانه میخواهند فضای سیاسی درون
اپوزیسیون ایران را به فضائی پرووکاسیونی و آلوده تبدیل کنند تا در این فضا بتوانند سیاست منحط دشمنی با کومه له را رواج دهند. بی خبر از اینکه سیاست دشمنی با کومه له چنان نفرت و انزجار عمومی را بر می انگیزد که  ارتعاش آن صفوف فرقه حکمتیستها را در معرض تجزیه قرار خواهد داد. 

در طی سالیان گذشته پراتیک اجتماعی کومه له، شفافیت مواضع و سیاستهای کومه له در عرصه های مختلف مبارزه طبقاتی و صلابت و ایستادگی در مقابل دشواریهای سر راه مبارزه ای که در پیش داشته، صفوف طیف نیروهای کمونیسم کارگری را در برخورد به کومه له و حزب کمونیست ایران تجزیه کرده است. اکنون حزب کمونیست کارگری  بعنوان جریان اصلی این طیف خواهان عادی سازی مناسبات و همکاری و اتحاد عمل با  کومه له و حزب کمونیست ایران شده است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری اگر انتقادی دارد، بشیوه ای متمدنانه آنرا مطرح میکند، جمع های جدا شده از حزب حکمتیست سیاست معقولانه تری در مورد  کومه له در پیش گرفته و در حالی که پروژه های گسترده تری از جانب جریانات راست جامعه علیه کومه له در جریان است تلاش میکنند که  سیاست مسئولانه تری در قبال کومه له در پیش گیرند. که البته ما باید از این جهت گیریها استقبال کنیم. 

این واقعیت  نشان میدهد که رهبری کوته بین حزب حکمتیست در  پیشبرد سیاست دشمنی با کومه له منزوی و منزوی تر می شود. رهبری این جریان بجای اینکه از این درسها تجربه بگیرد، متاسفانه بیشتر و بیشتر در  منجلاب دشمنی با کومه له  فرو میرود. 

رهبری  حکمتیست از آنجا که ادعاهایشان را  بر  بنیاد سست، دروغ محض و عوام فریبی استوار  کرده اند، و برای پیشبرد این سیاست عوامفریبانه به آلوده کردن فضای  مبارزه سیاسی متکی هستند، در انعکاس رویدادها، خود را تا حد ژورنالیستهای مزدور دست چندم بورژوازی تنزل داده اند. این جریان کمیته های  ده گانه همبستگی با  کارگران ایران را  که ده ها نفر در آنها فعال هستند، اکثریت قاطع آنها انسانهای چپ منفرد و بقیه از هواداران یا اعضای چندین سازمان مختلف سیاسی اپوزیسیون چپ ایران بوده و در این میان چند نفری هم از رفقای ما نیز  در آن کمیته های همبستگی فعال می باشند، را کلا  به کومه له منتسب میکنند، تا با نقد عملکرد آنها تز شرم آور و منحط جاسوسی کومه له علیه فعالین کارگری را نتیجه بگیرند. رهبری منحط حزب حکمتیست مباحثات جلسات پالتاکی کمیته های  همبستگی ده گانه را  به رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له منتسب میکند و این در حالی  است که همه ناظرانی که مستقل از اهداف ننگین رهبری حزب حکمتیست این مسائل را تعقیب میکنند میدانند که رهبری  حزب و کومه له در قبال این نوع جلسات هیچ مسئولیتی ندارند و به دلیل ملاحظات اصولی که در این  رابطه وجود داشته حتی اطلاعیه های  فراخوان به برگزاری این جلسات در سایتهای رسمی و جانبی حزب درج نشده است. 

در مورد جنبش  دانشجویی هم سابقه  مواضع و عملکرد کومه له  و حزب کمونیست ایران درخشانتر از آنست که با ننگین صفتی رهبری حکمتیست خدشه ای  به آن وارد شود.  مواضع رسمی  حزب در نشریات و بیانیه های رسمی حزب مندرج است و همه میتوانند به آن مراجعه کنند.

ممکن است برخی از جریانات و فعالین سیاسی به مواضع ما انتقاد داشته باشند، اما در میان همه فعالین و احزاب و جریانات سیاسی ،  این فقط رهبری منحط حکمتیست است که به این مواضع برچسب جاسوسی علیه فعالین دانشجویی را  میزند. 

رهبری حزب  حکمتیست اگر چه در این کمپین ننگینی که علیه کومه له  سازمان داده است ظاهرا نوک حمله خود را  رهبری  کومه له  قرار داده است، اما در واقع، اساس و نوک حمله آنها علیه فعالین کومه له در داخل ایران است. 

رهبری  این جریان در اطلاعیه مورخ نهم ژانویه خود فعالین کومه له در داخل ایران را به " فساد سیاسی و کار  پلیسی علیه فعالین کارگری" متهم کرده اند.  اینها ننگ و افتضاح سیاسی را به  جایی رسانده اند که عده ای از محبوبترین و شریف ترین انسانها را که در زیر حاکمیت جنایتکاران جمهوری  اسلامی در دفاع از انسانیت، تعقیب، شکنجه و زندان  را با جان و دل پذیرفته اند متهم  به جاسوسی علیه فعالین کارگری  میکند. 

انگیزه رهبری  حزب  حکمتیست از این حملات هیستریک و دشمنانه علیه کومه له و بویژه فعالین کومه له در  داخل  ایران قابل  درک است.  با رشد و پیشروی فعالیتهای  کومه له در عرصه های مختلف میدان بر  حکمتیستها تنگ شده است. اینها دیگر نمیتوانند اهداف خرده بورژوائی و تزهای منحط شان و شکستها و افتضاحات سیاسی پی در پی خود را به نام سوسیالیسم عرضه کنند.   فعالین کومه له اینها را همانگونه که هستند به جامعه معرفی میکنند. 

رهبری  حکمتیست  باید یقین داشته باشند که صفوف رزمنده کومه له این ننگ و دشمنی را نخواهد بخشید و این کمپین دشمنانه را با  شکست و رسوائی  روبرو میکنند. 

و  باز  یقین داریم که  جریان واقعی  مبارزه طبقاتی و مبارزه برای سوسیالیسم،  افشاگر چهره واقعی این دوستان  دروغین مردم و عناصر دیگری که از سر سطحی نگری، فرصت طلبی، التقاط و آشفته فکری و… طوطی وار تزهای منحط حزب حکمتیست را تکرار میکنند، نزد توده های کارگر و زحمتکش کردستان و ایران  خواهد شد. 
۱ فوریه ۲۰۰۹