کرونولوژی کوتاه سیاسی , جلال طالبانی : از انقلابی گری تا مزدوری رژیم اسلامی و آمریکا

کرونولوژی¨کوتاه سیاسی , جلال طالبانی :
از انقلابی گری تا مزدوری رژیم اسلامی و آمریکا
بعنوان یک فعال سیاسی کمونیست از اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی جلال طالبانی را از دور و کمی از نزدیک میشناسم و در برهه های و مقاطع سیاسی کردستان و ایران برایم مهم بود که فعالین سیاسی در نقاط دیگر چه کسانی هستند و چه نظرتی دارند.
جلال طالبانی در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی بعنوان یک مائو ایست دو آتشه در محافل سیاسیون آنزمان مشهور بود بخصوص در همکاریش با تشکل سازمان رنجبران در ایران گروه کو مه له رنجدران کردستان عراق را با تعدادی دیگر از همفکرانش تشکیل داد که در مخالفت با طایفه عشیرتی بارزانی در افتاد و در سال ۱۹۶۶ به دولت ایران پناهنده شد و مدتی زیاد در شهر همدان ایران تحت نظارت ساواک با همفکرانش زندگی میکرد.
(حتی کرهای بارزانی وقتی حساب میکردند بشوخی میگفتند بجای عدد ۶۶ میگفتنداحترام داریم برای برادران یه کیه تی و این متلکی بود به همکاریشان با شاه در سال ۱۹۶۶ البته مزدوران قیاده و خیانتهایشان بر کسی پوشیده نیست )
در اوایل سالهای ۱۹۶۰ میلادی جزو کسانی بود که به دیدار مئو در چین رفت و همراهان دیگر کورش لاشایی ؛ پرویز نیکخواه و ثابتی بودند در آنزمان جزو رهبران بالای سازمان مائو ایستی ایران بودند که بعد ها تسلیم شاه شدند. کورش لاشایی سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران شد و نیکخواه و ثابتی همکار ساواک شدند.
در جریان دهه های ۱۹۷۰ و بخصوص ۱۹۷ که قرار داد لجرایر بسته شد و شاه و صدام به توافق رسیدند که خط سبزی در مرز کردستان ایران و عراق بوجود آورند( جه عراق موفق شد ولی در ایران بدلیل اعتراضات سیاسی اینکار انجام نگرفت و شاه در ۱۹۷۹ سر نگون شد) در ین اوان جلالطالبانی دو فاکتو و در سکوت این قرا داد را تایید کرد و اما ر مخالفت با جماعت بارزانی تشکیلات پیشمرگایتی را راه انداخت و در آنزمان اسم خودرا به اتحادیه میهنی کردستان عراق تغییر داد.
در اوضاع نا بسامان خاور میانه آنزمان و نبود یک جنبش قدرتمند کارگری کمونیستی اتحادیه میهنی جزو رادیکالهای آنزمان بود.
در کنگره سوم کومه له در برده سور سردشت سال ۱۹۸۱ میلادی جلال طالبانی خیلی جانانه از حق تعیین سرنوشت ملل تز منصور حکمت دفاع کرد.
اما در همین مدت با توجه به جنگ ایران و عراق و ضعف قدرت مرکزی رژیم اسلامی و عراق منطقه کردستان عراق شد محل کار و زندگی همگی گروههای سیاسی و در این مدت کومه له و اتحادیه میهنی روابط حسنه ای داشتند.
تا سال ۱۹۹۱ میلادی و حمله اول آمریکا به عراق و دادن هویت به اقلیم کردستان عراق از یک طرف و ضعف جنبش در ایران و حاکمیت رژیم اسلامی بر جامعه ایران فضای سیاسی منطقه دگرگون شد. که جلا ل طالبانی هم با فضای سیاسی روز خودرا منطبق کرد. در اوایل انقلاب ایران از دست بوسان خمینی شد. و در رقابت با قیاده موقت تلاش میکرد بهر نحوی ایران را قانع کند که او بهترین آلتر نایتو است.

از آن ببعد تلاش برای اسلامیز کردن کردستان عراق بهر خانواده ای که زن و خترانشان چادر سر میکردند ۶۰ دینار انزمان میگرفت و بدینوسیله جاعت اسلامی عراق زنده و تمام منطه هلبجه و سیروان و بیاره را هیچ پایگاه خود کردند بلکه دفتر رسمی جمهوری اسلامی برای شکار فعالین سیاسی ایران را دایر کردند. و در همه زمان تا ۱۹۹۵ شاهد ترور های فراوان جهموری اسلامی در سلیمانیه عراق هستیم.
جلال طالبانی با نشان دادن قدرت مزدوریش در این دوران نشان داد آلترناتیو خوبی است برای اوضاع درب و داغان عراق و جودی بادن اورا در سال ۲۰۰۵ به ریاست جمهوری عراق رساند. در همین رابطه همسر و خانواده طالبانی تمام خط تلفن موبیل کردستان عراق را مو نو پلی خود کردند و میلیارد ها دلار به جیب زندن و هنوز هم میزنند.
عکسهای موجود در شبکه های اجتماعی و روز نامه ها از مزدوری جلال طالبانی سندی است بر خیانت به آرمان مردم زحمتکش کردستان و نیز سندی بر ضعف و زبونی مزدورانی مثا جلال طالبانی؛ مسعود بارزانی و خانواده دو رهبر عشیره بارزانی طالبانی در جنبش خاورمیانه و بخصوص چنبش کردستان.
در این میان کاسه لیسان ناسیونالیست کردستان جلال طالبانی را قدیس بی آزاری میکنند و میخواهند منکر شوند که در حکومت جلال طالبانی دهها زن بخاطر ناموس پرستی سر به نیست شدند و یا اعضا بدنشان ناقص شده. هزاران انسان آزاده در کردستان عراق تحت آزار باند خانواده طالبانی و بارزانی هستند.
مرگ جلال طالبانی باز فرجی شده برای لاپوشانی کردن چنایاتش و بدینوسیله خاک به چشم مردم چامعه پاشیدن و دادن یک تصویر کذب و نادرست و از مزدور رژیم اسلامی ایران قدیس ساختن.
ناسیونالیسم با مظلوم جلوه دادن سناریوی سیاه ریاست جمهوری جلال طالبانی میخواهد پرونده سیاه بیست ۲۵ ساله اورا بر حاکمیت کردستان لاپوشانی کند. بقول کردها بعد از مردن رحمت فرستادن بهتر است (دوای مردن رحمت باشه)

http://emoloudi.blogspot.se/2017/10/blog-post_4.html