جلال طالبانی بوقلمون سیاست بدون محاکمه رفت

جلال طالبانی بوقلمون سیاست بدون محاکمه رفت

یکى از مهمترین تحولاتى که در جامعه ى کردستان در قرن بیستم شکل گرفت ،ظهور جنبش هاى ناسیونالیستى در کردستان عراق و ایران بود. در این نوشته نمیخواهم به تاریخ این جنبش ارتجاعى بپردازم،چیزى که از بحث این نوشته خارج است. از بارزترین نیازهاى این جنبش ها ،حمایت و پشتیبانى و تبلیغ براى فئودال هاى خونخوار،فرهنگ پوسیده ى عشایرى در کردستان، تقویت مذهب در جامعه ى کردستان ، تبلیغ و ترویج فرهنگ سیاسى و اجتماعى ضد زن ،قتل عام کمونیستها و ازادیخواهان و صدها جنایت و اقدامات ارتجاعی دیگر بوده و است،موضوعى که ریشه در ذات ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیستى دارد. با نگاهى اجمالى به تاریخ جنبش هاى مرتجع ناسیونالیستى می توان به این مساله به سادگى پى برد،که از طرفى این احزاب و جنبش ها کوچکترین تاثیر مثبتى در ارتقا و پیشرفت جامعه نداشته و از طرف دیگر تخریب و تحمیق توده ها و پسرفت جامعه ،بى توجهى و بى غفلتى نیروهاى مردمى نسبت به مسایل سیاس و عدم توجه به فرهنگ مترقى و غیره را در پی داشته است. جریان اتحاد میهنى کردستان “حزب طالبانى” همانند سایر جریانات ناسیونالیست از این قاعده مستثنى نیست. در کارنامه ى این حزب چیزى جز قتل عام کمونیستها و ازادیخواهان،ترور فعالین سیاسى احزاب راست و چپ ایرانى در کردستان عراق و ایران،یورش به مقرات حزب کمونیست کارگرى،به رگبار بستن فعالین کارگرى و کارگران معترض کارخانه ی سیمان تاسلوجه، کشتار دهها عضو حزب شیوعی عراق در پشت ئاشان ،همکارى با دول ارتجاعى منطقه منجمله ایران ، افزایش روز افزون کودکان خیابانى و صدها فعالیت سیاه نمیتوان یافت.

جلال طالبانى نه تنها یک شخصیت ناسیونالیست،بلکه یکى از انگل ترین کاریزماهاى منطقه است که بقول خود ناسیونالیستها به روباه سیاست معروف است. کاریزماى قتل عام، جنایت، اعدام مخالفین و غیره، دقیق ترین تعریفى است که میتوان برایش بکار برد، چیزى که مستحق و برازنده اش است. خود ناسیونالیست های کورد از جلال طالبانی به عنوان روباه اسم می بردند.

“به قول رفیق سیف خدایارى” ،”او نردبان بهترى از هر رهبر ناسیونالیسم کرد بود. او مى توانست در تهران سینه زنى کند،در کنگره کومله وقت و حزب کمونیست ایران شرکت کند،صبح در انکارا به روح اتاتورک قسم بخورد تا برادرى ملت کرد و ترک را حفظ کند و بعد از ظهر در دمشق با اوجالان چاى بخورد. امروز با قاسملو در هیات مذاکره(مخفیانه) با جمهورى اسلامى باشد و فردا در کویه سالگرد تاسیس جمهورى مهاباد را جشن بگیرد. ساعتى پیش عرق بخورد و ساعتى بعد همراه” علماى اسلامى” نماز بخواند”.

یکى از اقدامات سیاه دیگر در کارنامه ى حزب طالبانى موضع جنگ داخلى در کردستان عراق بوده است. در دهه ى نود میلادى “مه ١٩٩۴” جنگ داخلى در کردستان عراق که در ادبیات ناسیونالیسم کرد تحت عنوان ” شه رى برا کوژى” یعنى جنگ “برادر کشى” شناخته شده است، شکل گرفت و بدلیل جنگ بر سر سهم گیرى بیشتر از قدرت و غارتگرى بین این دو جریان فوق ارتجاعى بین ٣ تا ۵ هزار نفر کشته و صدها نفر اواره و بى خانمان شدند . بنا به برخى رسانه ها و امارهاى ارایه شده میزان قربانیان تا مرز ٨ هزار نفر گزارش داده شده است. در پروسه ى این جنگ نیروهاى دول مرتجع منطقه منجمله ایران،ترکیه ،عراق و امریکا رژه ى نظامى میرفتند و عملا کردستان را به فضایى براى کشمکش نیروهاى مرتجع مبدل کرده بودند. به دستور جلال طالبانى جلاد نیروهاى مرتجع و جنایتکار رژیم جمهورى اسلامى وارد خاک کردستان عراق شده و در روز روشن به مقرات حزب دمکرات کردستان ایران حمله ور شدند. ثمره اى این جنگ و کشمکش های عشیره یی تا امروز جدایى و تقسیم کردستان به دو منطقه اى سبز و زرد بوده است ،که هر کدام بنا به میل خود بدون توجه به خواسته هاى جامعه به حاکمیت دیکتاتور مابانه ى خود نزدیک به سه دهه ادامه داده اند. جلال طالبانى و حزبش مانند سایر احزاب ناسیونالیست و مذهبى منطقه دشمن قسم خورده اى کمونیستها و جنبش هاى مترقى در کردستان و منطقه بوده اند و در اینده خواهند بود ،که همواره در تلاش بوده اند کردستان را به میدانى براى تاخت و تاز دول تروریست همچون امریکا تبدیل کنند و بخاطر منافع طبقاتى و حزبى شان کردستان را به قبرستان و جهنمى براى روزنامه نگاران و فعالین سیاسی مترقى تبدیل کنند. جلال طالبانى و حزبش یکى از عاملین کشتار و قتل عام مردم حلبچه و انفال این شهر است.

اگر در دورانی شوروی برو بیایی داشت و “سوسیالیسم” واقعا ناموجود و پوپولیسم مائویستی و جنبش های خلقی و چریکی در سطح جهانی جایگاهی را در رئال پولتیک به خود اختصاص داده بودند، جلال طالبانی و احزاب قومپرست کوردستانی هم راهنمای چپ می زدند و به سر مائو تسه تونگ و استالین ها قسم می خوردند، را نباید نشان از مترقی بودن این نوع چپ ملی گرا و قومی به حساب اورد. این مساله نشان از دو قطبی جهانی بود که به دنبال جنگ سرد شکل گرفت و جنبش های ملی گرایانه و ناسیونالیستی به دلیل اینکه از جانب شوروی سابق و رژیم استالینی ان دوران حمایت می شدند، فورا به چکمه لیس این حکومت ها تبدیل شده و ادعای چپ بودن می کردند، اما زمانی که شوروی فروپاشید و دیگر “سوسیالیسم” مد نبود، همین ناسیونالیست ها فورا فرمان را به طرف نئولیبرالیسم جهانی کج کرده و به مجری سیاست های امپریالیستی امریکا در منطقه تبدیل شدند. این نیروهای سناریو سیاسی با امدن امریکا بعد از جنگ خلیج با کفش پلاستیکی و شلوار کوردی از کوه های کردستان به شهرها برگشته و فورا با همکاری امریکا قدرت را دست گرفتند. ان موقع نئولیبرال شدن و صحبت کردن از گفتمان فلسفی لیبرالی مد بود بود و هایک و فریدمن و پوزیتویسم کارل پوپر در بورس بود، سیاستمداران کورد مانند طالبانی که خواندن و نوشتن بلد بودند، سراغ این غذای چند بار استفراغ شده رفتند و شروع به لیسدن ان کردند.

جلال طالبانی رفت، اما مثل بسیاری از سرکردگان جانی بدون یک محاکمه ی عادلانه رفت.

ما کمونیست ها به دنبال دنیایی هستیم که در ان هر مجرم و جانی ایی به موقع محاکمه شود و حکم عادلانه بگیرد.

ژوبین خضری

هایدلبرگ ۰۳٫۱۰٫۲۰۱۷
Von meinem iPad gesendet