خانه ای برای اتحاد یا سلاخ‌خانهء سیاسی؟

خانه ای برای اتحاد یا سلاخ‌خانهء سیاسی؟

این روزها، بیش از هر زمان دیگری، از در و دیوار “سپهر سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی” صدای قیل و قال «ضرورت ایجاد اتحاد برای سرنگون کردن حکومت اسلامی» به گوش می رسد و هرکس به فراخور درک و دانش و اهداف و اغراض خود به این می اندیشد که شروط لازم برای تحقق این “اتحاد” چیستند. در این میان آقای دکتر کورش عرفانی، مؤسس حزب «ایران آباد»، نیز قدم به جلو نهاده و شروط مورد نظر خزب خود را – لابد برای اینکه داوطلبان اتحاد با حزب ایشان مطلع باشند – در دو گفتار ویدئوئی مطرح ساخته اند.

اما، از نظر نگارندهء این سطور، نخستین سخنان ویدیوئی آقای کورش عرفانی* (۱۲ ژوئیه ۲۰۱۷)، با عنوان “نقش احزاب در اتحاد سیاسی”، نمایشی است از یک سلاخی‌ سیاسی که در پایان آن قرار نیست کسی جز خود سلاخ زنده بماند تا یک “اتحاد سیاسی” را برای گذار، انحلال، سرنگونی و غیرهء حکومت اسلامی ایران بر پا نماید.

جدا از محتوای سخنان ایشان، که به آن خواهم پرداخت، خود زبان لغزگوی و چیستان‌وار‌ آقای کورش عرفانی “در این سخنرانی” دقیقاً در خدمت سلاخی سیاسی و ناممکن جلوه دادن “اتحاد حداقلی سیاسی احزاب” است و این نکته را ایشان مکرراً تکرار می‌کنند. در اینجا بر عبارت “در این سخنرانی” تأکید کرده ام تا بتوانم در ادامه نشان دهم که در بخش اول مطلبم به محتوای سخنان اول می پردازم و سپس می کوشم تا توضیح دهم که ایشان چگونه در سخنرانی دیگر خود** (۲۸ اوت ۲۰۱۷) مطالب متناقض و ناروشن اما مکملی را مطرح می‌کنند که دیوار بن بست سلاخ خانه‌ ای «اتحاد» را به عرش اعلا می کشاند.

***

آقای کورش عرفانی، در سخنرانی ویدیوئی ۱۲ ژوئیه، ابتدا به حذف و سلاخی عمومی کنشگرانی می‌پردازد که عضو هیچ کدام از  تشکلات سیاسی موجود نیستند و، از نظر ایشان، نمی توانند در «اتحاد» شراکت داشته باشند. پیام ایشان، که لابد به منظور تشویق این کنشگران به کار تشکیلاتی سیاسی است، با آنچنان لغزگوئی و تمسخری همراه است که صرفاً – بصورت نقض غرض – جنبهء مثبت آن را می پوشاند. در این رابطه ایشان از “میوه ‌فروش‌ها، سبزی ‌فروش‌ها، ترانه ‌سراها، ترشی ‌فروش‌ها، شاعران و نویسندگان” نام می‌برند؛ انگار که در کار سیاست صرفاً شغلی وجود دارد به نام “رهبر حزب” و تنها “رهبران احزاب” اند که، بنا به وظایف شغلی‌شان، شایسته انجام کار سیاسی اند. یعنی کارگر و جوشکار و سبزی ‌فروش و بنا، به خاطر نوع شغلی که برای گذراندن زندگی‌شان دارند نمی‌توانند “شخصیت سیاسی” مورد نظر آقای عرفانی و یا کنشگر سیاسی باشند.

در این راستا، آقای عرفانی کنشگران ایرانی را، که چند ده سال است به مبارزهء قلمی یا سیاسی علیه حکومت اسلامی پرداخته اند، از حلقه “اتحاد سیاسی” مورد نظر خود حذف کرده و به آن‌ها توصیه می‌کنند که “بروید حزبتان را بسازید و یا به یکی از احزاب موجود بپیوندید”.

به باور نگارنده، در واقع، اگر لحن تمسخر و تحقیر‌آمیز آقای عرفانی را، که به ادبیات ویژه‌ای در سپهر سیاسی ایران تبدیل شده است، نادیده بگیریم، قصد آقای عرفانی آن است که به کنشگران مزبور توصیه کنند که به «کار سیاسی تشکیلاتی منسجم» بپردازند؛ که این خود ظاهراً  “اندرز” مثبتی می‌تواند باشد. اما اگر سناریوی آقای عرفانی را ادامه دهیم و فرض کنیم تمام “شخصیت‌های سیاسی” مورد نظر ایشان احزاب شان را تشکیل داده و یا به تشکلات موجود پیوسته‌اند، آنگاه باید دید که تکلیف شان در زمینهء “اتحاد سیاسی” مورد نظر آقای عرفانی چیست و آیا می‌توانند با حزب آقای عرفانی متحد شوند؟ بهر حال و تا این‌جای قضیه، می توان چنین برداشت کرد که آقای عرفانی طرفدار تشکیل «اتحادی از احزاب» اند و، لذا، انتظار مخاطب هم به این بر می گردد که از نظر آقای عرفانی مشخصات آن حزب سیاسی که شایستگی شرکت در «اتحاد» را دارد چیست.

ایشان، البته بدون آن‌که استدلالی ارئه دهند، شایستگی یک “حزب” برای شرکت در «اتحاد» را به سه  شرط وابسته می‌دانند:

۱- به اندازهء «کافی» نفرات و نیروی انسانی داشته باشد،

۲- امکانات مادی و مالی «کافی» برای پیش‌برد برنامه‌اش را داشته باشد،

۳- حداقلی از پایگاه اجتماعی در بین ایرانیان داشته باشد.

اما مشخصهء اصلی شروط بی استدلال آقای عرفانی برای شایستگی یک حزب، نامشخص بودن و غیرقابل اندازه گیری بودن آن‌ شروط است:

 ١- “نفرات به اندازهء کافی” یعنی چند نفر؟: پنج نفر، ده نفر، پنجاه نفر، پانصد نفر و …؟

 ٢- “امکانات مادی و مالی” یعنی چند دلار/ یورو و یا چه مقدار املاک، ثروت و ابزار کار؟

 ٣- “حداقلی از پایگاه اجتماعی” یعنی چه؟ خود پایگاه اجتماعی چیست؟ منظورشان تعداد ایرانیان هوادار حزب فرضی در داخل ایران یا خارج از ایران است و این تعداد را چه منبعی روشن می کند: تعداد لایک‌های فیسبووکی؟ تعداد بازکنندگان صفحات یوتیوب و اینترنت اعضای حزب مفروض؟

آقای عرفانی، که جامعه‌شناسی خوانده‌اند، قطعاً بخوبی می‌دانند که “اندازه‌گیری”، و ارائهء راه‌کار برای اندازه‌گیری، یکی از پیش‌شرط‌های نظریه‌پردازی است. لذا، واژهء “کافی” یا “ناکافی” نه تنها مشکل ایشان را حل نمی‌کند بلکه به آن می‌افزاید.

سناریو را ادامه دهیم: فرض کنید کنشگر، یا شخصیت سیاسی مورد نظر آقای عرفانی، اندرزهای ایشان را به جان می‌خرد و می‌رود حزب اش را می‌سازد و یا وارد یکی از احزاب موجود می‌شود. اما تازه در آن زمان است که، بر پایهء “شروط” آقای عرفانی، مشکل او و حزب اش آغاز می شود؛ زیرا هنوز معلوم نیست که آیا می تواند شانس گرفتن برگ ورود به “اتحاد سیاسی” آقای عرفانی را دریافت کند یا نه! چرا که این حزب مفروض اول باید برادری اش، یعنی متحقق بودن ۳ شرط مقرر شده توسط آقای عرفانی، را ثابت نماید و سپس وارد جرگهء اتحاد سیاسی مورد نظر ایشان شود. لازم به توضیح زیاد نیست که با معیارهای تعیین شده توسط آقای غرفانی، یعنی “حداقلی از این و حداقلی از آن”، اثبات “واجد شرایط بودن” بسیار دشوار به نظر می‌رسد. در این‌صورت، پس، “چه باید کرد”؟

اما، پیش از یافتن پاسخی به “چه باید کرد” بالا، می‌بایست نکتهء پوشیده‌ای در همین سخنان آقای عرفانی را نیز باز کنیم: واضح است که آقای عرفانی، با طرح این شروط، اعلام می دارد که حزب خودش واجد آنها است؛ چرا که در غیر این صورت خود به بیهوده ‌گوئی پرداخته و شروطی را که خود ندارد می‌خواهد بر سر دیگران خراب کند.

حال، با این مقدمه، به نکتهء پنهان در سخنرانی آقای عرفانی می‌رسیم. آقای عرفانی در لفافه می‌گوید که حزب ایشان (ایران آباد) از نفرات، امکانات مالی و پایگاه اجتماعی کافی برخوردار بوده و در واقع جامع‌الشرایط است و لذا حق دارد دیگر احزاب را از «کنکور شرایط» خود بگذراند. با این پیش‌فرض به‌نظر می‌رسد پاسخ ایشان به پرسش «چه باید کرد؟» بسیار ساده است: پیوستن همهء احزاب سیاسیِ، به قول آقای عرفانی، “فاقد امکانات”، کنشگرایان، و شخصیت‌های منفرد سیاسی به «حزب ایران آباد»!

اما بر زمینهء همین نکات بالا است که می توان از آقای عرفانی پرسید: شما که در طول چند سال با سخنان زیبا نتوانستید کنشگران ایرانی را به حزب تان (که مدعی واجد شرایط بودن است) جلب کنید، چگونه می‌توانید با تحقیر آن‌ها این‌کار را انجام بدهید؟ یا این‌که تصور کرده‌اید این کنشگران بیمار روانی هستند و در مقابل تحقیر احساس خشنودی و رضایت کرده و به آقای عرفانی “لبیک” می‌گویند.

***

حال، اگر بپذیریم که «حزب ایران آباد» مرکز ثقل سپهر سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی است و همهء احزاب واجد شرایط فوق باید به آن بپیوندند، می توانیم بپرسیم که حزب آقای عرفانی این پذیرش را چگونه عملی می کند؟

ایشان سخنان ۲۸ اوت ۲۰۱۷ خود را با این عنوان مطرح می کنند: “آیا حزب ایران آباد با دیگر احزاب و سازمان های اپوزیسیون همکاری می کند؟”

در پاسخ به این پرسش است که آقای عرفانی  کوه تازه ای از مشکلات را در راه رسیدن به «اتحاد احزاب واجد شرایط» از زمین نظریه پردازی خود می رویانند و برای “همکاری سازمان‌های اپوزیسیون” دو شرط  جدید را مطرح می کنند:

– “حرفه‌ای بودنِ” این سازمان‌ها

– و “وابسته نبودن شان به بیگانگان”.

متأسفانه، آقای عرفانی به این مسئله که “حرفه‌ای بودن” از نظر ایشان چیست نمی‌پردازند؛ که حود به معنی آن است که برای انجام کاری شرطی گذاشته می شود که خود آن شرط ناروشن است.  شاید هم منظور ایشان از “حرفه‌ای” واجد بودن آن سه شرطی است که در سخنرانی ۱۲ ژوئیهء خود مطرح کرده اند و ماهیت آنها در پاراگراف‌های قبلی مورد بررسی قرار گرفته است.

اما شرط دوم آقای عرفانی برای همکاری بین حزب ایشان و “سازمان‌های حرفه‌ای دیگر” ظاهراً روشن تر است: “وابسته نبودن به بیگانگان”؛ هر چند که در این‌جا هم آقای عرفانی، مثل موارد دیگر، “وابستگی به بیگانگان” را توضیح نداده و تنها به مثال‌هائی اشاره می‌کنند مثل: تجزیه ایران، چند تکه کردن کشور، اهمیت دادن به مسائل قومی و فدرالیسم؛ که لابد (و این حدس ناشی از خوش بینی من است) مواردی هستند جملگی “حاصل وابستگی به بیگانگان”. بدینسان، در غیاب تعریفی از “وابستگی به بیگانگان”، چند مثال درست و نادرست ردیف می شوند تا دقیقاً خود مقولهء “وابستگی” ناروشن بماند.

نتایج جنبی این مثال ها اما هولناک اند: مثلاً، بیگانگان می توانند روح‌اله خمینی، حامد کرزای یا احمد چلبی را، همراه با حفظ تمامیت ارضی و پرهیز از فدرالیزه یا تجزیه کردن کشورهای ایران و افغانستان و عراق، بر این کشورها مستقر نمایند بی آنکه اسم این کار “وابستگی به بیگانگان” باشد. حال آنکه من یقین دارم آقای عرفانی بخوبی میدانند که هر سهء این افراد (خمینی، کرزای و چلبی) توسط بیگانگان حمایت و هدایت می شدند.

آقای عرفانی، در ادامهء پاسخگوئی به پرسشی که از جانب خود ایشان اینگونه فرمولبندی شده:  “آیا حزب ایران آباد با دیگر احزاب و سازمان های اپوزیسیون همکاری می کند؟”، می‌گویند که برای ایجاد همکاری با احزاب دیگر “بحث نظری چندانی” با آن‌ها ندارند و همینقدر که آن‌ها “دموکراسی و آزادی بخواهند، حافظ تمامیت ارضی کشور باشند و نوکری بیگانه را نکنند” کافی است. و البته آقای عرفانی به عنوان جامعه ‌شناس بخوبی می‌دانند که هیچ حزب و سازمان سیاسی نه خود را نوکر بیگانه معرفی می‌کند و نه دشمن آزادی و دموکراسی و، در نتیجه، تشخیص این موارد هم با خود آقای عرفانی است و نه طالبان اتحاد با حزب ایشان!

و انصاف اینکه اگر احزاب دیگر نیز با همین عینک به حزب ایشان بنگرند، معلوم نیست حزب ایران آباد هم بتواند از عهدهء شروط مختلفی که بنیان گذارش برای احزاب دیگر قائل است برآیند.

در عین حال، روشن است که این سخنان دوپهلو، قابل تفسیر و ناروشن ارتباطی به یک کار حزبی روشنگر ندارد. ایشان، برای مستند کردن سخنان شان، موظف بودند و باید جرأت می‌کردند تا از یکسو سازمان‌های تجزیه‌طلب و نوکر بیگانه را با اسم و رسم معرفی کنند و، از سوی دیگر، با اسم و رسم سازمان‌هائی را نام ببرند که ایشان متمایل به همکاری با آن‌ها هستند.

۱۵ شهریور ۱۳۶۹ – ۶ سپتامبر ۲۰۱۷

* https://youtu.be/N1pihHNw04c

 **https://youtu.be/hmZDLcTyPPQ