جمهوری اسلامی هم نمیخواست!

جمهوری اسلامی هم نمی خواست، ولی شد!. بعضی ها که تا دیروز فکر میکردند سیاسی بودند و امروز با سیاست کاری ندارند، خانه نشین هستند، و کارشآن شده ایراد گرفتند و سنگ اندازی و نصیحت کردن دیگران!، اما در میدان عمل و امر واقع مبارزه کارگری و اسم کمونیسم و سوسیالیسم برایشان درد آورشده است. آنها نیز نمی خواستند چنین اتفاقی به افتد که افتاد. فقط بلد بودند حرفهای بی محتوا بزنند و شلوغ کاری کنند. یکی دو روز آمده بعد شلوغ کرده می گوید من نیستم دیگر، یکی هم بخاطر دفاع سرسختانه ما از یک دنیای بهتر و مخالفت ایشان با آن بر نامه برگشته به خانه پدری که همان برنامه را دارد! در آنجا هیاهو برایش راه انداختند تا بگویند بقیه هم بروند اینطوری برمیگردند. خلاصه تعدادی راه افتادند و هنوز هم ادامه می دهند که ای داد و بی داد یک حزب کمونیستی سوسیالیستی دیگر که اسمش هم انقلابی و کارگری باشد را نسازید. حالا که ساخته شده به رهبرانش توهین میکنند و به عکس هایشان میخندند و اسم خودشان را با این فرهنگی که دارند گذاشته اند “کمونیست”! تا دشمنان کمونیستها بیشتر به نفس کمونیست بودن فهش بدهند و مردم اعتماد نکنند. اما و سر انجام با وجود این هیاهوها چنین حزبی ساخته شد. در دنیای امروز چه انتظاری باید از چنین طیفی داشته باشیم؟

شاید خیلی ها که فکر میکنند دارند یک زندگی عادی می کنند در جامعه سرمایه داری راضی شده باشند. راضی هستند که در فکر تهیه غذای شب باشند و به مغازه های دور و نزدیک می روند که سبزیجات و گوشت و میوه جات بخرند، و مشکل پول و تهیه غذا برای امروز و فردای خود ندارند. امید و آرزوی آنها تامین یک زندگی بهتر برای خود و خانواده اشان است. لباس تمیز، ساک مدرسه پر از کتاب درسی که بچه ها چند ساعت با آن سروکله میزنند، سرگرم شدن با فوتبال، شنا کردن، دوچرخه سواری و در بهترین حالت در فکر سفر تابستانی بودند، آنهم در کشورهای که بهشت سرمایه داری است، به هم و غم بیشتر بزرگسالان و بچه ها تبدیل شده است. البته که حق دارند، به ویژه برای کودکان، اما برای دنیای بزرگسالها این فرار از واقعیتهای تلخ زندگی و نابرابریهای جاری و اعمال شده است. حقیقت دنیای واقعی این نیست. هر بچه و خانواده و فردی هم چنین امکاناتی را ندارد. حتی در اکثر نقاط جهان تفریح که هیچ گوشت و سبزیجات و میوه خوردن و تامین حداقل یک زندگی انسانی هم به آرزو تبدیل شده است.

در این دنیا هر روز میلیون ها انسان را بی کار می کنند و هر روز تعداد بیشتری به جمع بی کاران و فقرا اضافه می شوند. بیکار که بشیود، تمام امکانات زندگی عادی امروزی را از دست می دهید. و مجبور به تن دادن به هزاران نوع کار خواهید شد. از فحشا تا معتاد شدن. در کشورهای مملو از ثروت چون ایران در گورستانها برای خوابیدن باید به عنوان مسکن استفاده نمود. کولبری در مناطق مرزی، بچه های خیابانی، از واکس کفش تا سیگار فروشی و جلوی ماشین ها را گرفتن که شاید گلی از آنها بخرند چهره واقعی زندگی در این ممالک است. باور کنید وقتی به این پدیدها فکر میکنم بغض کلویم را میگیرد. کلیه فروختن و بچه فروختن ها برای یک لقمه نان واقعیت زندگی امروز است. بچه های خیابانی در ابعاد میلیونی، که هر جنایت کاری به هر شیوه ای که بخواهند از آنها استفاده می کنند و کسی جلوی آنها را نمی گیرد. بچه ها برای این جانیان و نظام سرمایه داری کثیف به سود جوی کلان و منبع پول تبدیل شده است. ما با آن واقعیات روبرو هستیم نه یک زندگی آرام و مرفه و بدون استثمار که متاسفانه برخی به آن تن در داده اند و حتی میگویند کسان دیگری هم برای مبارزه با آن واقعیت های تلخ نروند متحد شوند و حزب درست کنند و مبارزه کنند!
رژیم جمهوری اسلامی به عنوان سمبل جنایت که هزاران هزار انسان را از روزی که به سر کار آوردنش و بر گرده زنان و مردان انقلابی ایران آویزانش کردند یک هدف محوری ما برای از سر راه بر داشتنش از سر راه زندگی میلیونها انسان است . بقول منصور حکمت برای اسلامی شدن انقلاب سال ۵٧ ایران پول خرج شد، طرح ها ریخته شد، جلسه ها گرفته شد. هزاران نفر، از دیپلومات ها و مستشاران نظامی غربی تا ژورنالیست های همیشه باشرف دنیای دموکراسی ماهها عرق ریختند تا از یک سنت عقب مانده، حاشیه ای، کپک زده و به انزوا کشیده شده در تاریخ سیاسی ایران، یک ” رهبری انقلاب ” و یک آلترناتیو حکومتی برای جامعه شهری و تازه- صنعتی ایران سال ۵٧ بسازند. آقای خمینی نه از نجف و قم و در راس خیل ملاهای خر سوار دهات سر راه، بلکه از پاریس آمد و با پرواز انقلاب. انقلاب ۵٧ تجسم اعتراض مردم محروم ایران بود. این رژیم با چنین تاریخی هزاران انسان را اعدام کرده است. زندان، شکنجه، سنگسار، اسید پاشی بر روی دختران و زنان جوان در سر راه به مدرسه و کار رفتن، تجاوز جنسی در زندان ها، گرسنگی و تشنگی، گریبان هزاران هزار انسان را در ایران گرفته است. آیا کمونیستها و مبارزینی که بخواهند متحزب شوند علیه چنین رژیمی مبارزه کنند باید تشویق کرد یا آنطوری که سیاسیون و احزاب فرقه ورشکسته و مغرض ماها است متاسفانه علیرغم میل خودشان در راستای منافع همین رژیم وحشی جلو آن مبارزین و تلاش سنگ آندازی کردند و میکنند؟
و جود احزاب و آلترناتیوهای سیاسی مختلف در خارج و داخل ایران شاید بگفته “بی سوادان” سیاسی زیادند و این شرایط کارگر و زحمتکش را گیج می کنند. اما بنظر من بر عکس این مخالفان جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر هستند که گیج می شوند هنگامی که یک حزب سوسیالیستی کارگری انقلابی تشکیل میشود و هدفش نابودی جامعه سرمایه داری است. آنها گیچ میشوند چون این حزب می خواهد حزب روشنفکران سیاسی کار بی نقش و رابین هودهای دیروزی و بیکار شده نباشد.
حزب سوسیالیستی انقلابی ایران حزب همه مبارزین ضد سرمایه داری و حزب طرفداران نابودی فوری جمهوری اسلامی است. این حزب برای آزادی، برابری و حکومت کارگری مبارزه می کند.
نابود باد استثمار انسان به دست انسان!
زنده باد سوسیالیسم!

٢۶ آوگوست ٢٠١٧