چند کلمه در دفاع از ادغام دو حزب حککا و حککا –حکمتیست

چند کلمه در دفاع از ادغام دو حزب حککا و حککا –حکمتیست

اخیرا با بحث علنی و دوباره رهبری حککا در باره” اتحاد”،(در واقع پیوستن جمع کنونی حزب حکمتیست به آنها)، و پاسخ تعارف آمیز و بر افروخته و دیپلماتیک مآبانه رهبری حکک- حکمتیست  به آنها، دور دیگری از تحرک  و جدال بین آن دو جریان راه افتاده است. ما  نظاره گران این داستان ملال آور و طولانی مدت نیز شاهد این هستیم که بلاخره پائیزی سر برسد و “جوجه های” حاصله از این “اتحاد” را ببینیم و بر شماریم.

 در این رابطه فعلا بدون نیاز به وارد شدن به محتوای سیاسی-طبقاتی و جنبشی موضوع مورد بحث،  توجه علاقمندان را به چند نکته ـمحوری و قابل تامل جلب میکنم:

١-ابتدا لازم میدانم بگویم که شخصا طرفدار این پیوستن و یکی شدن این دو حزب هستم.  انرا به نفع جامعه و چپ بطور کلی میدانم و از منظر بخشی از مردم و افراد سیاسی کار نیزمثبت تلقی خواهد شد. با این وجود، بر عکس ادعاهای که میشود، عمیقا معتقد هستم چنین تحولی گر چه به نفع دو حزب و چپ بطور کلی هست، اما به هیچ وجه  نباید آنرا  به نفع “حکمتیست” و “کمونیست کارگری” و “جنبش سوسیالیستی”  و “حکومت کارگری” و غیره ارزیابی نمود! در اینجا به دلیل اینکه هدف من بررسی چنین مسئله ای نیست، قصد ندارم علل آن واقعیت را، که بارها گفته شده است، مجددا تشریح کنیم. صورت اصلی مسئله این است که در دوره حاضر به دلیل نبود تفاوتهای  واقعی و پایه ی بین آن دو جریان روشن است که این دو یکی شوند مفید تر است به حال همه. چنین اتفاقی حداقل به نفع کاهش توهم پراکنی های موجود و کمتر شدن اغتشاشهای سیاسی-فکری-جنبشی در پوشش “حکمتیسم” و “کمونیزم کارگری” تمام خواهد گردید. از اینرو یکی شدن آنها را مثبت ارزیابی میکنم. به همان سادگی که حزب سابق اتحاد توانست در حزب حکمتیست چند سال پیش ادغام گردد به همین راحتی هم ادغام شدن یا پیوستن “حزب حکمتیست” کنونی با رهبری جدیدی که دارد و سیاستهای که دارند می تواند در حزب “کمونیست کارگری” ایران ادغام گردد. تفاوتهای آنزمان حزب اتحاد با ما در حزب حکمتیست سابق، بسیار بیشتر از تفاوتهای امروز حککا و حکمتیست کنونی است!

٢-این واقعیت سیاسی درون هر دو حزب است که: هم خط  سیاسی کمونیستی و کارگری و وجود فعالین دلسوز و اما بنظرم  بسیار حاشیه ای و پراکنده و کم نقش و دنباله رو در صفوف هر دو جریان وجود دارد، و هم وجود یک خط هژمونیک سیاسی- نظری راست و پوپولیستی که به قدمت  تاریخ حککا وعمر منصور حکمت و همچنین به قدمت سالیان پیوستن حزب اتحاد به حزب حکمتیست سابق ما و همچنین در دو-سه سال اخیر در رهبری حکمتیست کنونی کاملا ناظر و وجود دارد. این دو خط و گرایش واقعیتی در صفوف هر دو جریان است. اما برای همگان بسیار روشن است که  بخش”اپوزسیون یا منتقدین” درونی هر دو جریان یک خط به شدت ضعیف و نامنسجم و بدون رهبرجدی اند و صدایشان و تفاوتشان هم  تنها  گاه گاهی در این یا آن مقاله یا گفتگوهای شخصی  قابل تشخیص است. روند اپوزسیون مخالف پوپولیسم و راست روی های حاکم بر دو حزب به عنوان یک جریان به جائی نمیرسند.در نهایت یا  زندگی در سایه را ادامه خواهند داد و ساکت می مانند یا جز ترک صفوف آنها راه دیگری نخواهند داشت.

 ٣-رهبری حکک حکمتیست در پاسخ پریشان چند روز پیش خود، از طریق یک برنامه تلویزیونی رفیق رحمان حسین زاده، به وضوح نشان داد شد که “تفاوتها”ی فیمابین، که گویا مانع سر راه “اتحاد”شان شده، واقعیت ندارد. بلکه سبک و چگونگی برخورد حککا  به پروسه “اتحاد” است که جمع حسین زاده را ناراحت  و آشفته کرده است. آنها معترض هستند که این چه نوع اتحادی است که در شکل کمپین و علنی طرحش میکنند. چرا نمی آیند با “خودمان” مطرح کنند؟! این رهبری ضعیف خود نیز واقف است که براستی  فرق پایه ای  با طرف مقابلش ندارد. به جای ظاهر شدن در قامت یک حزب جدی و معتبر و نشان دادن مستدلل تفاوتها، به شعار پردازی و تهیچ تو خالی و به گلایه  کردن و اینکه چرا علنی بحث اتحاد را میکنید و چرا زیر زمینی تماس نمی گیرید، پناه برده اند. شخصا آگاه هستم از هدف رهبری حککا و از نقشه‌ و چگونگی رابطه ها و واسطه هایشان با درون رهبری کنونی “حزب حکمتیست”، با این وجود بنظرمن روش علنی کاری و فراخوان علنی دادن و بحث علنی کردن آن جریان حول اتحادشان بسیار سیاسی تر و سالم تر است از سیستم و روش عادت گرفته محفلی و فرقه ای و پنهان کاری، که متاسفانه رهبری کنونی حککا-حکمتیست تا غرغره در آن غرق شده است.

۴-فکر میکنم، چنانچه اتفاق پیش بینی نشده ای رخ ندهد، پیوستن این دو جریان به هم دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. اگر می دانستند تلفات سنگین نمی دهند همین امروز چنین کاری صورت میگرفت، مقاومت جریان حککا-حکمتیست اساسا از سر ترس از ریزش نیرو و عدم اطمینان از موقعیت سازمانی محفل رهبری بعداز پایان پروسه اتحادشان است. روشنتر شدن این آینده ناروشن شاید جلو بخشی از ریزش نیرو را نیز بگیرد و مقاومت درونی شان  نیز کمتر کند. راه حل غیره اصولی که کمک به این “اتحاد” میتواند بکند همان است که رحمان گفته است، جز این بنا به سنتهای ویژه این جریان و به دلیل  وحشت از دست دادن نیروی بیشتر نه تنها اتحادی صورت نمی گیرد که رابطه های کنونی نیز خرابتر خواهد شد. اینجا دقیقا آن نکته محوری و حساس  و اما غیر اصولی و شرط و شروطی که طرف مقابل طرح نموده تعین کننده شده است، که رهبری حککا  به عنوان یک واقعیت روی میزش قرار گرفته است. توب در میدان بازی آنها است حالا!  مستقل از صحت و سقم آن، تلاشهای هم هست که گویا همین جریان رفیق رحمان قرار است با انها نیز نزدیک یا متحد شوند. این هم مقداری مقاومت این جریان را بیشتر کرده است. خلاصه این جریان با این رهبری که دارد به حزب بادی تبدیل شده است که از هر سو میخواهند ببرنش!

۵-برعکس ادعاهایی رفیق رحمان حسین زاده حزب تحت رهبری ایشان و امثال رفقای دیگری چون فاتح و سیاوش و آذر هیچ تفاوت پایه ی با حزب رفیق حمید تقوائی و دیگر رفقای رهبری آن جریان ندارد. رحمان و هئیت اجرایش هم به درستی این واقعیت را خوب میدانند! متاسفانه رحمان آدرسهای غلط به مردم می دهد در گفتگوئی تلویزیونی که به این منظور چند روز پیش انجام داده است. متاسفانه  این سیستم رهبری “پدرانه” و سانتریستی به جای سیاست کردن شفاف اساسا سرگرم دیپلماسی بازی یا بازی کردن در بین افقها و سیاستهای متفاوت دیگران است. در خیلی موارد دیگر نیز صداقت در بیان دیدگاهشان بسیار ضغیف است. نمونهای اثبات این مسئله بسیارند. در اینجا به آنها نخواهم پرداخت،به این اکتفا میکنم که مثلا در برخورد به دو حزب عراق نیز همین رفتار را در پیش گرفتند. هفت هشت ما پیش میخواستند کل حزب حکمتیست را علیه آنها بشورانند و سند بیربطی آن احزاب به کمونیزم کارگری را با زور تصویب کنند و ما نگذاشتیم! امروز یکدفعه در باره رفراندوم  به مردم کردستان عراق میگویند از سیاستهای کمونیستی آن احزاب حمایت کنید! توجه داشته باشید به این منطق “کمونیستی” فاقد اعتبار و غیر قابل اتکا!

همین منطق بی منطقی و غیر اصولی و نادرست در شکل سیاست کردن تاریخی دارد پیش آن دوستان. در مناسبات درون حزبی آن جریان سنت عدم شفافیت و عدم صداقت و دیپلماسی بازی کردنها حتی در بالاترین سطوح آن حزب یکی از دلایل تبدیل کردن سرنوشت آن حزب بزرگ و قدرتمند دیروزی به  یک حزب بی نقش و حاشیه ی شده در سایه حککا بوده است. امروز در بر خود به “حزب کمونیست کارگری ایران” از طریق رهبری جدید حاکم بر “حزب حکمتیست”  همین منطق و تاکتیک دارد در باره “اتحاد” هم عمل میکند. رحمان و فاتح  و عناصر دیگری در آن حزب اساسا دنبال شرایط و ارزیابی و توافقاتی هستند که مطمئن باشند مثلا در گام نخست همان رحمان و فاتح و بقیه سر نوشت پستهای رهبری شان در روزهای پس از اتحاد در حککا چه خواهد شد. داستان “تفاوت” محوری همینجا است!. اینکه می گویند تفاوت سیاسی پایه ی داریم جوک است! داستان جنبش سبز نیز جوک  تر از آن حرفها است! چون همین امروز در آن حزب با همان قدرت از جنبش سبز و دیگر جنبش های “مردمی” و “روانشناسی” ضد رژیمی توده ها در خاکسپاری رفسنجانی دفاع کرده اند و میکنند.

نه فقط “قطعنامه جهانی” که کمونیسم دارد پیشروی میکند! و عروج جنبشهای مترقی در”منطقه ” و انقلاب “بهار عربی” و “پیشروی زنان در خاورمیانه” مصوب جریان حسین زاده – شیخ مو نمیزند با خط  راست  پوپولیستی حمید تقوائی، که در خیلی موارد دیگر  که اطلاعیه ها و سیاست گذاریها شده دقیقا یک سیاست و افق نمایندگی شده است اما به اسم دو حزب متفاوت! در باره  مضحکه “انتخابات  در ایران” و عروج “قطب سوم” در عراق و حکایت “سرنگونی شیرین”در ایران بعداز برجام و “چشم انداز جنبش سرنگونی” و “توده ای “و پیوند جنبشهای اجتماعی” و غیره اگر رحمان و ر‌هبری ان حزب  کمترین احساس مسئولیت داشته باشند و صداقت را مبنای سیاست کردن ورهبری کمونیستی قرار دهند در بیان این حقایق خواهند گفت بله در کلیه این موارد سیاسی و تاکتیکی و استراتژیکی، حداقل طی دو-سه سال اخیر کاملا همسو و هم جهت بوده ایم با حککا.

بعلاو، آیا کسی یک کلمه، حتی یک کلمه، تفاوتی بین  سیاست ها و حرف زدنهای مکرر کادر رهبری”کمیته کردستان” آنها با “کمیته کردستان” حککا میتواند نشان بدهد؟ آیا در این زمینه حککا حتی چپ تر ظاهر نمیشود؟ واقعا در هیچ جای و در هیچ بحث و مناظره ای  یکبار هم ما شاهد تفاوت در سیاست و بیان راه حل متفاوتی بوده ایم؟ لطفا آدرس بدهید! فراتر از آنچه که اشاره شد، آیا  رحمان حسین زاده  برای اثبات حقانیت حرفهایش و نشان دادن  صداقت کمونیستی در بیان حقیقت حاضر هستند حداقل کلیه مصاحبه ها و میزگردهای های مشترکی که  باحمید تقوائی طی ٢ تا ٣ سال  اخیر داشته است،از جمله در رادیو پیام، و یا جاهای دیگر همزمان منتشر کنند و در معرض قضاوت جامعه و اعضای حزبش قراردهند تا معلوم شود که آیا براستی فرقی بین آن دو حزب وجود دارد؟ چرا از بیان حقایق وحشت دارید شما؟ آیا حاضرهستید  تفاوت گفته های فاتح شیخ درهامبورگ در گفت و شنود  با شرکت چند جریانات دیگر با حمید تقوائی را پخش کنید و بگوید یک سر سوزنی فرقی بین اینها هست؟ آیا فاتح یک کلمه هم خط کمونیستی و متفاوت تر از حمید نمایندگی کرد؟  یا برعکس در یک چرخش ساده “دیپلماتیک”مابانه  و اما عمیقا راستروانه و ضد کمونیست کارگری بنیاد “حزب و قدرت سیاسی” حکمت را  در جهت چراغ سبز دادن به حمید و بقیه چپ دود هوا کردند. آیا حاضرید کلیه مباحث مربوط به دوره بعداز برجام، مربوط به مرگ رفسنجانی و غیره را با نوشته ها و گفته های رفقای حککا در همین رابطه یکجا منتشر کنید و نشان دهید که تفاوتی  بین شما وجود دارد؟ بروید قطعنامه اوضاع سیاسی و زنان  همین کنگره هفتم را دوباره منتشر کنید و امضای حکمتیست را زیرش بردارید و تفاوتهایتان را در معرض قضاوت قرار دهید.

۶-بنظر من اگر رهبری حککا مقداری دقیقتر و همچنین مقداری “دیپلماتیک تر” رفتار کند بایستی در گام نخست با دقت به نگرانی ها و درخواست مستقیم  رحمان در آن گفتگوئی تلویزیونی توجه نمایند. بدون توجه به آن به هدف نمی رسند.  این دوستان باید بخوبی این معامله را از همین امروز به حساب بیاورند و برایش هزینه کنند که یک رکن مهم و تعین کننده جذب “حزب حکمتیست” کنونی چگونگی تقسیم پستهایی سازمانی در دوره بعد از اتحاد است. حککا اگر میخواهد کمیته کردستانش را تقویت کند با جذب حکمتیست  باید بداند اولا  گر چه تواناتر هم باشند، ریاست کمیته کردستان خود را باید از دست بدهند و در جاهای دیگرنیز حاضر به امتیازدهی باشند، آیا حاضر به این هزینه کردنها هستند؟

 اینکه همه انتخابات میکنیم و میرویم کنگره مشترک وغیره کشک است دراین معادله. حداقل برای فرهنگ “ماداملعمر” بودن مکانیزم رهبری و “شخصیت” بازیهای ملال آور درهر دو جریان چنین ادعاهای واقعا کشک است! همچنانکه پیشتر اشاره شد حداقل پستهای مانند رئیس دفتر سیاسی و دبیری کمیته کردستان و غیره را آیا میتوانند در درون خودشان از همین حالا ‌حل و فصل کنند؟  بعلاو، چه بر سر پستها و نامهای نهادهای جانبی و “این ‌همه شخصیت” و همچنین آینده ارگانهای فدرالی طرفین می آید؟  این موضوعات مانع اصلی هستند، نه اینکه کسی روزی پلنومی را دور زده  است. یاد آوری اینها برای گرفتن همین امتیازات نامبرده و انجام یک معامله “برابر” است. به ویژه طرح مسائلی مانند “دور زدن پلنوم” از طرف کسانی که آشکارا کنگره حزب و اصول سازمانی و مصوبات همین حزب خودش را بارها دور زده اند، با همین حککا در رابطه بوده بدون اطلاع رهبری حزب، یا بارها مانع تغییر پست خود شده است، و حتی برای نزدیک شدن به همین حککا و خریدن ساعاتی از شبکه تلویزنش با شعبده بازی خاصی با چهار رای در مقابل قریب به ١۵ عضو  دفتر سیاسی  نظرش را اعمال کرده، زیاد نباید جدی گرفت! چنانچه آن خواست و نگرانی واقعی تامین شود همه این ادعاها و تفاوتهای دیگر در دو جلسه ماست مالی خواهد شد و حزبشان را بسوی اتحاد “قانع” میکنند.

٧-خلاصه کلام: شخصا آرزوی پیوستن سریع هر چه زودتر آن دو جریان را دارم. همچنانکه گفته شد، بجز پاره ی خود بزرگ بینیهای یکطرف و نزدیکی فرهنگی بیشتر آن با ناسیونالیسم ایرانی و در مقابل دیگری که بیشتر به فرهنگ “کومله” ی نزدیکتر است، و البته هیچک از این”تفاوتها” تعین کننده نیستند در این معادله، هیچ سیاست و خط بنیادی و جنبشی و پایه ی متفاوتی نیست که حقیقتا آن دو جریان را از بنیاد از همدیگر جدا کند و ضرورت کنونی این دو حزب را ایجاد کرده باشد. رفقای کمونیستی که سر سازگاری با خط غالب بر حککا یا حکک حکمتیست را ندارند راهی جز تعین تکلیف سیاسی-کمونیستی و علنی و شفاف با پدیده پیش رو ندارند. دیر یا زود هر دو پدیده به واقعیت خواهد پیوست! چه بهتر آگاهانه و بدون اجبار و فشار و تخریب و “جدل آنلاین” به سر آنجام طبیعی خود برسد.

٣٠ اوت ٢٠١٧