در مورد واقعه “بالەکایەتی” در کردستان عراق

کشته شدن دونفر در مناطق مرزی ایران و عراق در منطقه ای به اسم “باله کایه تی” بوسیله نیروهای مسلح سازمان زحمتکشان، احزاب و میدیای این منطقه را به عکس العمل وا داشته است. این واقعه جدال و کشمکش احزاب مستقر در این منطقه را با اتحادیه میهنی برجسته کرده است. طبق اخبار منتشر شده آنچه اتفاق افتاده است چنین گزارش شده است: نیروهای مسلح سازمان زحمتکشان دو نفر از اهالی روستایی به اسم “گونده ژور” را کشته و دو نفر دیگر را زخمی کرده اند. آنها اعضا اتحادیه میهنی کردستان عراق بوده اند. در نتیجه اعتراض این افراد به حضور سازمان زحمتکشان در این منطقه و خسارت به باغات خود جدالی درگرفته و مورد تیراندازی قرار گرفته اند. 

به دنبال این واقعه مقر چهار جریان مسلح حزب دمکراتها و کومله ها به آتش کشیده شده است و نیروهای مسلح آنها ناچار به دور شدن از آن منطقه شده اند. در این درگیری تعدادی از نیروهای مسلح این جریانات اسیر و تحویل اتحادیه میهنی داده شده اند. چنین وقایعی تقریبا روزمره و هر از چندگاهی در مناطق مختلف بوسیله احزاب حاکم بر کردستان عراق اتفاق افتاده و هیچ موردی این چنین در میدیای رسمی و شبکه های اجتماعی برجسته نشده است.

بعد از این وقایع احزاب کردستان ایران مستقر در کردستان عراق و اتحادیه میهنی رسما اعلام موضع کرده و هر کدام از منظر خود به بررسی این موضوع پرداخته اند. اما اهمیت این مسئله و حساسیت نسبت به آن نه به دلیل درگیری مورد بحث بوده نه به دلیل دفاع از حقوق ساکنین آن روستا، بلکه به دلیل سیاست و رویکرد هر کدام از احزاب مورد بحث در مورد وقایع منطقه و نقش جمهوری اسلامی است. کسی که اصل موضوع یعنی جدال منطقه ای و سیاست این احزاب را نبیند و بستر سیاسی این مسئله را نبیند و فقط به این واقعه مذکور بپردازد دچار همان سرگردانی و موضع غلطی خواهد شد که این جریانات و تعدادی از جریانات چپ در مورد کوبانی و شوراهای خیالی در کردستان سوریه شدند.

احزابی که تا کنون در این مورد اعلام موضع کرده اند هیچکدام نخواسته و یا نتوانسته اند اصل مسئله را ببینند و سیاست خود را در مورد آن بیان کنند. به همین دلیل سازمان زحمتکشان از موضع ضعف و زبونی تلاش میکند موضوع را به هر شکل ممکن خاتمه بدهد و مقصر را نه سیاست خود بلکه چند پیشمرگ معرفی کند و با قربانی کردن احتمالی آنها خود را از مهلکه نجات بدهد. سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نوشته است کومله ما نبود، کومله دیگری بوده است. احزاب دمکرات به دلیل نزدیکی سیاسی خود به سازمان زحمتکشان هم گفته اند ما نبودیم، اما کم و بیش مثل سازمان زحمتکشان اعلام موضع کرده اند. اتحادیه میهنی با تهدید اعلام کرده است کشته شدگان آن واقعه کادر و عضو آنها بوده و ساکت نخواهد بود. احزاب حکمتیست خط رسمی و غیر رسمی هم تلاش کرده اند مدافع همان دونفری باشند که اتحادیه میهنی آنها را کادر و عضو خود اعلام کرده است.

صورت مسئله چیست

واقعیت این است تحرک تازه در یکی دو سال گذشته از جانب چهار جریان ناسیونالیست کردستان ایران یعنی دو شاخه حزب دمکرات و دو شاخه کومله و استقرار تعدادی از پیشمرگان این جریانات در مناطق مرزی محصول تحولات سیاسی منطقه ای بود. آنها با چراغ سبز بارزانی و اشاره عربستان به این مناطق رفتند. در متن اوضاع سیاسی و بحران خاورمیانه وارد بازی اخیر شده اند و اتحادیه میهنی و جمهوری اسلامی که در یک کمپ قرار دارند از این تحرک دل خوشی نداشتند. استقرار جریانات مسلح کردستان ایران در مناطق مرزی نوعی برتری جریان بارزانی را نسبت به بقیه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق و منطقه را نشان میداد و تمام جریانات کمپ جمهوری اسلامی از جمله اتحادیه میهنی را به فکر انداخت که راه چاره ای بیابند.

اولین راه چاره توپ باران این منطقه بوسیله جمهوری اسلامی بود. همین مسئله بهانه ای شد اقدام بعدی آغاز بشود. تحریک ساکنین این منطقه بوسیله جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی علیه حضور این احزاب نقطه پایانی بر حضور آنها در این منطقه مرزی و به آتش کشیدن مقرهای آنها بود.

در چنین بستر و جدالی کسی که تنها سازمان زحمتکشان را محکوم میکند ناخود آگاه نوعی مشروعیت به سیاست اتحادیه میهنی و جمهوری اسلامی داده است. دفاع از سازمان زحمتکشان و مقابله با سیاست و عوامل جمهوری اسلامی هم مشروعیت دادن به سیاست بارزانی و قطب عربستان سعودی است. آنچه یک نیروی مسئول و آگاه باید انجام بدهد این است که هر دو قطب را نامشروع و علیه منافع مردم معرفی کند. زیرا بر بستر جدالی منطقه ای و اختلاف منافع سیاسی این جریانات با همدیگر چنین واقعه ای رخ داده است.

آنچه مردم کردستان باید بدانند این است که هیچکدام از طرفین این جدال حقانیتی ندارند. در راس این جدال منطقه ای عربستان سعودی و جمهوری اسلامی و عوامل اجرایی آنها در حکومت اقلیم کردستان قرار دارند. بنابر این نه آن چهار نفر کشته و زخمی مردم عادی روستا بوده اند و نه این جریانات سیاسی درگیر احزابی مسئول و قابل دفاع هستند. منافع مردم در گرو افشای این جدال نیابتی و ماهیت سیاسی قومپرستانه و نوکر منشی همه آنها است. جریانات چپی که خود را به ظاهر مدافع حقوق افراد روستای “گونده ژور” قلمداد کرده اند یا بی اطلاع از این وقایع و بستر شکل گیری این جدالها هستند یا محدودنگرانه و غیر سیاسی وقایع را دیده اند.

این واقعه مینیاتوری از یک سیاست بزرگتر است که کل منطقه را با بحران بزرگی مواجه کرده است و کلید حل آن و برون رفت از آن فقط کار طبقه کارگر و نیروهای کمونیستی است که تمام تصویر را میبینند و راه نشان میدهند. این مسائل یک بار دیگر نشان داد که جریانات سیاسی فوق از چه منظری تحولات سیاسی منطقه را میبینند و چه نوع بازیگرانی هستند. متاسفانه همه اینها دیروز مدافع بدون کم وکاست سیاست جریان ناسیونالیستی حاکم در کردستان سوریه بودند و امروز با دیدن سیاست پرو آمریکایی آنها فقط سکوت کرده اند. درپایان لازم است بگویم شکلگیری دو قطب این جدال در کردستان عراق تازه نیست اما تقابل آنها بشکل کنترل شده وارد فاز خطر ناکتری شده است. هیچکدام از طرفین این جدال حقانیتی ندارند. آنچه باید امروز تحت فشار قرار گیرد و افشا شود بی لیاقتی و نوکر صفتی همه این جریانات درگیر در کردستان عراق است که هر کدام در خدمت به یکی از قطبهای منطقه ای چنگ و دندان به همدیگر نشان میدهند.

۷ شهریور ۹۶

۲۹ اوت ۲۰۱۷

ایسکرا ۸۹۹