تفاوت اینجاست!(در حاشیه نامه سرگشاده رحمان حسین زاده)

کامران مزین
ایران

نمونه های مقالات  آذر ماجدی و سیاوش دانشور از"حزب اتحاد سابق" و نامه سرگشاده  رحمان حسین زاده از"حزب منشعبین"  از آنرو  ضد حزب کمونیست کارگری میچرخند که جرات ندارند مواضع پرو اسلامی خود را  به طور صریح  اعلام بفرمایند. پس بهترین راه هتاکی به سبک  اسلاف چپ سنتی ایرانی بر ضد کمونیزم کارگری  است.

مساله اینجاست که  رفقای سابق چون سبک دفاع را بلد نیستند (این ماجرا را باز میکنم) و یا روی حمایت از نظرات ضد امپیریالیستی خود را  ندارند مجبورند در سایه    به این کار مبادرت بورزند. البته فکر نکنید که مقالات این دوستان با هم هیچ تفاوتی ندارد. تفاوت مساله اینجاست که  سیاوش دانشور  نگارش مطلبش به گونه ای است که  خط به خط جملاتش دارای ایراد و مساله است. به گونه ای که نگارش کتاب باید در دستور کار قرار بگیرد تا به همه تناقضات و سخنان  بی ربطش پاسخ گفته شود. اما رحمان حسین زاده  اگر دو کلمه کلیدی را ازش بگیریم دو خط هم برای جواب دادن نمیخواهد.

اما ماجرای اینبار این است که حزب کمونیست کارگری تنها نیرویی بود که در جنایات و حملات اسراییل به شهر غزه دو طرف جنگ را محکوم و تروریستی اعلام نمود. همه یا اکثر نیروهای سیاسی  چه چپ و چه راست  بالاخره از یک گروه درگیر  حتی کوچک هم شده حمایت نمودند. مثلا جریان راست  از حق اسراییل برای امنیت دفاع نمود  و جریان چپ به بهانه مخالفت با اسراییل آنچه  آن را مقاومت میدانست حمایت نمود. اینجا یک نیرو بود که از حمایت خود را ازمردم  فلسطین   را با حمایت از اسراییل یا فتح یا حماس تاخت نزد. همان سبب کینه خیلیها از جمله سردمداران چپ شکست  طلب ایرانی  قرار گرفت.

مساله اینجاست  که جریانات سیاسی  در داخل اپوزیسیون هنوز نمیخواهند بپذیرند نیرویی دیگری در جهان وجود دارد. یا اگر پذیرفته اند هم  یا قبول ندارند ویا  آن را کوچک و حقیر میشمارند. حاضرند از جریانات ارتجاعی که را تا پوست و استخوان ارتجاعی مینامند حمایت کنند. و انها را در جنگ پیش آمده بی تقصیر بدانند  اما حاضر نیستند از مردم و جبهه  آزادیخواه و بشریت متمدن حمایت نمایند. محکوم کردن یک طرف جنگ از همین جا نشات میگیرد. کل مقالات   و نامه هایی از این دست  عمق کینه توزی و بغضهایی است که اگر دورتر بروییم در ورای این همه دروغها و هتاکیها حمایتشان از نیروهای  اسلام سیاسی درگیر جنگ  به چشم میخورد.

در اطلاعیه پایانی  حزب حکمتییست علنا سعی میشود  موشک پرانی حماس را کوچک و بی ربط به جنگ تفسیر نماید:

" بشریت آزادیخواه قبل از هر چیز باید به روشنی بداند و اعلام کند که این موشک پرانی جریانات اسلامی تا مغز استخوان ارتجاعی و جانی "حماس" و "جهاد" نیست که چنین کشتار جمعی سهمگینی توسط  اسرائیل را ایجاب کرده است. برعکس، این جنایات مکرر اسرائیل در موقعیت یک قدرت فاشیست جنگ افروز و اشغالگر در منطقه در پناه حمایت پایدار و نامشروط قدرتهای امپریالیست غرب است که به آن جریانات میدان ابراز وجود ارتجاعی و جنایتکارانه و امکان ادعای دفاع از مردم فلسطین را داده است."

اینجا حماس محصول جنایات اسرائیل قلمداد میشود. اما فراموش میشود که در عین حال حماس خود بهانه به دست ارتجاعی ترین جناح های حکومت اسرائیل میدهد. فراموش میشود که اینجا دو طرف هست که همدیگر را تقویت میکنند و بوجود می آورند.

و مظفر محمدی که عملا جنگ را یک طرفه نامید. ایشان که طبق معمول پرت از دنیای خبری هستند به طور کل منکر حضور حماس و  راکت پراکنیهای انها شد و ان را با سنگ  چند نوجوان اشتباهی گرفت

 " جنگ دولت اسراییل علیه مردم غزه جنگی  یک طرفه است.  در این جنگ کل بورژوازی و قوم پرستی و نژاد پرستی در ابعاد جهانی علیه یک میلیون و نیم انسان در گوشه کوچکی از این کره خاکی همدست شده اند.

دولت جنایتکار اسراییل جواب پرتاب سنگ توسط کودکان و نوجوانان فلسطینی را با گلوله های توپ و بمب میدهد. دولت امریکا از این جنایت حمایت کرده است. اتحادیه اروپا، سازمان ملل و دولتهای عربی با دیپلماسی ریاکارانه بورژوایی شان نظاره گر این جنایت اند".

و حسین مراد بیگی هم به راه دوست خود رفت و ان را یکطرفه دانست:

"جنگ یک طرفه و آتش بس یک طرفه اسرائیل،  پوچی بهانه حماس و راکت پراکنی های حماس را در ویران کردن و لت و پار کردن کودکان و بزرگسالان غزه توسط دولت اسرائیل بروشنی نشان داد.  کشتن بیش از یک هزار نفر، معلول کردن چندین هزار دیگر و بی خانمان کردن بیش از ۵۰ هزار نفر از ساکنین غزه به هدف ساکت کردن چند راکت حماس مسخره تر از آن است که بشریت آگاه و انسان دوست آن را قبول کند"

اینکه جنگ اسراییل را تنها به بهانه  موشک پرانی حماس  بدانیم بی شک درست نیست. (هرچند اگر ان رامثل این افراد بی  منطق  کاملا بی ربط بدانیم هم  کاملا اشتباه کرده ایم.) بی شک  هیچ کس حق ندارد جنایات اسراییل را به این بهانه که موشک انداختند  پاک کند اما اینکه موشک پرانی  سرگردان به مناطق غیر نظامی و مسکونی  را  به هیچ بنگاریم و  ان و جریانی که پشت آن است را از معادله جنگ خارج کنیم  تنها از سوی  چنین جریاناتی  که جان انسانها برایشان مهم نیست  بر می اید. مساله اینجاست که این ها میخواهند از درون اینکه اصلا  موشکی نیست به چه نکته ای دست بیابد؟ اینکه جنایات حماس را پاک کنیم. آب پاکی بر روی اسراییل ریخته نمیشود اما  این جریانات اسب خود را زین کرده اند که  این جنگ را  یک طرفه بنامند و به طور کل  جنایات  حماس و نقش اسلام سیاسی  را  ازموضوع خارج کنند . چون معتقدند در این ماجرا تقصیری ندارد!!!.اگر نیرویی هم پیدا شود که هردوسوی جنگ را محکوم کند با حملات  این چنینی اینها  روبه رو میشوند. خیلی جالب است عده ای مثل اذر ماج