ادعاهای بی اساس رضا مقدم؟!

 بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

 

در ادامه جلسات پالتاکی درباره سولیداریتی سنتر (مرکز همبستگی آمریکایی) که گردانندگان اصلی آن علی خدری از اتحاد سوسیالیستی کارگری و صدیق اسماعیلی از اعضای حزب کمونیست ایران بودند این بار سناریوی سوم را رضا مقدم وارد صحنه کرده است تا به نوعی خرابکاری این رفقایش را از ذهن ها پاک کند. چه در نامه  «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران»، چه در این دو جلسه پالتاکی و چه در سخنان رضا مقدم هیچ سند حتا محکمه پسندی در رابطه با نفوذ مرکز همبستگی آمریکا در جنبش کارگری ایران و هم چنین عضویت مهدی کوهستانی نژاد در این مرکز ارائه نشده است. بعلاوه رضا مقدم، در این بحث خود یک مشت اتهام واهی و بی اساسی را آن هم به زشت ترین و نارواترین شکل به برخی از فعالین سیاسی و سازمان های چپ مخالف خود نسبت داده شده است.

همان طور که در مطلب قبلی خود در تاریخ سی ام آذر ۱۳۸۷ – بیستم دسامبر ۲۰۰۸، در مورد نامه «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران» و جلسات پالتاکی در این مورد نوشته بودم، در این جا باز هم تکرار می کنم تا خواننده ای که از این ماجرا اطلاعی ندارد دچار سر در گمی نشود:

«اطلاعیه اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران به تاریخ بیست و ششم نوامبر ۲۰۰۸، مبنی بر خاتمه دادن به همکاری این نهاد با آقای مهدی کوهستانی نژاد، موضوعیتی برای یک هیاهو و جنجال تازه اینترنتی و فعالیتی جدید برای برخی از تشکل­ هایی که گویا برای «دفاع از مبارزات کارگران ایران» به وجود آمده ­اند و فعالینی که گویا تمام هم و غم­ شان «اتحاد و همبستگی کارگران» در مبارزه علیه ستم و استثمار سرمایه داری است، فراهم کرده است. متعاقب این اطلاعیه، چندین مقاله و اطلاعیه شخصی، دو جلسه پالتالکی از سوی کمیته­ های همبستگی کارگری در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکای شمالی و استرالیا، اطلاعیه ­ای از جانب کارگران اخراجی بافت غرب مبنی بر عدم شرکت آن ها در این جلسه، و هم چنین اطلاعیه­ هایی از جانب «سندیکای شرکت واحد» و «آتحادیه آزاد کارگران ایران» در انتقاد و توضیح مسایل مربوط به این واقعه منتشر شده است و احتمالا سریال جلسات پالتاکی و غیره هم در راه است.»

حتا اگر هم فرض کنیم کوهستانی نژاد، عضو مرکز همبستگی آمریکا هست و یا نیست تاثیری بر این واقعیت ندارد که تاکید کنیم نباید بدون سند و ثبوت فردی را متهم به عملی کرد که هنوز در هیچ دادگاه بی طرفی جرم وی به اثبات نرسیده است. همین دادگاه های بورژوایی غرب چنین مساله ای را رعایت می کنند و اصل را بر برائت مجرمین می گذارند. اما کسانی نظیر رضا مقدم، با یک چرخش قلم و زبان، به هر کسی که مخالفند تهمت و افترا می زنند؛ متهم می کنند و برایش پرونده می کنند.

یکی از ویژگی های مهم سیاسی و اخلاقی کمونیست ها رک گویی و بیان واقعیت ها به توده کارگران و مردم آزادی خواه است که هر چند به ضررشان هم تمام شود. کسی که به معنای واقعی به افکار سیاسی و اخلاقی و انسانی کمونیسم پایبند است و حرمت انسانی را پاس می دارد هرگز منافع خصوصی و تشکیلاتی خود را بر منافع طبقه کارگر و مردم آزاده ترجیح نمی دهد؛ به هیچ کس، حتا به مخالفین سیاسی خود نیز تهمت و افترا نمی زند و با خلوص نیت در فضایی سالم نقد و نظر خود را پیش می برد.

بحثی که اخیرا از رضا مقدم منتشر شده است آن چنان زمین و زمان را از بحث امپریالیسم لنین تا فروش جنبش انقلابی کردستان به آمریکایی ها، از موضع اسانلو در رابطه با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری خاتمی، از سفر آنا بیوندی به ایران در سال ۱۳۸۳ تا برداشتن اطلاعیه جلسه پالتاکی در رابطه با مرکز همبستگی آمریکایی از سایت اتحادیه آزاد کارگری و… به هم دوخته است تا نشان دهد بحث های پالتاکی هم فکرانش در رابطه با ماجرای مهدی کوهستانی نژاد و مرکز همبستگی آمریکا از موضع چپ و رادیکال بوده و کسانی که با این جلسات مخالف کرده اند راست و طرفدار مرکز همبستگی آمریکا هستند. رضا در این بحث خود، به شکلی غیرمسئولانه و ارادی و دل به خواهی و من درآوردی گرایش سازی می کند؛ دشمن خیالی می آفریند؛ یک طرفه به قاضی می رود و سرمست و پیروز هم برمی گردد. ایشان ادعاهایی را هم چون گذشته در مورد خودشان و دیگران پیش کشیده که در واقع علل و ریشه آن را باید در تفکر نئوتوده ایستی و فرقه ای ایرج آذرین – رضا مقدم مورد بررسی قرار داد. فرقه «اتحاد سوسیالیستی کارگری» که پایه های فکری خود را در این سال ها بر روی تزها و تئوری های رفرمیستی و پاسیفیستی ایرج آذرین بنا کرده است؛ تئوری هایی هستند که چندین دهه طولانی در جنبش کارگری جهان به عنوان گرایش راست و رفرمیست و سندیکالیست معروفند. این ها، در سال ها اخیر رسما و علنا نه تنها پاسیفیسم را تبلیغ کرده اند، بلکه فراتر از آن همه سازمان ها و احزابی که به نام چپ و سوسیالیسم و کمونیسم فعالیت دارند و بر سرنگونی حکومت اسلامی توسط جنبش های اجتماعی و در پیشاپیش همه طبقه کارگر تاکید می کنند «نور ستارگان مرده» نامیده اند؛ به شدت مبلغ و مرج «انشعاب و جدایی» و «تفرقه و پراکندگی» بوده اند. عملکردهای فرقه گرایی و تفرقه افکنی این ها را می توان به دقت ریاضی در برخورد به «کمیته هماهنگی…»، در برخورد به فعالین دانشجویی آزادی خواه و برابری طلب دستگیرشده در سال گذشته و اکنون نیز تفرقه اندازی در کمیته های همبستگی با کارگران ایران در خارج کشور و… نشان داد. ایرج آذرین – رضا مقدم، سال گذشته سیاست توده ایستی خود را در هم جهتی با پرونده سازی وزارت اطلاعات حکومت اسلامی برای فعالین جنبش دانشجویی نشان دادند و قبل از آن نیز تمام تلاش خود را در جهت تفرقه و شکاف و انشعاب در کمیته هماهنگی… به کار انداخته بودند و اکنون نیز در جهت متلاشی کردن کمیته های همبستگی با کارگران ایران در خارج کشور «عزم و اراده به اصطلاح طبقاتی» خود را با تمام انرژی به کار گرفته اند. تیم مقدم – آذرین به نام کارگران جزوه منتشر می کند؛ با اسامی مستعار مختلف در مورد جنبش کارگری و دانشجویی مطلب منتشر می کند؛ مشغله های کاذب و غیرواقعی برای فعالین جنبش کارگری کمونیستی می تراشند و… همه این اعمال آن ها، عملا به نفع بورژازی و به ضرر کارگران تمام می شود.

بحث رضا مقدم که به لحاط فنی نه رییس جلسه ای دارد و نه کسی آن را آغاز و به پایان می رساند و نه صدایی، سرفه ای و عطسه ای، سئوالی، دست زدنی و… شنیده می شود؟ فقط وی نوشته ای را بدون این که حتا لحظه ای هم مکث کند تند و تند قرائت می کند. البته این مساله مهم نیست تاکید من به این خاطر است که این ها حتا در امور فنی نیز صادق نیستند حال اگر منافع سیاسی و تشکیلاتی شان در میان باشد بی شک به هر گونه توطئه گری متوسل می شوند. در هر صورت گویا رضا، بحث خود را تحت عنوان «مرکز همبستگی آمریکایی و غوغای حکمتیست ها، ظاهرا در جلسه تشکیلاتی اتحاد سوسیالیستی کارگری، ۱۷ ژانویه ۲۰۰۹»، ضبط و سپس در سایت شان «خانه کارگر آزاد» منتشر کرده است.

مرکز همبستگی آمریکا، یکی از مراکز وابسته به هیات حاکمه آمریکاست که همواره تلاش می کند در جنبش کارگری ایران و یا کشورهای دیگر نفوذ کند. در این مورد تاکنون مقالات و گزارشات افشاگرانه زیادی به طور اثباتی و بدون این که خبری از نامه اتحاد بین المللی و بحث های پالتاکی در این مورد باشد در سایت های اینترنتی منتشر شده است. بنابراین، یک وجه مهم سیاست پایه ای دولت های امپریالیستی، نه تنها نفوذ در جنبش های کارگری، بلکه نفوذ در همه جنبش های رهایی بخش و آزادی خواه است که از یک سو، این جنبش ها از مضمون و محتوای سیاسی – طبقاتی شان تهی سازند و از سوی دیگر، آن ها را به سیاهی لشکر بورژوازی تبدیل کنند. اما مساله مهم سیاسی که رضا و هم فکرانش از پرداختن به آن طفره می روند و حتا در برخورد به ماجرای مهدی کوهستانی نژاد نیز هیچ اشاره ای به آن نمی کنند سیاست های سندیکالیستی و رفرمیستی است که رضا و مهدی کوهستانی نژاد و هم چنین دیگر هم فکرانشان سال ها در «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران»، تبیین و ترویج و تبلیغ می کردند. بنابراین، افشاگری های رضا و هم فکرانش از مرکز همبستگی آمریکایی و ماجرای مهدی کوهستانی نژاد را صرفا باید در رقابت های اعضای درون «اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران» مورد بحث و بررسی قرار داد و خارج از آن، به معنای واقعی کوچک ترین ربطی به جنبش کارگری ایران ندارد. امروز بزرگ ترین خطری که جنبش کارگری ایران را تهدید می کند سیاست های راست و رفرمیستی تفکر طیف توده ایستی، سندیکالیستی و سکتاریستی است که در جنبش کارگری ایران ریشه تاریخی دارد.

به ادعاهای رضا مقدم در این بحث اخیرش توجه کنید: «… موقعی که آنا بیوندی به ایران رفت هیچ کدام از فعالین گرایش راست کارگری با وی دیدار نکردند چرا که یک جوری چغلی حکومت بود…»

برای این که بی پایه بودن این ادعای رضا را به طور مستند و از قلم خودش نشان دهیم به این فاکت توجه کنید: «در هفته اول اردیبهشت سال ۱۳۸۳ هیاتی از کنفدراسیون اتحادیه های آزاد کارگری به ایران رفتند. خانه کارگر میزبان آن ها بود و به همراه به بازدید از چندین مرکز صنعتی رفتند تا وضع کارگران ایران را مشاهده کنند…» (رضا مقدم، به نقل از «به پیش!۳۰»، یک شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۷، ۲۰ آپریل ۲۰۰۸)

می بینیم که رضا مقدم، چه حافظه تاریخی قوی دارد و در تحلیل های به اصطلاح سیاسی و تاریخی خود چقدر «صداقت» سیاسی و واقع بینی از خود نشان می دهد؟! به قول معروف مشت نمونه خروار است. ادعاهای بی پایه رضا مقدم را پی می گیریم:

«… می توان دو استراتژی را در جنبش کارگری مطرح کرد: گرایش چپ درباره مرکز همبستگی آمریکا موضع می گیرد و گرایش راست موضع نمی گیرد و چرا ساکت است… این ضعف گرایش راست است که ایدئولوگی ندارد که بیاد تبیین کند ارتباط با مرکز همبستگی آمریکایی را از نظر تئوریک و سیاسی و بگوید چرا جنبش کارگری به این مرکز احتیاج دارد. کمبود این ایدئولوگ ها باعث شده دست به یک سری اعمال کثیفی علیه مخالفین مرکز همبستگی بزنند. که کثیف هنوز کم است.»

واقعا تحلیل «کارشناس؟!» مسایل کارگری ما، به حدی سطحی و تخیلی است که ادعا می کند بحث مرکز همبستگی آمریکایی، فعالین جنبش کارگری را دو تکه کرده است: طرفداران مرکز همبستگی آمریکایی و مخالفین این مرکز که پرچمدارش رضا و هم فکرانش هستند. فقط یک فرقه گرا می تواند این چنین تراوشات فکری خود را با هدف آلوده کردن فضای سیاسی، به زبان بیاورد. رضا آشکارا تلاش می کند با طرح مسایل غیرواقعی فضای بی اعتمادی و کدورت را در میان فعالین سیاسی جنبش کارگری دامن بزند. آیا واقعا تاکنون کسی شنیده و یا خوانده است که از فعالین مدافع مرکز همبستگی آمریکا باشد؟! من شخصا نه دیده ام و نه شنیده ام. از این رو، طرح چنین مساله غیرواقعی چندش آور و به لحاظ سیاسی و حتا غیراخلاقی و شنیع و فاجعه بار است. حتا گرایشات راست متمایل به سلطنت طلبان هم اگر ارتباط خود با این مرکز و یا مراکزی مشابه آن هم داشته باشند نه تنها به زبان نمی آورند، بلکه سعی می کنند آن را پرده پوشی کنند؛ با این هدف که از یک سو در جامعه رسوا نشوند و از سوی دیگر، همکارانشان در ایران، دچار مشکل امنیتی نشوند. اما برای رضا مقدم، مهم نیست که این بحث هایش شاید به عنوان بهانه و دستاویزی در دست مامورین وزارت اطلاعات حکومت اسلامی بر علیه فعالین کارگری مورد بهره برد
اری قرار گیرد. هم اکنون تعدادی از فعالین کارگری از منصور اسانلو تا محسن حکیمی در زندان به سر می برند و یکی از اتهامات مشترک آن ها به خطر انداختن «امنیت ملی» است. رضا در این بحث خود شدیدا به اسانلو حمله می کند اما حتا یک جمله در رابطه با زندان و شکنجه وی و محکوم کردن جنایات حکومت اسلامی به زبان نمی آورد؟ در حالی که مثلا به بهمن شفیق و حکمتیست ها به شکل شنیع و هیستریکی می تازد، به «اصلاح طلبان» درون حکومت اسلامی چنین حمله ای نمی کند و آن قاتلان و مرتجعان را مفتخر به «جنبش اصلاحات؟» می کند. مثال دیگری بزنم رضا و هم فکرانش تا دیروز شنیع ترین دشنام های سیاسی را حتا با تنزل خصلت های اخلاقی نثار محسن حکیمی، عضو کمیته هماهنگی و کانون نویسندگان ایران می کردند که اکنون چند هفته ای است وی دستگیر و زندانی شده است، رضا و گروهش حتا یک اطلاعیه خشک و خالی دو سطری نیز در محکوم کردن حکومت اسلامی مبنی بر دستگیری وی نداده اند؟! این دیگر اوج سیاست فرقه گرایی است که عملا می گوید اگر مخالفین سیاسی ما زندانی شود نه تنها حمایت نمی کنیم، بلکه در دل خود نیز احتمالا به نوعی اظهار خوشحالی می کنیم که یکی از مخالفین سیاسی مان از سر راه برداشته شده است. بنابراین، رضا مقدم، فعالین جنبش کارگری را به دل خواه به راست و چپ تقسیم می کند و برای آن ها پرونده کاذب درست می سازد از ویژگی ها و خصوصیات بارز فرقه گرایی اش است.

یک سئوال اساسی دیگر از رضا، این است که واقعا چرا وی، نگران است کسی از فعالین جنبش کارگری داخل و یا خارج کشور، از مرکز همبستگی آمریکایی دفاع نمی کند؟ این تخم تفرقه افکنی آشکار رضا مقدم در میان فعالین جنبش کارگری ایران را چگونه باید تحلیل و تفسیر کرد؟!

رضا به ادعاهای خود چنین ادامه می دهد: «در صورتی که توجه کنید توی جنبش کردستان این اتفاق افتاد. مهتدی یکی از برادران عبدالله مهتدی، یک تبیینی به دست داد یک تبیینی کاملا سیاسی. به این شکل که اگر آمریکا مخالف حق ملت ها برای خودمختاری، دولت واحد و غیره بوده به خاطر این بوده که در دوران شوروی این جنبش ها نزدیک بودند به جنبش های سوسیالیستی و اگر مخالفت می کرد آمریکا با این جنبش ها که ماهیت و اهداف سوسیالیستی نداشتند و خواست های ملی داشتند به خاطر ماجرای شوروی بوده الان که ماجرای شوروی تمام شده و جنگ سرد تمام شده آمریکا برخوردش به مسایل ملی فرق می کند و  ماهیت برخوردش تفاوت کرده و به این اعتبار آمریکا می تواند متحد جنبش های ملی باشد از جمله آن راجع به جنبش کردستان حرف می زد و می تواند متحدش باشد و می تواند ازش کمک بگیرد. این یک تبیین سیاسی داد راجع به این ماجرا بالا و پایین و دوره قبل و بعدش را  همه توضیح داد. ما در گرایش راست جنبش کارگری کسی که بیاد این ها را به سیاسی ترین شکل ممکن توضیخ دهد نداریم…»

«… مخالفان مرکز همبستگی آمریکا اجازه نخواهند داد جنبش کارگری ایران به اصطلاح آلت دست مرکز همبستگی آمریکا باشد این جور که جنبش کردستان شد. بخشی از جنبش دانشحویی که تحکیم وحدت بود آمریکایی ها خوردند. جنبش کردستان هم با هاش همین کار را کردند. حتا اگر به گروه های زنان و تشکل هایی که دارند نگاه کنید می بینید که چه استراتژی دارند نوع فعالیتی که دارند چه نزدیکی هایی وجود دارد و یا چه مطابفت هایی وجود دارد و کجا بر هم منطبق می شوند برخی چیزهایشان…»

در این جا رضا مقدم، به روال سیاست های همیشگی شان به برخی از فعالین سیاسی و سازمان های سیاسی که حتا مخالف مرکز همبستگی آمریکایی هستند بی محابا می تازد، برای آن ها پرونده سازی می کند؛ آن ها را به مرکز همبستگی آمریکایی متصل می کند، در حالی که چنین چیزی واقعیت ندارد.

رضا، برای طرفداران خود چنین «قول؟!» می دهد: «… ممکن است یک عده رفتند جنبش کردستان را فروختند به آمریکایی ها، این اتفاق در جنبش کارگری ایران نخواهد افتاد…» در واقع رضا به طرفداران خود می گوید: آسوده بخوابید که من بیدارم!

بدین ترتیب، این که رضا مقدم می گوید یک عده جنبش کردستان را به آمریکایی ها فروختند، ادعای کمی نیست که به سادگی از کنار آن بگذریم. اگر از این موضع سیاسی به غایت راست مقدم بگذریم، چنین ادعایی به حدی غیرواقعی و غیرسیاسی است که به داستان های تخیلی شباهت دارد که فقط تراوشات فکر گوینده و نویسنده آن است. به ویژه با وجود این که حکومت ارتجاعی سرمایه داری اسلامی، سی سال است در این منطقه سرکوب و کشتار می کند، اما هنوز هم نتوانسه حاکمیت خود را در کردستان تثبیت کند و روزبروز نیز نفرت مردم از این حاکمیت افزایش می یابد، هم چنین ناسیونالیسم کرد نیز در مقاطعی از جناح های حکومت اسلامی و در دوره دیگری با نیروهای آمریکایی هم جهت و هم سیاست شده اند اما هنوز نتوانسته اند جنبش انقلابی کردستان و به ویژه جنبش کارگری را مرعوب کنند به طوری که حتا هیچ تحلیل گر واقع گرای بورژوازی نیز نمی تواند از این واقعیات چشم پوشی کند. اما تحلیلگر به اصطلاح چپ ما، شکست این جنبش و فروش آن به آمریکایی ها را نه به در یک تحلیل علمی و اثباتی مستقل، بلکه در لابلای یک بحث دیگری به طور مرموزانه و زیرکانه پیش می کشد.

در این میان، کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ای