علل تحمیل حجاب به زنان در جامعه تحت سلطه ارتجاع مذهبی

سیروان پرتونوری 

یکی از مهمترین معیارهای پایه ای سنجش اینکه یک جامعه، جایگاه آزادی زنان در آن جامعه است. اگرچه برخورد دولت های سرمایه داری به موقعیت و حقوق زنان متفاوت است، اما علی العموم هدف از تداوم تبعیض جنسی و مردسالاری در پرتو تداوم استثمار نظام سرمایه داری قابل توضیح است. در کشوری مثل ایران این ستم و تبعیض مضاعف است و به عریانترین و خشن ترین شکل خود اعمال می گردد،  بگونه ای که سخن گفتن از کم و کیف آن توضیح واضحات است و شاید تکرار ساده آن بویژه برای قربانیان آن که با گوشت و پوست و استخوان درد آن را لمس می کنند، کافی نیست. باید راه چاره را جست و آن را به توده ای محروم و ستمدیده نشان داد.

یکی از مظاهر زندانی کردن زنان تحمیل حجاب بر زنان است. بررسی علل تحمیل آن به زنان در جامعه تحت سلطه ارتجاع مذهبی، از این حیث حائز اهمیت است که این بار ستم تاریخی بر زن با محور قرار دادن این حربه صورت می پذیرد. طبعا منظور از تحمیل حجاب صرفاً تعیین یک نوع پوشش اجباری نبوده، بلکه بطور کلی منظور جایگاهی است که از این رهگذر برای زنان در مناسبات تولیدی و در جامعه تعیین می شود.

اگر از بعد تولید و مصالح اقتصاد تحت سلطه ایران به مسئله بنگریم، می بینیم همانگونه که رضاشاه با کشف حجاب اجباری در صدد وارد کردن گسترده تر زنان به عرصه تولید برآمد و تامین نیروی کار ارزان را از این طریق پی می گرفت، امروز نیز رژیم  اسلامی راه حل برون رفت از بحران مزمن بیکاری در جامعه، تامین تقریباً مجانی بخشی از هزینه های تولید و خدمات اجتماعی نظیر کار خانه و تربیت و پرورش فرزندان، و پاسخگویی در ناتوانی هایش در توسعه امکانات اجتماعی از قبیل مراکز آموزشی و تحصیلی و غیره را دنبال می کند. تمامی نظامات اجتماعی استثمارگرانه در جهان بر یک پایه مشترک قرار داشته اند و آن حفظ نقش درجه دوم و تبعی زن در جامعه و محروم کردن زنان از اساسی ترین حق خود یعنی حق دخالت و شراکت در قدرت سیاسی می باشد. آنجائی هم که زنان نقشی قسمی و جانبی در قدرت سیاسی ایفاء می کنند، این نقش بگونه ای است که تضاد بنیادین با تداوم نظام مبتنی بر ستم و استثمار مردسالارانه ندارد.

باید بدین امر واقف بود که مسئله حجاب و تحمیل آن توسط رژیم  اسلامی در دورهای اخیر دارای جنبه ای صرفاً ایدئولوژیک نبوده، بلکه بطور عمده بدینوسیله اهداف مرتجعانه سیاسی خاصی دنبال می شود. دیدیم که چگونه بازی شطرنج، نواختن آلات موسیقی و خوردن گوشت برخی حیوانات با چرخش زبان، حلال و مباح اعلام شد، ولی هر چه می گذرد رژیم  اسلامی در تحمیل هرچه بیشتر حجاب از تهاجم، لحظه ای غافل نمی ماند. شاید بتوان انتظار حلال گشتن گوشت سگ و خوک و نظایر این ها را کشید ولی در خصوص حجاب و عقب نشینی در تحمیل آن، چنین چیزی بوقوع نخواهد پیوست. اهمیت این موضوعات برای رژیم  اسلامی کیفیتاً متفاوت است. امروز بیش از هر زمان دیگری خشم زنان آمادگی سرریز شدن دارد؛ زنانی که زیر ستم چرخ های سنگین قرون وسطایی سرمایه داری های  اسلامی بجان آمده اند. کوتاه آمدن در امر تحمیل حجاب توسط حاکمان این رژیم در عمل ندیده گرفتن آن شکافی می باشد که بشدت قابلیت عمیق شدن و ظرفیت از کنترل خارج کردن اوضاع را دارد. سرمایه دارن اسلامی حاکم به این امر بخوبی واقفند که با نادیده گرفتن این شکاف به یک جنبش وسیع توده ای پا داده می شود. جنبشی که خیلی سریع به سایر شئون اجتماعی و به میان سایر اقشار و طبقات اجتماعی  سرایت کرده و حاکمیت ارتجاعی مذهبی را تهدید خواهد کرد. آری خشم زنان در این دوره آن تنور داغ و آماده ای است که هیئت حاکمه اسلامی  به منظور حفظ پایه های سلطه و اقتدار خود چاره ای جز سرد کردن آن ندارد.

عمده ترین دستاویز مضحک رژیم  اسلامی برای سرکوب زنان «حفظ سلامت و صلاح جامعه» است. مثلا در نشریات و کتاب های ارتجاعی و مذهبی این رژیم می خوانیم: «ابتذال و سوء رفتار زنان و چهره های هوس انگیز و مفسده خیز آنان، از مسئله احتکار و تورم زیان کمتری ندارد… صلاح و فساد زن در سرنوشت فرد و جامعه اثر انکارناپذیر دارد». خوب، اگر بی حجاب بودن زنان عاملی فساد برانگیز در جامعه باشد، و اگر تعریف سردمدارن رژیم اسلامی از صلاح و سلامت اجتماعی درست باشد، ما می گوییم که راه حل دیگری نیز برای جلوگیری از اشاعه فساد در جامعه وجود دارد. اگر سردمداران رژیم  باخدا، آنقدر به خدای خود ایمان دارند که زندگی این دنیا برایشان بی ارزش باشد، اگر آنقدر که مدعی اند به بهشت برین و آخرت اعتقاد دارند، و اگر آنقدر به صلاح و سلامت جامعه علاقمندند، با کور کردن چشمان هرزه آنان به عوض در اسارت نگهداشتن زنان نیز می توان بدین مقصود نائل آمد. این مرتجعین حق دارند زمانی که میگویند بی حجابی دهن کجی به ارزشهای اسلامی است.

نگرانی ارتجاعیون مذهبی از شلوغ شدن جهنم در آخرت نیست، وحشت آنها از تبدیل به سوسک شدن زنانی در آخرت نیست که تارهای مویشان را نامحرم دیده، نگرانی و وحشت عمیق آنها از کوتاه شدن عمر بهشتی است که آنان با غصب قدرت سیاسی در این جهان برای خود ساخته اند! ولی تا آنجا که به جهانبینی ایده آلیستی مذهبی مرتبط است، وسایل مختلفی برای زندانی نمودن زنان در محدوده معینی بکار گرفته می شود. در اسلام مهمترین ابزار این نقشه آگاهانه تحمیل نوعی پوشش بنام حجاب است. در اسلام حجاب قرار است موجودیت زن را به بند کشد و فعلیت او را پوشیده دارد و نه سر و رو و موی او را! تحمیل حجاب در عمل یعنی تخصیص یک جامعه زنانه به زنان! تحمیل جامعه زنانه هم به مفهوم دور نگاه داشتن زنان از جامعه مردان یعنی همان صاحبان اصلی سرمایه و املاک و قدرت. زن با بینش سرمایه دارانه اسلامی بوسیله مرد تعریف می گردد، و بر اساس منافع طبقاتی سالارمردان جامعه نقش و جایگاهش مشخص میشود.

هدف از تحمیل حجاب همان هدفی است که از تجاوز به زنان زندانی سیاسی برای درهم شکستن و مطیع کردنشان دنبال می شود. حجاب، با شخصیت زن همان کاری را می کند که وقتی وی را بدون رضایت و آگاهی به مردی شوهر می دهند؛ همان کاری را می کند که تاخت زدن زنان میان خانواده ها؛ همان کاری را می کند که رد و بدل کردن زنان میا