شکوه سرودی / هژیر نینا

“شکوه سرودی”

سرخ قامتت طنین سرودی است

برشانه های سپیده دمان

وقتی به رژه می رود

سروقد افراشته

همچون شقایقها، فصلهای خسته را مرورمی کند

ان نسیم بامدادی

وزیدن گرفته

بربام حقیقت

اغاز جویباری…

زلال در موجهای باور

بی استدلال می خوانمت

وقتی پشت میله های زخمی

انتظارت می روید

کودکان در هلهله ی شعر من

دیدار را به هورا می کشند

می سوزد هر شب این چراغ

می درخشد در انتهای اسمان

تا فروزان شود این ویرانه ها

از وطن میگویند

وقتی تضاد بی سرپناهی

فرو می ریزد دراین دیار

وهراس از خیابانهای بیدار

چه تهی است کوتاه اندیشتان!

انگیزه های شکفته را ببین

دربیرق دستان بر افراشته

تنها ارزوی من تویی

ای اشناترین تاریخ زندگی !!!

تو تنها لبخندی ،که بر لبان سرخ شقایق ها

سرود اول مه را با ان می خوانم

تو تنها سکوتی هستی

که در معدن واژه هایم

یک لحظه می میرد!

دمی است درهوای ارزوی ات

هر روز تکرار می شوم

ومانیفست دیدگانت

زشوق یارانی می خوانم

سرشارازاعتماد

سرشار ازافتاب

باورت می دارم

وقتی برتکیه کلامت

اوج شایستگی ست

ناباوران را درتزلزل خویش می بینم

درقلب جنبش ارزوها

دردیاری که

شیفتگان به امید رهایی می اندیشند

تو را در انقلاب فردا می بینم …

هژیر نینا

۱۳ اگوست