پیرامون “رفراندوم” استقلال در کردستان عراق

پیرامون “رفراندوم” استقلال در کردستان عراق

مدتی است که مساله و بحث رفراندوم در کردستان عراق به مسئله اخبار روز، جراید و موضعگیری خیلی از دولت های خارجی و حتی دولت عراق و خود احزاب چپ و راست و ناسیونالیست کردسان شده است.

کمونیست ها هر گز مردم یک بخش از کشوری را به جدائی تشویق نمی کنند، اما مسئله ملی باید آنچناکه در بیشتر جاهای دنیا موجود و حل نشده باقی مانده است و حتی در اغلب موارد همراه با خونریزی و دشمنی اقلیت های یک کشور همراه بوده (همچو اقلیت های قومی در بالکان، دشمنی ملی میان یونانی ها و ترک ها ی قبرس) و در اسپانیا ما با مسئله ملی ‘اوسکادی” ، “کاتالونی” و در انگلستان خواست جدائی “ایرلند شمالی”  یا اینکه در بلژیک اختلاف میان اقلیت های ملی “والون” و “فلمیش” خصلت دشمنانه ای به خود گرفته و حالت انفجار آن دور از ذهن نیست، در ایتالیا بعد از صد سال اتحاد اکنون “اتحاد شمالی” مطالبات و خواست های ارتجاعی برای جدا شدن و کسب خودمختاری برای شمال (یاپادانی) دارد و در خاورمیانه مسئله کُردها هم از زمان جنگ جهانی اول و تقسیم امپراتوری عثمانی بین بریتانیا، فرانسه و روسیه که به پیمان نامه “سایکس پیکو” مشهور است به مسئله ای لاینحل و همراه جنگ و خونریزی های ادواری میان شورشیان کُرد و دولت های که خاک و ملت کرد روی آن ها تقسیم شده تا کنون جریان دارد.

در شوروی هم اگر لنین موشکافانه و اصولی به مسئله ملی برخورد نمی کرد همان موقع انسان می توانست شاهد بزرگ ترین فجایع و خونریزی میان اقوام و ملت های مختلف ساکن اتحاد جماهیر شوروی قدیم می بود.

   برای جلوگیری از روخداد هر گونه فاجعه و دشمنی میان اقوام مختلف یک کشور راه های مختلفی وجود دارد. دولت های خودی و احزاب بورژوازی همیشه برای حل این مسئله کلیدی که از صد سال پیش تا به حال میلیون ها کشته و زخمی و ویرانی تاسف باری از خود به جا گذاشته است همیشه راه حل خشن همراه با خونریزی و ویرانی را به کار برده اند. اما کمونیست ها بعد از لنین بر این باورند که برای جلوگیری از دشمنی و تفرقه و خونریزی میان اقوام و اقلیت های یک کشور باید راه حل اصولی، بدون خونریزی و مسالمت آمیز را به کار برد.

تنها راه حلی که می تواند مسالمت آمیز، بدون خونریزی و اصولی باشد همانا مراجعه به آراء و رأی خود مردم است. اقلیت و اقوامی که تاریخاً از طرف حکومت مرکزی مورد اجحاف و ستم ملی قرار گرفته اند و برابری و آزادی آن ها در رابطه با اقلیت بالادست پایمال شده و همچو شهروند درجه دو (و در برخی موارد حتی انسان بودن آن ها هم زیر سوال می رود) حق دارند که خواهان جدائی از چنین سیستمی باشند. حق دارند که در مورد سرنوشت و زندگی خود تصمیم بگیرند. حق دارند که به زندگی ای که جُز خواری و بی حقوقی و سرکوب چیزی عایدشان نمی کند تف کنند و به این همه اجحاف و نابرابری پشت کنند.

بنابراین راه حلی که امروزه کمونیست ها به خاطر ظلم و ستم تاریخی و مبارزه تاریخی ای که اقلیت کُرد در دوران تاریخی مشخصی پشت سر گذاشته است همانا “رفراندوم” همه پُرسی و مراجعه به آراء و رأی مردم کردستان است. اصلا “رفراندوم” و همه پرسی در کردستان عراق علاقه چندانی به وضعیت کنونی عراق و منطقه ندارد. ریشه این ستم تاریخی است. مبارزه آنها هم تاریخی دارد. ستم و ژنوساید کردن و نابرابری  و سرکوب سیستماتیک این اقلیت قومی توسط حکومت های یکی بعد از دیگری عراق تاریخی دور و دراز را پشت سر دارد. این فاکت ها عینی هستند و می توان گفت که کُل   همین فاکت ها می تواند شامل اقلیت کُردهای ساکن ایران، ترکیه و همچنین کُردهای سوریه را در بر گیرد.

وقتی که ما “رفراندوم” را مناسب ترین راه حل این معضل می دانیم باید دانست به خاطر چشم و ابرو و تائید خواست یکی مثل “مسعود بارزانی” نیست، اتفاقاً خود “بارزانی ” و حزبش همراه با دیگر احزاب ناسیونالیست و مذهبی در کردستان در طول این بیست و پنچ سال نقش ترمز کننده این خواست و پروسه بر حق مردم کردستان را ایفا نموده اند. جزر ومَد مبارزات اقشار مختلف مردم کردستان عراق در طول این سه دهه علیه حکومت اقلیم و بحران های اقتصادی همراه با تضادهای درونی احزاب ناسیونالیست – مذهبی بر سر سهم و جایگاه بیشتر ، خود یکی از فشارهای بوده که  “بارزانی” گاه و بی گاه برای تحمیق و فریب مردم کردستان طرح “رفراندوم” را به پیش کشیده است.

رفراندم یا همه پُرسی که خود به معنی پرسش از عموم مردم برای انجام کار مشخصی است، نه خاص کردستان است و نه عملی جدا بافته و ساخته و پرداخته احزاب و گروهای ناسیونالیست کردستان. اما راه حل مسئله ملی کُردها در ایران ، عراق، ترکیه و سوریه که طی سالیان درازی زیر اجحاف و نابرابری اجتماعی و ستم ملی قرار دارند از نظر و دید کمونیست ها بر خواست و منفعت مردم تکیه دارد و باید در چارچوب پروسه رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی مردم کُرد زبان هر کشور حل و فصل شود.

مطرح نمودن این مسئله خارج از نیت پشت پرده احزاب مشخصی در کردستان، حق بی چون و چرای مردم و جامعه کردستان است که در یک رفراندوم آزاد و غیره حزبی به سرنوشت و آینده خود در تمام مناطق کُرد نشین ر‌أی بدهند و به بلاتکلیفی و پاشاگردانی ٢۵ ساله احزاب ناسیونالیست و مذهبی در کردستان و سرنوشت نامعلوم خود خاتمه دهند و زیر چتر یک دولت منتخب اکثریت مردم و موسسات قانونی و اداری و مدنی به حیات خود ادامه دهند.

مسئله “رفراندوم” و استقلال در کردستان بر خلاف تمام جوامع بشری در دنیا، به کابوسی وحشتناک تبدیل شده است و موضعگیری و تهدیدهای بی شرمانه بعضی از دولت های همجوار کردستان و برخی احزاب و نهادهای بین المللی و داخلی را به همراه آورده است. در این میان می توان به موضعگیری خصمانه و بهانه تراشی های بی مورد و ضد انسانی حکومت های ایران و ترکیه و عراق اشاره کرد.

جناب عبادی نخست وزیر عراق اعلام داشته که جدا شدن کردستان از عراق به ضرر کُردها تمام می شود و نمی شود که باری دیگر دست به جدا کردن مرزها فی مابین کرد. ترکیه هم چندین بار اعلام کرده که بدون هیچ وسوسه و دو دلی ای ما مخالف جدائی کردستان از عراق هستیم و یکپارچگی خاک عراق نیت ماست.

از آن طرف ایران هم از خامنه ای گرفته تا شغال های ریز و درشت جمهوری اسلامی همگی مخالفت خود را با رفراندوم و استقلال کردستان از عراق بیان داشته اند و مستقیما دست به تهدید و ارعاب زده اند. چرا؟

ضدیت و نگرانی این حکومت ها با “رفراندوم” و استقلال کردستان از کجا نشأت می گیرد؟

حقیقتا اگر بخواهیم به نیت و اهداف کثیف یک به یک این حکومت ها در رابطه با رفراندوم در کردستان عراق را تحلیل و بررسی کنیم، شاید خود این نوشته به کتابچه ای تبدیل شود، که من در اینجا از آن خودداری می کنم و فقط به چند مسئله اساسی و فاکتور مهم که نیت این ها را شامل می شود اشاره ای مختصر می کنم.

گرچه اهداف این ها در ضدیت با رفراندوم و اعلام حکومتی مستقل در کردستان عراق یکی نیست ، اما به خاطر وجود اقلیت کُرد در هر یک از این کشورها می تواند وجه مشترک فیمابین آن ها را هم پیدا کرد.

در طول تاریخ حکومت های یکی بعد از دیگری و نژاد پرست ترکیه نه تنها عقیده ای به دادن حق انسانی به دیگر اقلیت های تشکیل دهنده ترکیه نداشته اند، بلکه بر عکس به شیوه ای سیستماتیک بقیه اقلیت های قومی و مذهبی را به شدید ترین و وحشیانه ترین عمل سرکوب و ژنوساید و نسل کشی کرده اند، که از آن جمله می توان به نسل کشی ارامنه در سال ١٩١۵ که اغلب به هولوکاست ارامنه نام برده می شود و همراه آن سرکوب خشن کُردها را می توان نام برد. تا سه دهه قبل حکومت های ترکیه جامعه کُردهای ترکیه را که شامل بیست میلیون انسان است به نام “انسان های وحشی و کوهی” قلمداد می کردند.

اما با گذشت تاریخ و تاسیس حزب کارگران کردستان توسط عبدالله اوجلان در پاییز ١٩٧٨ در روستای فیس از توابع استان دیاربکر و مبارزه و گسترش این حزب و عکس العمل آن در دنیای خارج ، حکومت فاشیست ترکیه ناچار شد که بلاخره اگر هم “نیم بند” باشد به موجودیت جامعه کُرد در ترکیه اعتراف کند.

احزاب کُرد دیگر همچو حزب دمکراتیک خلق ها (ه د پ) در ترکیه به شیوه سیاسی و مدنی توانسته نقش برجسته ای در شناساندن خلق کُرد به مردم و حکومت های دنیا را بازی کند و حتی توانست تا نزدیک به هفتاد کرسی از پارلمان ترکیه را از آن خود کند.

اما با تغیر و جنگ در اغلب نقاط دنیا و بخصوص در خاورمیانه، عراق هم دستخوش تغیر و تحولاتی گردید. رژیم صدام توسط آمریکا و هم پیمانان جهانیش ساقط شد. کردستان عراق تا سال ١٩٩١ زیر چتر کمربند امنیتی آمریکا و متحدانش بود. از سال ١٩٩١ تا کنون کردستان عراق به شیوه ای دیفاکتو به دست خود احزاب ناسیونالیست کُرد اداره می شود. ترکیه از این فضای سیاسی آشفته و خلاء حکومتی با ثبات و منسجم در عراق و سپس سر برون آوردن “داعش” بزرگترین سواستفاده از عراق به عام و کردستان به خاص نموده است.

از روابط تجاری کلان گرفته تا زیر سیطره قرار دادن و چپاول و غارت ثروت ملی کردستان (نفت و گاز) و تاسیس ده ها پایگاه نظامی و جاسوسی در خاک کردستان با همکاری “عشیره بارزانی” توانسته هژمونی و اهداف کثیف خود را در منطقه دنبال و گسترش دهد. ترکیه با وجود این همه منافع تجاری و نظامی که در کردستان دنبال می کند و عایدش می شود حاضر نیست که دست از میلیاردها دولار که در نتیجه این آشفته بازاری نصیبش می شود کوتاه بیاید. مسئله رفراندوم و استقلال کردستان در آینده حتما با فعل و انفعالاتی روبرو خواهد شد.

در حکومتی مستقل که مورد تائید دولت های جهانی قرار گیرد و قرار باشد که استاندارد و قوانین بین المللی رعایت شود، دیگر خیلی آسان نخواهد بود که عشیره و حزبی بتوانند به میل خود و با تکیه بر نیروی میلیشیا دست به امضاء کردن قراردادهای اقتصادی و نظامی کلان با دیگر حکومت ها بزند و ناچار خواهد شد که به مفاد و دستور حکومت جدید پایبند باشد. این مسئله یکی از مسائلی و فاکتورهای است که می تواند تا اندازه زیاد زیر پای عیاشی و روش مافیای اقتصادی دو حزب اساسی کردستان یعنی حزب دموکرات کردستان (پارتی) و اتحادیه میهنی کردستان (یه کیه تی) را خالی کند.

به نظر من ترکیه متوجه این مسئله هست و می داند که استقلال کردستان بلحاظ اقتصادی و نظامی و امنیتی تا اندازه زیادی به ضررش تمام خواهد شد.

از طرف دیگر ترکیه خواهان آن هم نیست که حکومت عراق در آینده به حکومتی مقتدر در منطقه تبدیل شود، زیرا می داند که سکان این حکومت در اساس در دست “شیعه مذهبان” و ایران است و گسترش دایره نفوذ ایران در منطقه به سود ترکیه نخواهد بود و خود اردوغان بارها و رسماً ایران را به توسعه گری در منطقه متهم کرده است ، بنابراین استقلال کردستان و کوچک شدن دایره ارضی، سیاسی و نظامی عراق “تحت نفوذ ایران” در کُل به سود ترکیه است.

اما استقلال کردستان عراق می تواند برای ترکیه مخاطرات دیگری را هم بوجود آورد. ترکیه با جامعه بزرگ و بیش از بیست میلیونی کُردهای خود روبرو است و استقلال کردستان عراق در آینده به شیوه ای چشم گیر بر مناسبات و روابط کُردهای ترکیه تاثیر می گذارد و شاید مسئله رفراندوم و استقلال در آینده نه چندان دور به خواست و آرزوی ملت کُرد ترکیه هم مبدل شود.

اما مسئله رفراندوم و همه پُرسی در کردستان عراق برای ایران فاکتور و جنبه های دیگری را در بر دارد. جمهوری اسلامی بنا به اکثریت بودن شیعه مذهبان در عراق و نفوذ تام الاختیار در تمام شئون سیاسی، نظامی و اقتصادی و امنیتی عراق به هیچ شیوه ای نمی خواهد که عراق کوچک شود و حکومت دیگری را در جوار ایران و عراق مشاهده کند.

فاکتور و ترس دیگر ایران از رفراندوم و سرانجام استقلال کردستان این است که کردستانی مستقل می تواند به پایگاه رسمی آمریکا و دولت های ضد ایران تبدیل شود و از این طریق بر فشارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی بر ایران افزوده گردد و از دایره مانور جمهوری اسلامی کاسته و تنگ شود.

فاکتور دیگر برای ایران سنی مذهبان عراق است که از پشتیبانی خیلی از دولت های ثروتمند منطقه برخوردارند و استقلال کردستان می تواند الگوی بارز و زنده ای برای آنها شود و در آینده آنها را هم برای رفراندوم و استقلال مهیا و تشویق کند. در چنین حالتی از دایره نفوذ ایران در منطقه به طور چشمگیری از دو لحاظ کاسته می شود.  یکی اینکه خط ارتباطی و استراتژی زمینی وکمربندی ایران از طریق عراق به سوریه ، لبنان و فلسطین با مشکلات جدی روبرو خواهد شد، زیرا این خط ارتباطی با سوریه کلاً از شهرهای سنی مذهبان می گذرد که نقش منفی ایران و کشتار سنی مذهبان توسط میلیشیای شیعه را بر پیکر خود با گوشت و استخوان لمس می کنند.

نقطه دوم این است که اگر سنی مذهبان به استقلال خود برسند بدون شک از کمک و پستیبانی بی دریغ ممالک عربی ضد ایران حاشیه خلیج بهره مند خواهند شد و می کوشند به هر طریقی از نفوذ سیاسی و نظامی ایران در منطقه بکاهند و یا حداقل ایران را تحت فشار قرار دهند که از دخالت سیاسی در امور داخلی کشورهای عربی منطقه خلیج دست بردارد.

فاکتور دیگر برای ایران می تواند همچو ترکیه وجود اقلیت و جامعه کُرد در ایران باشد که مبارزه آن ها علیه دولت مرکزی برای رفع ستم ملی، برای خود تاریخی دارد و مشخصاً نزدیک به چهار دهه است که مبارزه ای سخت و مسلحانه و سیاسی علیه جمهوری اسلامی ادامه دارد، که رفراندوم و در نتیجه استقلال کردستان عراق بدون شک می تواند مردم و جامعه کُرد ایران را تحت الشعاع قرار دهد و آنها را به جنب و جوش بیشتر علیه جمهوری اسلامی تشویق کند.

خود حکومت مرکزی عراق هم که اساساً در دست شیعه مذهبان است، تمام این فعل و انفعالات را درک می کند، و به همین خاطر طیف و اکثریت احزاب شیعه عراق با تمام وجود با رفراندوم و استقلال کردستان مخالفت می ورزند و شعار و خواست آن ها یکپارچگی عراق است.

حال خلاصه بگویم ، کردستانی در شکل و قواره امروزی (بدون حکومت رسمی، بدون پارلمان و دستور، بدون ارتشی منظم و واحد و بدون تاسیسات قانونی، مدنی و بین المللی) کمال مطلوب ترکیه و ایران است.

زیرا در چارچوب مملکتی بدون هویت و شناسنامه ، و در مملکتی با احزاب عشیرتی و میلیشیایی می توان بیشترین نفع اقتصادی، سیاسی و امنیتی را برد. مگر نمی بینیم که ترکیه و ایران در سایه همین پاشاگردانی و در سایه همین احزاب کُردی و ناسیونالیست دست به ایجاد و تاسیس ده ها پایگاه نظامی و امنیتی در کردستان زده اند؟ مگر نمی بینیم که این دولت ها همراه با این احزاب مافیایی بیست و پنج سال است که به غارت ثروت و سامان مردم زحمتکش و کارگران کردستان مشغولند؟ مگر نمی بینیم که در سایه شوم این احزاب و دولت ها صدها جوان، معلم و کارمند و دست فروش از بیکاری و نداشتن نان روی سفره اشان دست به خودکشی و ده ها هزار نفر آواره ممالک دیگر شده اند؟

منفعت “رفراندوم” که اگر به استقلال بیانجامد چیست؟

همانطور که در بالا بدان اشاره کردم رفراندوم حق بی چون و چرای مردم و جامعه کردستان است. مردم کردستان به لحاظ حقوقی، سیاسی و اجتماعی کاملاً حق دارند که بعد از ٢۵ سال زندگی در ابهام، ترس و نگرانی، پاشاگردانی و بی حقوقی در یک رفراندوم آزاد و غیره حزبی و بدون ترس به سرنوشت و دگرگونی در زندگی خود رأی بدهند.

مردم کردستان کاملاً حق دارند که در غیاب یک حکومت سکولار و قانونی در عراق، و علیه یک حکومت مذهبی که حق بقیه اقلیت های قومی و مذهبی دیگر را به رسمیت نمی شناسد رفراندوم و استقلال خود را اعلام کند. رفراندوم و استقلال در غیاب حزبی سکولار و چپ که بتواند این حکومت دینی را به زیر کشد و حق آزادی و برابری کلیه مردم عراق را بدون مُهر قومی، ملی و مذهبی به رسمیت بشناسد، حق بی چون و چرای مردم کردستان است.

رفراندوم و اعلام استقلال تنها راهی است که مردم و جامعه کردستان می توانند از این طریق به خواست ملی خود برسند و به اجحاف و ستم دیرینه و تاریخی از طرف دولت های خودی پایان دهند.  فایده عمده و اساسی رفراندوم که اگر به استقلال بی انجامد در این است که تا حدود زیادی به بلاتکلیفی سیاسی ، اقتصادی، امنیتی و پاشاگردانی و وضعیت نا به سامان و هرج و مرج و چپاول و حیف و میل کردن مافیایی ثروت و سامان مردم کردستان توسط احزاب ناسیونالیست – مذهبی کردستان خاتمه می دهد.

فایده و منفعت دیگر رفراندوم و استقلال در این است که به پروسه دراز مدت اداره و حکومت چند حزبی و چند منطقه ای در کردستان پایان می دهد و یک استاندارد بین المللی را ایجاب می کند که کردستان باید دارای دولت ، پارلمان، ارتش منظم و واحد و تاسیسات مدنی و اداری رسمی و حکومتی باشد. استقلال می تواند شکاف طبقاتی درون جامعه کردستان را روشنتر و بارزتر نماید و نارضایتی و اعتراضات مردم زحمتکش و کارگران را گسترش دهد.

فاکتور و نفع دیگری که در استقلال کردستان می توان به آن اشاره کرد همانا بار گران ستم ملی و درجه دو و سه بودن مردم و جامعه کردستان را حل خواهد کرد و به جامعه کردستان هویت و شناسنامه رسمی خود را اعطاء خواهد کرد.

مشکلات “رفراندوم” و اعلام استقلال چیست؟

ناگفته پیدا است که رفراندوم و اعلام استقلال در این دنیای آشفته و بخصوص در منطقه خاورمیانه بی دردسر و مشکلات نخواهد بود. اما برای پشت سر گذاشتن این مشکلات قبل از هر چیز باید روی اراده حقیقی و راستین مردم و جدیت احزاب دست اندر کار و موجود در کردستان تکیه کرد.

خود این مشکلات را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی مشکلات و فشار و تهدیداتی که از خارج کردستان و توسط دولت های همجوار وارد می شود و دیگری به یکپارچگی و اتحاد و جدیت خود مردم کردستان و احزاب درون کردستان بر می گردد.

آنچه به فشار و تهدیدات خارج بر می گردد به نظر من دو دولت ترکیه و ایران در رأس آن قرار دارند که من در بالا به طور نسبتاً مفصل به آن اشاره کردم و آنچه که به دولت های دیگر جهان بر می گردد تا کنون مخالفت جدی و تمام عیار بطور رسمی از طرف هیچکدام بیان نشده است. اینجا و آنجا گفته های از طرف سفارت و برخی نماینده دولت ها ابراز شده است که آن هم از اختلافات درون احزاب خود کردستان نتیجه گرفته شده است.

اما به نظر من مشکل اصلی و اساسی خود احزاب سیاسی درون کردستان هستند که به خاطر مواضع ناپایدار و اختلافات درونی و بیرون یشان، بخشی از مردم کردستان را بر سر یک دو راهی قرار داده اند. این ها گر چه لفظی و ظاهری اعلام همبستگی می کنند، ولی عملاً به خاطر اختلاف نظرات درونیشان در جهت بر گزاری “رفراندوم” گام بر نمی دارند.

 پارلمان کردستان که تنها مرجع رسمی و نماینده مردم کردستان است دو سال است که توسط حزب دموکرات کردستان (پارتی) به تعطیلی کشانده شده است و حتی در این لحظه تاریخی و سرنوشت ساز حاضر نیست که این مرجع قانونی و دولی را بدون شرط اکتیڤ کند. در حال حاضر آشفته فکری و اختلافات درون احزاب در اوج خود است و به نظر می رسد که “پارتی” اکنون تک روانه می خواهد که به این عمل دست بزند.

آمریکا، روسیه  و دولت های اروپا و پارلمان اروپا هم از این مشکل درونی احزاب کردستان کاملا آگاه هستند و این مشکل درونی در تصمیم گیری و پشتیبانی آنها حداکثر تاثیر بد را به جا گذاشته است که بطور رسمی و غیره رسمی آنرا به بارزانی ابلاغ کرده اند. به نظر من اگر شرایط داخلی و درونی خود احزاب کردستان تا روز رفراندوم (٢۵ سپتامبر ) به همین شیوه پیش رود شانس مقبولیت و پیروزی رفراندوم به حداقل خواهد رسید. اما در صورت انجام “رفراندوم” و کسب اکثریت رأی، باید از طرف سازمان ملل و دیگر دولت ها به رسمیت شناخته شود و ملزومات رسمی جدائی کردستان در اسرع وقت فراهم گردد.

عزت دارابی

۲۰۱۷-۰۷-۲۲