قتل عام غزه , انسان گرایی یا اپورتونیسم سیاسی

آذر ماجدى

قتل عام غزه یک تراژدی عظیم انسانی است. بیش از ۱۳۰۰ انسان کشته و حدود ۵۳۰۰ نفر مجروح شدند. بیش از یک سوم به خون غلطیدگان کودک اند. یک میلیون و نیم انسان را در یک قفس زندانی کرده اند، گرسنگی داده اند و بمدت سه هفته از هوا و زمین و دریا بمباران و توپ باران کرده اند. خانه هایشان را بر سرشان ویران کرده اند. مدارس و بیمارستان ها را با خاک یکسان کرده اند. به کودکانی که لرزان در کنار پدر و مادر پرچم سفید برافراشته از خانه شان خارج میشده اند، شلیک کرده اند. پناهگاه های سازمان ملل را توپ باران کرده اند. این جنایت و کشتار لکه ننگ و شرم تاریخ بشریت است.

همچون هر واقعه مهم و تکان دهنده بین المللی، کشتار غزه جنبش ها و جریانات سیاسی در جهان را قطبی کرد. بخشی از کشتار و جنایت وقیحانه دولت اسرائیل به خشم آمدند و صدای اعتراض خود را علیه آن و در همبستگی با مردم فلسطین و غزه به گوش جهانیان رساندند. و دسته ای که در طرفداری از دولت اسرائیل به توجیه جنایات آن پرداختند. در میان جریانات و احزاب سیاسی ایران نیز همین وضعیت مشاهده شد. تراژدی غزه همچون آئینه ای افشاگر سیاست های ارتجاعی و ضد انسانی بخشی از اپوزیسیون بود.

 

"اومانیسم تان گل کرده؟"

"مثال مشخص امروز همین جنگ غزه است. کسی که از موضع سنتی میاید میگوید علیه اسرائیل باید بایستی و اگر علیه اسلام سیاسی صحبت کنی آب به آسیاب اسرائیل می ریزی، من میگویم شما میخواهی دولت اسرائیل را سرنگون کنی؟… چرا این حرف را می زنی؟ میخواهی دائره المعارف و جنگ مواضعت رادیکال بماند؟ چون سی سال است همه علیه اسرائیل حرف زده اند و اسرائیل در این جنگ ۱۰۰۰ نفر کشته است و حماس فقط ۳۰ نفر، بنا بر این باید بیشتر علیه اسرائیل بود؟ اومانیسم ات گل کرده؟"

 

فکر می کنید این جملات را چه کسی گفته است؟ به چپ متعلق است یا به راست؟ این لحن صحبت و شیوه را کسی از کمونیست ها انتظار ندارد، لذا اذهان متوجه جنبش ناسیونالیسم پرو غرب می شود. اما متاسفانه اینها سخنان حمید تقوایی است. آیا این شوک آور نیست که لیدر حزبی که در نشریاتش عکس منصور حکمت و این جمله تاریخی او "اساس سوسیالیسم انسان است" درج شده، با حالت تمسخر از کسانی که جنایت اسرائیل را محکوم کرده اند، بپرسد: "اومانیسم تان گل کرده؟" از کشتار ۱۰۰۰ نفر انسان به شکلی صحبت کند که انگار ۱۰۰۰ پشه کشته شده است؟ نه تنها شوک آور که درد آور است.

 

بنظر می رسد که کار بدستان حزب سریعا متوجه گاف لیدرشان شده اند، چون این بخش از سخنرانی ایشان بیش از چند ساعت بر روی سایت ها نماند. سریعا پاک شد. اما این نقطه سیاهى  است که در کارنامه سیاسی ایشان و حزب دگردیسی کرده ای که حمید تقوایی لیدرش است، باقی خواهد ماند. با این موضع دیگر برای کسی شکی باقی نمی ماند که حمید تقوایی ربطی به کمونیسم کارگری منصور حکمت ندارد، که این دیگر آن حزب کمونیست کارگری سابق نیست و فقط در اسم با آن حزب شریک است. آن حزب پر افتخاری که انسان گرایی، اصولی گری کمونیستی و آزادیخواهی و برابری طلبی را نمایندگی می کرد. آن حزبی که مایه افتخار تمام کمونیست ها و انسان دوستان بود. حزبی که احترام به حیات انسان، شان و حرمت انسان و به انسانیت از اصول خدشه ناپذیرش بود. این دیگر ربطی به آن حزبی ندارد که منصور حکمت در سال ۲۰۰۱ با دیدن تصویر کشته شدن یک پسر بچه در آغوش پدرش آنچنان بدرد آمده بود که در اطلاعیه رسمی حزبی آن را ثبت کرد. ح ک ک اکنون در مقابل کشته شدن حدود ۳۰۰ کودک، با تمسخر از محکوم کنندگان دولت و ارتش اسرائیل می پرسد: "چرا این حرف را می زنی؟" "اومانیسم ات گل کرده؟"

 

ما بعنوان کسانی که با قاطعیت جنایت اسرائیل را محکوم کردیم، با افتخار اعلام می کنیم که اومانیسم و انسان گرایی هیچگاه در خاطرمان کمرنگ نمی شود که با دیدن جنایت و سبعیت "گل کند." ما متعلق به آن رگه از کمونیسم هستیم که اساس سوسیالیسم را انسان می داند. ما بخاطر تعلق به انسانیت و انسان دوستی، بخاطر آنکه قلب مان از مشقت و درد انسان ها به درد می آید، کمونیست شده ایم و می کوشیم که پرچم کمونیسم منصور حکمت را برافراشته نگاه داریم. ما قلب مان بخاطر تک تک آن ۳۰۰ کودک، بخاطر تمام مردم بیدفاعى که در غزه و ۳ نفری که در شهرک جنوب اسرائیل قربانی شده اند، می طپد. ما انسان گرایی و انسان دوستی مان با این کشتار بشدت زخم خورده است و از اینکه به این رگه از کمونیسم متعلق ایم، بخود افتخار می کنیم.

 

در اینجا باید از شما بخواهم که لطف کنید و عکس منصور حکمت را از نشریاتتان حذف کنید، همانگونه که در پلنوم ۲۵ و ۲۶ با جدیت قصد اینکار را داشتید. قرار بهرام سروش را در پلنوم آتی تان به رای بگذارید. منصور حکمت کمونیست عمیقا انساندوستى بود که وقتی تصویر تیر خوردن آن بچه ده ساله فلسطینی را در آغوش پدر دید، گفت که رغبت اش را به زندگی از دست داده است. مطمئن باشید که اگر خود امکان داشت به سخن آید، از شما میخواست که عکس اش را و سخن اش را حذف کنید. اساس سوسیالیسم قطعا انسان است. اما نزد شما اساس سوسیالیسم و سیاست اپورتونیسم است. توضیح میدهیم.

 

چنین موضع گیری از جانب حمید تقوایی بهیچوجه اتفاقی نیست. نتیجه منطقی متدولوژی ایشان و سیاست هایی است که در این چند سال اتخاذ کرده است. مواضع ایشان بیشتر و بیشتر و لخت و عریان تر پوپولیسم ضد رژیمی ایشان را عیان می کند. ابتدا یک بخش نسبتا مفصل از صحبت ایشان در انجمن مارکس کانادا در مورد مبحث قدرت دوگانه را نقل می کنیم:

 

&q
uot;سرنگونی یعنی فلسفه وجودی حزب. حزب برای چپ فرقه ای، برای چپ غیر حزبی… مجموعه ای از مواضع است؟ … حزب برای من این نیست. خوب موضع گرفتن یعنی اینکه این موضع به استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی منجر می شود یا نه؟

 

نمی بیند که از احمدی نژاد تا لاریجانی تا خاتمی سوار اسب مرگ بر اسرائیل شده اند برای اینکه موقعیت خودشان را تثبیت کنند. مگه نمی بینی در آن جامعه همه تشنه این هستند که یکی بیاید بگوید: سالوسان دروغگوی خیانتکار! شما که اندازه اسرائیل محکوم اید. حزبی که میگوید می خواهد بورژوازی را بیاندازد و فقط نمیخواهد کلکسیون مواضع رادیکالش را درست کند، معیارش این است. با این موضع فقط مرگ بر اسرائیل بروم در خیابان تهران، رژیم میاید چهارپایه میگذارد زیر پایم، مردم با گوجه فرنگی و تخم مرغ می زنند تو کله ام، اگر سپاه پاسداران بالای سرشان نباشد.

 

موضع شما چیست؟ چون تاریخا همیشه چپ مخالف اسرائیل بوده و آمریکا طرفدار اسرائیل بوده، باید علیه اسرائیل بود؟ مجموعه موضعت  را می خواهی رادیکال نگاه داری؟ رادیکال هم نیست. تاکتیک سرنگونی رژیم، رادیکالیسم سیاسی است... 

 

میخواهم بگویم که این یک شاخص است. بحث حزب و قدرت سیاسی و حزب و قدرت دوگانه این شاخص را میگذارد جلوی خود و از این سر نگاه می کند. رادیکالیسم بحثی است سیاسی برای حزب مدعی قدرت سیاسی. و اگر هر جا موضعی بگیرم، چه در دنیا، چه بین المللی، چه ایران که من را با جمهوری اسلامی مخدوش کند، قدرت دوگانه را به سازش بکشد، سر یک نقطه، سر حماس گفته شود اینها یک حرف می زنند… . اینقدر الان هژمونی دست اسلامیون است، که در همین کانادا میخواهی بروی تظاهرات نمیدانی حسابت را چطوری از مسلمین جدا کنی، یک عالم زن محجبه و الله اکبر میاید در تظاهرات. … در کانادا این ارتجاعی است، در ایران از ارتجاعی گذشته، رژیمی است. در ایران رژیمی است. کسی که این را نفهمد، از سیاست هیچ چیزی نفهمیده است.  و به همین خاطر شاخص بحث سرنگونی تعیین کننده است. در بحث قدرت دوگانه هم این تعیین کننده است. (پیاده شده از نوار سخنرانی حمید تقوایی در مورد قدرت دوگانه، بخش پاسخ. خط تاکید ها از ما است.)

 

پوپولیسم ضد رژیمی

 

این نقل قول کلکسیونی است از مواضع پوپولیستی، راست و ارتجاعی. زمانی که تمام اصول، آرمان و افق به سرنگونی رژیم محدود شود، آنوقت سیاستمدار ما میتواند از هر موضعی سر درآورد. یکبار از طبقه کارگر، بورژوازی و کمونیسم اسم برده شده است، اما در متن کل مبحث، اینها اشاراتی کاملا فرمال و برای خالی نبودن عریضه است. چرا که اولا یک کمونیست کارگری در موضع گیری در مورد چنین جنگی از تاکتیک حرکت نمی کند، از آرمان، اصول کمونیستی و افق رادیکال و انقلابی سوسیالیستی حرکت می کند. اما مساله اینجاست که برای حمید تقوایی تاکتیک و استراتژی یکی است: سرنگونی جمهوری اسلامی.

 

دوما، این چگونه تاکتیکی است که با انسانیت و انسان گرایی در تناقض قرار می گیرد. نزد کمونیست کارگری هیچ تاکتیکی که با اصول انسان گرایانه و انسانیت متناقض باشد، تاکتیک کمونیستی و قابل اتخاذ نیست. لذا اگر مجبور می شویم که در دفاع از تاکتیک خود، اومانیسم را به سخره بگیریم، آنگاه اشکالی اساسی در تاکتیک اتخاذ شده موجود است. برای کمونیسم کارگری همانگونه که هدف وسیله را توجیه نمی کند، همانگونه که وسیله نیز باید مانند هدف انسانی و اصولی باشد، تاکتیک نیز باید از این نظر با اصول و استراتژی کمونیستی خوانایی داشته باشد.

 

سرنگونی هم تاکتیک و هم استراتژی بدون افق کمونیستی یک تله بزرگ سیاسی برای مدعی کمونیسم است. این شیوه برخورد سر از سازمان مجاهدین در می آورد. مجاهد حاضر است برای سرنگونی جمهوری اسلامی با "شیطان" بسازد. یک زمان در ارتش عراق زیر فرماندهی صدام حسین بجنگد، یکبار صدها انسان را تحت نام عملیات فروغ جاویدان به ایران گسیل کند و به کشتن دهد، و بار دیگر در پیشگاه آمریکا نوکری کند. این سرنوشت بسیار تلخ و دردناکی است، اما رهبری ح ک ک پا در این مسیر گذارده است. زمانی که با یک فاجعه انسانی، با کشته شدن انسان ها از کودک و سالخورده، با این لحن و زبان صحبت می شود، روشن است که تا پایان مسیر راه چندانی باقی نمانده است.

 

سوما، ایشان با "حاتم بخشی" خاصی نمایندگی مردم فلسطین، یا غزه را به حماس می بخشد. تبلیغات اسرائیل را خوب قورت داده است. نفرت از حماس که همدست رژیم اسلامی است آنچنان جلوی چشمان شان را گرفته است که حتی یک لحظه به این واقعیت ساده و روشن نمی اندیشد که مردم فلسطین قربانی هم حماس و تروریسم اسلامی و هم دولت اسرائیل و تروریسم دولتی اند. اگر بخواهیم هنوز خوش بینی