گفتگوی نشریه سوسیالیسم امروز با شاهین معماریان در مورد سازمان یابی طبقه کارگر

گفتگو نشریه سوسیالیسم امروز با شاهین معماریان

سوسیالیسم امروز: نظر شما در مورد سازمان یابی طبقه کارگر در ایران چیست و ایا در حال حاضر طبقه کارگر سازمان صنفی خود را دارد و یا در حال تلاش برای شکل دادن به ان میباشد؟

شاهین معماریان: طبقه کارگر از ابتدای پیدایش اش ، تشکل “صنفی” خودش را داشته است. اگر در مورد مفهوم “صنفی” بگویم ؛ به این معنا که تشکلی وجود دارد و داشته – اگر چه در سطوح ابتدایی – برای اعتراض به وضع معیشت کارگر و برای پیش برد منافع اقتصادی اش در مقابل کارفرما. وقتی جایی، در محیط کار یا زندگیِ طبقه کارگر اعتراض یا اعتصابی شکل می گیرد، حتما سازمان دهی ، به معنای هماهنگی امور ، وجود دارد.

سوسیالیسم امروز: در حال حاضر سازمانهایی به عنوان تشکلهای کارگری در حال فعالیت هستند. از نظر شما به چه میزان این سازمانهای برامده از خود طبقه کارگر و یا نمایندگی این طبقه را میکند؟

 شاهین معماریان: اگر منظور نهاد دولتی مثل خانه کارگر و شورای اسلامی کار است ، که خوب این ها قطعا نماینده بورژوازی و دولت مدافع اش هستند. اما جمع هایی از سیاسیون طبقه کارگر و یا کارگران سیاسی ، وجود دارند که از ابتدای تشکیل شان ، در تلاش برای “تشکل یابی” طبقه کارگر و دفاع از حقوق کارگر بودند. اما از آنجایی که از طرفی به دلیل نوع مکانیسم حاکم و خودساخته برآن جمع ها، واز سوی دیگر عدم چفت بودن با کارگران در محیط کار و زندگی، در ایجاد ظرفی برای نمایندگی شدنِ مطالبات پرولتاریا ناکام ماندند. و در نهایت نتوانستند از حضور کارگران و اعتراضِ همیشگی آنها در جهت سازمان یابی طبقه کارگر استفاده کنند. زمانی مطالبه یا اعتراض کارگران در تشکلی نمایندگی خواهدشد، که حضور فیزیکی کارگران از صفر تا صد از تصمیم گیری تا عمل تضمین شود. به نوعی باید امور را توسط مکانیسم دیگری در اختیار خودِ کارگران قرار داد. سدی به نام هیات مدیره در برخی از “تشکل ” ها ،یا میلِ به سندیکالیسم از سوی رفرمیست ها هم باید به این لیست اضافه شود.

اگر منظور نهاد دولتی مثل خانه کارگر و شورای اسلامی کار است ، که خوب این ها قطعا نماینده بورژوازی و دولت مدافع اش هستند. اما جمع هایی از سیاسیون طبقه کارگر و یا کارگران سیاسی ، وجود دارند که از ابتدای تشکیل شان ، در تلاش برای “تشکل یابی” طبقه کارگر و دفاع از حقوق کارگر بودند. اما از آنجایی که از طرفی به دلیل نوع مکانیسم حاکم و خودساخته برآن جمع ها، واز سوی دیگر عدم چفت بودن با کارگران در محیط کار و زندگی، در ایجاد ظرفی برای

سوسیالیسم امروز: پیشرطها و ملزومات شکل گیری سازمانهای صنفی کارگری از نظر شما چه میباشد؟

شاهین معماریان: همان طور که بالا هم توضیح دادم ، تمام پیش شرط هایِ عینی برای سازمان یابی نه تنها وجودِ واقعی دارند ، بلکه تشکل هایِ ابتدایی در سطح جمع های مشورتی و تصمیم گیری وجود دارند، و باید به سطوح بالاتر سازمان یابی و تشکل یابی ارتقا یابند. به نظر من حتی برای قدرت یابی پرولتاریا نیز شرایط عینی فراهم است. سرمایه دار زنده است، پس گورکن اش هم بالای سراش ایستاده ! اما اینکه موانع چیست؟ به نظرم عوامل ذهنی که باعث تفرقه در صفوف طبقه کارگر میشود دلیل اصلی است  را باید از میان برداشت. عوامل ذهنی ای مثل ناسیونالیسم ، مذهب و خرافه و قدرت یابی کارگران به عنوان طبقه ،در سطح سیاسی و اجتماعیِ کلان و در برابر کارفرما به صورت مبارزه بر سر بهتر شدن وضع زیست اش موجود است ، کە بخشی از همین عوامل ذهنی اند. این وظیفه بر عهده کارگران آگاه ،کارگران کمونیست و رهبران فعالِ اجتماعی طبقه کارگر است؛ که به وفور در میان پرولتاریا ،مبارزاتِ جاریِ طبقاتی را سازمان میدهند. باید راهی و مکانیسمی پیاده کرد که این رهبران و فعالان اجتماعی طبقه کارگر با شبکه وسیع و اجتماعیِ کارگری که در اختیار دارند، به مرحله بالاتری از سازمان یابی برسند. این هم ضعف جمع های موجودِ دلسوز کارگران بوده و هم راه کار پیش رو است.

سوسیالیسم امروز: پیشرط حزبی کمونیستی و کارگری کە بتواند به حزب طبقه کارگر و نماینده خواسته های انها تبدیل شود در گرو چیست؟

شاهین معماریان:این سوال البته خیلی با سوال های بالا تفاوت دارد. نه اینکه به هم مربوط نیستند. ببینید برای “حزب” ای که قصد قدرت یابی به نفع پرولتاریا را دار، مطمئنا باید پارمترهایی داشته باشد که بتواند این “نیروی تغییر تاریخ” را سازمان دهد . از امر اجتماعی شدن و بودن حزب کارگری و کمونیستی تا چفت شدن و انتگره شدن با مطالبات پرولتاریا را دربر میگیرد.

سوسیالیسم امروز: بعد از تجربه حزب توده که در مقطعی معین این امکان را پیدا کرد کە بخش زیادی از کارگران و سازمانهای صنفی را حول این حزب سازمان دهد، ما علیرغم اینکه بعد از انقلاب ۵٧ دهها حزب و سازمان چپ و کمونیست تشکیل شدند ولی متاسفانه هیچکدام از این احزاب نه تنها نه توانستند در میان کارگران نفوذی پیدا کنند بلکه خود به جریانات حاشیه ایی و محافل بی ربط به این طبقه تبدیل شده اند. شما علت را درچه می بینید؟

شاهین معماریان:اول باید متذکر شوم که حزب توده را نمی توان به عنوان یک حزب کارگری و کمونیست قلمداد کرد. این حزب ، سنتا و عملا در جنبش ملی -اسلامی جای دارد. در تاریخ جوامع دیگر هم دیدیم که احزاب بورژوایی و جریان های بورژوایی توانسته اند تا جایی و در زمانی کارگران را با خود ببرند. اما این مطمئنا به این معنا نیست که احزاب مذکور مثل حزب توده، کمونیست و کارگری بودند یا هستند. اما منظور اگر اجتماعی بودن و تاثیرگذاری این حزب در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است ، خوب بلی! حزب توده سنتی اجتماعی در گذشته داشته  که در دیگر سازمان ها و اکثر احزاب حاشیه ایِ مدنظرِ چپ رادیکال دیده نمی شود. برای پاسخ دادن به این سوال ، بحث های ام را به دو بخش تقسیم میکنم. در ابتدا -منهای حزب توده کە در گذشته  بعضا سنتهای اجتماعی داشته- باید روان شناسیِ اجتماعی و طبقاتیِ قشری را بررسی کنیم که تشکیل دهنده این سازمان ها بوده اند. این ها حاشیه اند برای اینکه از زاویه روان شناسی طبقاتی ، جامعه را بدون فقر و “لکه” طبقه کارگر”مستضعف ” می خواهند. نمی توانند متصور شوند جامعه ای را که در آن پرولتاریا قدرت امور سیاسی و اقتصادی را در دست دارند. این سازمان ها جامعه سرمایه داری را بدون پرولتاریا می خواهند. کمونیسمِ طبقه کارگر یا سوسیالیسم علمی مارکس بحث قدرت گیری طبقه کارگر است. و این تفاوت کمونیسم مارکس و انگلس با بقیه کمونیسم های بورژوایی است. برای همین است که در حاشیه ماندند و یا اینکه هر وقت هم تلاش کردند تاثیر گذار باشند، پشت جریانها و احزاب بورژوایی به صف شدند. همان چیزی که برای چپ رادیکال سال۵۷ اتفاق افتاد. در همه جای جهان داریم از این سازمان هایی که پرتعدادند اما در حاشیه ی سیاست و جامعه هستند. اما بخش دوم ؛ حاشیه ای بودن و غیر اجتماعی بودن ، اصلا کم تعداد بودن نیست. این هم نیست که سرشماری کنیم، ببینیم چندتا کارگر در فلان سازمان هست و نتیجه بگیریم که کارگری هست یا نه. حتما حزب کمونیست و کارگری و اجتماعی وجود دارد. اجتماعی بودن را باید جایی بررسی کرد که وقتی حزبِ اجتماعی، کمونیست و کارگری ضعیف می شود، اعتراض پرولتاریا و تاثیرگذاری طبقه کارگر هم ضعیف می شود. اگر عقب می رود آن یکی هم به ناچار عقب می رود. در تاریخ ایران داریم. خیلی عقب تر با شریطی عقب مانده تر از لحاظ رشد سرمایه، در جغرافیایی دیگر، در روسیه ی انقلاب اکتبر ؛ به طور مثال حزبِ لنین، بلشویک ها ، جریان سیاسی ای بودند که اتفاقا کم تعداد بودند در مقیاس اس آرها یا منشویک ها. اما حزب اجتماعی بود چرا که قدرت را گرفتند، کارگری بودند چرا که امور را به کارگران بازگرداندند. بازهم می شود توسط حزبی اجتماعی و کمونیستی از جنس لنین و مارکس و انگلس ، تاریخ را به نفع طبقه کار و آزادی و برابری بچرخانیم.