نکته اى حول بحث “ترک سنگر کردستان” با هلمت احمدیان از حزب کمونیست ایران

 ناصر اصغری

هلمت احمدیان از رهبری حزب کمونیست ایران در نوشته ای در جواب نویسندگان حزب "حکمتیست" نکته ای را گفته اند که مستقیما پای ما در حزب کمونیست کارگری را هم به میان می کشد. من اینجا بدون اینکه بخواهم وارد جر و بحث اینها با همدیگر بشوم لازم می دانم که نکته ای را حول اختلافات و جدائی های سال ٩٠ در حزب کمونیست ایران بگویم.

 هلمت احمدیان بطور ضمنی با حمله به کمونیسم کارگری می گوید: "آنها بودند که جریانی را که در یک نبرد واقعی و اجتماعی توانسته بود تاثیرات خود را در همه عرصه ها بر علیه گرایشات ناسیونالیستی در یک جامعه تثبیت کند، تضعیف کنند و از این رهگذر در عمل به جریانات ناسیونالیستی و راست جامعه یاری رسانند." این البته فقط هلمت احمدیان نیست که این چنین بحث می کند. متأسفانه یک سنت جان سختی است که با بحث و اقناع جواب نمی گیرد و باید به مرور زمان، وقتی که نیروئی تازه وارد حزب کمونیست ایران شد و نیروئی که پشت سنگرهای مهتدی ـ ایلخانی زاده سنگر گرفته اند حاشیه ای شدند، به تاریخ بپیوندد. من پائین تر به این موضوع بر خواهم گشت. بحث هلمت احمدیان ظاهرا در جواب انتقادات رحمان حسین زاده است که به ملاقات هیأتی از کومه له با حزب دمکرات مصطفی هجری پرداخته است؛ و همانجا می خواهد به انتقاد تعدادی از اینها هم جواب بدهد که می گویند حزب کمونیست ایران به جریان اصلاحاتچی آذرین ـ مقدم امکانات و سواری می دهد. اینها دوتا بحث خیلی مشخصی هستند که هلمت احمدیان خواسته است تا حدودی به آنها هم جواب بدهد. اما به نظر من در بین این بحث پرداختن به "منشور سرنگونی"، "مجلس مؤسسان"، "گارد آزادی" و یا اینکه آویزان شدن به طناب پوسیده مهتدی ـ ایلخانی زاده که گویا "منصور حکمت و جریان کمونیسم کارگری سنگر مبارزه را ترک کردند" و غیره قبل از هر چیزی به ضرر بحث خود هلمت احمدیان و کومه له تمام می شود. اگر این دوستان سر هر کدام از این موضوعات بحثی دارند جداگانه بحث بکنند و گرنه با قاطی کردن این بحثها سطوح بحث را پائین می آورند. در این رابطه سر موقع وارد بحث نشدند و فکر می کردند که این بحثها تشکیلاتی است و به آنها مربوط نیست. در این رابطه بیشتر نمی گویم.

 بحثی را که رفیقانه دوست دارم هلمت احمدیان به آن فکر کند این است که آیا واقعا فکر می کند ما سنگر مبارزه را در کردستان ترک کردیم و ایشان را با ناسیونالیسم کرد تنها گذاشتیم؟ آیا واقعا هلمت احمدیان و دوستانش آنزمان در سنگر ما بودند که اینک اینچنین طلبکارانه حرف می زند ؟ اجازه بدهید ٢٠ سال به عقب برگردیم و یک نگاه کلی به آن وضعیت بیاندازیم. امروز بعد از ٢٠ سال پرداختن به آن موضوع می تواند از جهاتی ساده تر باشد؛ اما از جهاتی هم پیچیده می شود. اول آنکه انتظار می رود آن کدورتهای غیرسیاسی ای که جناح ناسیونالیست حزب کمونیست ایران شبانه روزی می خواست بر علیه منصور حکمت و فراکسیون کمونیسم کارگری علی العموم تقویت کند، جای خود را به سیاست داده باشد. دوم اینکه اکنون دیگر کسی نمی تواند بگوید که چیزی حداقل تحت عنوان جناح ناسیونالیست کرد در حزب کمونیست ایران وجود نداشت. خود تجربه این موضوع را ثابت کرد. برای کسی که امروز صحنه سیاست ایران را می بیند و از سال ١٩٨٩ و ٩٠ و ٩١ اطلاعی کافی ندارد، موضوع کمی پیچیده خواهد بود. آنزمان مثل امروز نبود که داریوش همایون شاه پرست، کیهان حسین شریعتمداری و مزدک دانشور توده ای در باره رشد دوباره کمونیسم در ایران این چنین حرف بزنند. آنزمان هر کمونیستی باید جواب هزاران کمونیست سابق را می داد که کمونیسم نمرده و نمی میرد. احزاب چپ از هر نوعش اسم عوض می کردند و سعی می کردند با موج لیبرالیسم نو راه بیایند. دیوار برلن در حال فروریزی بود که همراه آن کوس پایان تاریخ و پایان برابری طلبی به صدا در آمد. کمونیستها نه تنها تلویزیون ٢۴ ساعته نداشتند، بلکه حتی در کشورهای بلوک شرق هم تلویزیونها حرفی در باره کمونیسم و ربط آن با آزادیخواهی و برابری طلبی نمی زدند.

 آری در یک چنین فضائی در کردستان و کلا در حزب کمونیست ایران با صفی از ناسیونالیستها روبرو بودیم که دیگر به هیچ وجه حاضر نبودند امیال خود را پنهان کنند. بخشی از حزب کمونیست ایران بطور ضمنی "شکست کمونیسم" را پذیرفت. بخشی در یک چنین موقعیتی حفظ تشکیلات و حفظ ارودگاه برایش همه چیز بود و با هر کسی کنار می آمد. تعدادی یادشان آمد که منصور حکمت کرد نیست! گفتند که فارسها آمده اند که کومه له را خراب کنند. به سنگر ماموستا عزالدین حسینی و جلال طالبی در سمپاشی بر علیه "کمونیستهای غیرکرد" پناه بردند. اینها واقعیاتی هستند که باید با صدای بلند گفت. اما بخش عظیمی از کادرها و رهبری حزب کمونیست ایران به رهبری منصور حکمت احتیاج به این داشت که در برابر این موج حداقل در کردستان بایستد. ناسیونالیستها حاضر نبودند سنگرهای خود را به این راحتی از دست بدهند. در عرصه بین المللی وضعیت آنچنان بود که بالاتر توضیح آن مختصرا رفت. در عرصه داخلی هم ناسیونالیستها در کردستان عراق، با حمله آمریکا به عراق در جنگ اول خلیج، میداندار شدند. رهبران جناح ناسیونالیست کرد درون حزب کمونیست ایران دنبال دوستان حال و آینده خود در بین حاکمین کردستان عراق شده بودند.

 حال بحث این است که هلمت احمدیان و رفقائی از حزب کمونیست ایران که اکنون اینچنین طلبکارانه برخورد می کنند، آن زمان چه کمکی به کمونیستها در جنگ با ناسیونالیستها کردند؟ تا جائی که ما خبر داریم در تأیید حرف هر دو طرف سر تکان می دادند! و بعدها که جنگ قطبی تر شد دیگر فقط با عبدالله مهتدی و دوستانش همراهی کردند. می خواهم بگویم که در یک روز آفتابی و بدون زمینه و جنگ و دعوا نبود که عده ای هوای اروپا کردند و کمونیستها را در کردستان تنها گذاشتند. بدون شک عده ای هم از چ