برگ انجیر “دمکراسی”

بلاخره روحانی هم در مقابل عملیاتهای تروریستی اخیر در تهران آمد و گفت: ”حملات تروریستی تهران، انتقام از دمکراسی است“…

این اظهارات بینهایت فکاهی است؛ ایشان ابلهانه فکر میکنند که با برگ انجیر ”دمکراسی“ میتواند در انظار عموم ستر عورت کنند. همانگونه که وعده های صدمن یه غاز ”گشایش اقتصادی“ دوره پیش ریاست جمهوری ایشان نزد اکثریت جامعه پوچ بود، ”دمکراسی و امنیت“ مد نظر امروزشآن هم عاریه ای است. معلوم شد که شاخ و شانه کشیدن در اوضاع منطقه و سهم خواهی در رکاب سایر دول مرتجع در خاورمیانه، زیاد هم مترادف با ”آرامش“ در داخل نیست. نمیتوان در مقابل سیاهی سنی گری، تباهی شیعی گری در منطقه را تغذیه کرد و انتظار داشت که جوانه های ”توسعه“ و ”دمکراسی و امنیت“ در داخل مرزها شروع به روییدن کنند.

امروز که دیگر خبری از تخم دو زرده ”گشایش اقتصادی“ نیست، لاجرم همه پشت گزینه ”امنیت و مبارزه با تروریسم“ بخط شده و میگویند که شرط ”دمکراسی و توسعه اقتصادی“ است؛ چه عالی!! و این امنیت نجات بخش چیست: شل کردن مجدد افسار بچه های بسیج و سپاه در دانشگاهها و محلات زیست و کار، به دستور ”آقا“؛ شکستن گارد دفاعی طبقه کارگر در مقابل بیکاری؛ شکستن سد دفاعی مردم در مقابل تعرض دستگاههای پلیسی رژیم؛ نگاه داشتن آنها در انتظار محصولات سیاسی دوره بعد از انتخابات، باز هم پرت کردن استخوانی جلو اکثریت و حزب توده و محافل مفلوک طرفدار رژیم، وفاداری بیدریغشان را خریدن بقصد تعقیب و لودادن دوباره آزادیخواهان، فعالین و رهبران عرصه های مبارزات اجتماعی، و…

و همچنان سناریوی بقاء رژیم دارد بر متن سرکوب و خفقان و فقری بی سابقه و غیر قابل توصیف به دهها میلیون انسان به بهانه ”مبارزه با تروریسم“ و دفاع از ”دمکراسی و امنیت“ در دوره پسا انتخابات تکرار می شود. و گویا قرار است مردم برای این ”امنیت“ رهایی بخش سر و دستی هم بشکنند.

جار زدن ”دمکراسی“ و ”مبارزه با تروریسم“ از جانب جمهوری اسلامی و اپوزیسیون پرو رژیمی اش بهانه است. و بیش از هر کس و هر کجا، سی و چند سال است از مردم ایران، از طبقه کارگر، از زنان و جوانان در ایران قربانی گرفته است.

حقیقت اینست که تحرکات قومی – مذهبی و عملیات های تروریستی کور در ایران بیش از هر چیز توازن قوا بین مردم و جمهوری اسلامی، را به نفع جمهوری اسلامی تغییر میدهد. جمهوری اسلامی را هار تر به جان مردم می اندازد. تروریزه کردن محیط کار و زندگی مردم توسط جریانات باند سیاهی، جنگ با مردم ایران، با زنان و جوانانی است که در چنگال اختناق جمهوری اسلامی، و طیفی از اپوزیسیون فاسد شکست خورده، اسیر اند. این جنگ نه بر سر ”دمکراسی و امنیت“ است و نه ”حقوق بشر“! کشمکشی است ارتجاعی میان جمهوری اسلامی و سایر دول مرتجع در خاورمیانه که شلعه های آن داخل ایران را هم گرفته است.

کمونیست ها و طبقه کارگر در ایران می توانند پا به میدان بگذارند و نه تنها دستجات قومی – مذهبی و باندهای تروریستی را ایزوله کنند، بلکه در مقابل تمام وعده های دروغین و خطرناک جمهوری اسلامی قد علم کنند. میتوان با اعلام امنیت و رفاه از زاویه کمونیستها و منافع اکثریت جامعه ایران، با اتحاد و جلب و جذب هرچه بیشتر مردم، زنان و جوانان گرد مطالبات مستقل خود علیه ناامنی، گرانی، بیکاری، فقر و اختناق، به میدان آمد. میتوان مانع ورود کشور به پیمانهای ضد مردمی، نظامی و سلطه طلبانه شد: میتوان مانع گسترش میلیتاریسم در کشورهای منطقه، مانع مسلح کردن دستجات قومی – مذهبی شد؛ و در مقابل استیصالی که از همه طرف به مردم ایران تحمیل میکنند، سد بست و شرایط را برای یک تعرض سازمانیافته و انقلابی به سرتاپای جمهوری اسلامی مهیا کرد.

وعده های ”مبارزه با تروریسم و دفاع از دمکراسی“ جناب روحانی، براى کسی که نفرت مردم را میبیند و میشناسد، براى کسانى که علاج ناپذیرى موقعیت اقتصادى و سستى بنیاد ایدولوژیک حاکمیت خود نزد جامعه پى برده اند، بیش از حد کودکانه است. این فاز نیز بسرعت سپرى خواهد شد.

با عبارات ”دمکراسی و امنیت“ نمیتوان زیاد راجع به هست و نیست جمهوری اسلامی حرف زد. کم کم همه وارد اصل ماجرا خواهند شد.