آیا اسرائیل در این نبرد تاریخی کنونی پیروز میشود؟

نبرد با بنیادگرائی دینی کار روشنفکران است 

نوید اخگر

Nawid_Akhgar@hotmail.com

امروز ۱۸ ماه ژانویه سال ۲۰۰۹ میلادی اسرائیل در نوار غزه اعلام آتش بس یکطرفه را نمود، دولت این کشور مطرح کرد که به خواست های خود در زمینه عقب راندن تروریست ها و مواضع نظامی و انبار های مهمات آنان نائل آمده است، ولی گروه های تروریستی حامی رژیم جمهوری اسلامی  به تحریک سران حکومت اسلامی امروز با پرتاب ۲۰ موشک دیگر بطرف اسرائیل اعلام کردند که دست از نیات پلید خود در حذف کشور اسرائیل از روی نقشه جهان نشسته اند.

صلح دوستان جامعه جهانی امیدوارند که پس از عقب راندن گروه تروریستی حماس و جهاد اسلامی دولت خودگردان فلسطین به رهبری آقای محمود عباس که با کودتای سازمان تروریستی حماس تحت الحمایه آیت الله علی خامنه ای قدرت را در غزه و در بیخ گوش اسرائیل از دست داده قدرت را مجددا در پناه سیاست های صلح جویانه تا رسیدن به تشکیل کشور مستقل فلسطین بدست گیرند.
 
یهودیان با بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت فرهنگی – تاریخی در کشور اسرائیل زمانی که نه از مسیحیان خبری بود و نه از اعراب و مسلمانان به آبادی این منطقه خشک و بی آب و علف که امروز اسرائیلش می نامیم کمر همت بستند.

داود پیامبر بود که اورشلیم را بنا نهاد و حضرت سلیمان بود که بیت المقدس یهود را بر پا داشت.
به کلامی دیگر سنگ بنای فرهنگی باستانی بدست پیروان موسی در این منطقه از جهان  که اسرائیل نام دارد گذاشته شد .
 منطقه ای که بر خلاف همسایگانش در خاور میانه کمتر از ذخائر طبیعی همچون نفت و منابع فسیلی و حتی آب بر خوردار بود لیکن به سرزمین پیش رفته ای از نظر فرهنگی، سیاسی، تکنولوژیک، کشاورزی، دامداری، پزشکی بدل شد که آشکارا نشان از سخت کوشی مردمی میداد که با عشق و ایمانی خارق العاده برای آبادی سرزمینشان دست در دست هم در جاده های تکامل قدم میزدند.

تکاملی که اکثر کشور های حتی نفت خیز خاور میانه با در آمد های میلیاردی در مقایسه با اسرائیل چه به لحاظ سیاسی- فرهنگی و چه به لحاظ تکنولوژیک فاقد آن بوده و هستند.

انسانها از خویش میپرسند در صورت نادیده انگاشتن تضاد های ایدئولوژیکی که بعضا حاکمان مذهبی در ایران مایلند با یهودیت مطرح کنند نظیر اظهارات رهبران دینی ایران و کافر حربی خواندن یهودیان توسط آیت الله خامنه ای، باید به این سئوال پاسخ داد که فضای بین تمدن و مدرنیته که کشور اسرائیل در آن میزید را  با رشد نیافتگی فرهنگی سیاسی، تکنولوژیک که اکثر کشور های خاور میانه در دهه های گذشته و بعضا هم اکنون در گیر آن بوده و هستند را چگونه میبایست ارزیابی و تحلیل کرد تا بتوان از افتادن به دام تئوری های هپروتی (که هر گروه سیاسی اعم از راست یا چپ که میتواند برای خودش در جهت اهداف حزبی اش تدوین کند) پرهیز کرد و به نقطه ای رسید که در آن نقطه حل تضاد های سیاسی – اقتصادی منطقه در چهار چوب سیاستی بیطرفانه و مسئولانه قابل دستیابی باشد.

تحلیلگران سیاسی کشمکش های ارضی بین اسرائیل و کشور های عرب منطقه را که پس از جنگ هایی که بین این کشور و دیگر کشور های عربی صورت گرفته را از جهتی ناشی از عدم درک و تحلیل صحیح سران عرب از موقعیت خود و کشور اسرائیل و از جهتی دیگر حاصل کنش و واکنش های جنگ سرد ارزیابی میکنند و نیز بر این پای می فشرند که
 تضاد بین فرهنگ و سیاست مدرن کشور اسرائیل و فرهنگ و سیاست ما قبل مدرن کشور های عربی بعنوان فاکتوری بسیار تاثیر گذار در روابط بین آنان عمل کرده و میکند.

 رسیدن کشور های عرب منطقه به منطق مدرنیسم حداقل به لحاظ تکنولوژیک در عصر گلوبالیزم میتواند تاثیرات خود را بر حل معضلات خاور میانه و حل مشکلات بین اعراب و اسرائیل از جمله در بخش ارضی به نوعی که در گذشته قابل تبیین نبود محتمل کند.

 برخورد اکنونی کشورهای عربی – اسلامی منطقه در حمایت از اسرائیل  و نیز برخورد ابومازن رهبر بخش خود گردان فلسطین با اسرائیل میتواند نشات گرفته از موضوع فوق باشد و در ادامه نیز میتوان به این خوش بینی رسید که در صورت تغیر معادلات اقتصادی فرهنگی و سیاسی در منطقه خاور میانه آمار تنش هائی از این دست پس از تغیر حکومت اسلامی در ایران و جایگزینی آن با یک نظام دمکراتیک در حداقل خود قرار گیرند. رسیدن به تشکیل کشور مستقل فلسطین البته با حضور یک حکومت دمکراتیک در ایران مستقیما به ثبات و امنیت در منطقه و جهان یاری میرساند و لا غیر.

نیروهای سیاسی اعم از راست و یا چپ که هنوز از تئوریهای دوران عصر جنگ سرد استفاده میکنند در این عرصه بازندگانی به تمام معنا محسوب میشوند، نیروهای چپ کلیشه ای و متحجری همچون نویسنده مائوئیست سوئدی که از فتوای خمینی در جهت کشتن سلمان رشدی حمایت میکرد و معتقد بود پس از فرو پاشی شوروی سابق می بایست برای مبارزات "ضد امپریالیستی" و " ضد صهیونیستی" در زیر پرچم امام خمینی بسیج شد و به کار سیاسی پرداخت از آن دسته اند.

 امروز نیروهای به اصطلاح" چپ " ایرانی در کلاس اول مبارزات مارکسیستی همدوش این نویسنده سوئدی در زیر چتر حسن نصرالله و اسماعیل هنیه و حماس و جهاد اسلامی برای مبارزات "ضد صهیونیستی" مردود شدند، همانها که از گرفتن سلاح در دست در جهت سرنگونی حکومت ملایان به عناوین مختلفه طفره میروند ولی از همیاری و حمایت از گروه های تروریست و آدمکش حماس و جهاد اسلامی که در اتوبوسهای کودکان مدارس و در کودکستانها و مراکز خرید مردم بمب گذاری میکنند ابائی ندارند بروند و شرم کنندو به پیوند خویش با این نویسنده به اصطلاح چپ سوئدی ببالند و به دوستان خود در غزه همچون سران رژیم بگویند دست از مبارزات ضد صهیونیستی برندارند و به موشک پرانی و ترور ادامه دهند  آنگاه که اسرائیل یکطرفه اعلام آتش بس میکند.
برای رسیدن به یک تحلیل منصفانه بر این امر نیز باید تاکید نمود که بودند و هستند نیروهای چپی که نه تنها به این گرایشات عقب مانده پشت کردند بلکه با ندائی رسا فریاد برآور
دند که نیروهای مارکسیستی نبایستی از اسلام بنیادگرا حمایت کنند.

آنچه که شاخصه برخورد و تنش های امروزین حکومت اسلامی ایران با کشور اسرائیل است
را به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی می بایست حول محور های ذیل مطرح نمود.

الف:
حکومت دینی ایران به لحاظ فرهنگی در عهد ماقبل مدرنیسم میزید هر چند که میتواند از در صدی از تکنولوژی مدرن استفاده نماید، تفکرات حکومت مذهبی ایران متعلق به عصری است که به راحتی به قرون وسطی تنه میزند، این حکومت نمی تواند حول محورهای دمکراتیک انتخابات آزاد داشته باشد و بر این مبنا تشکیل دولت و کابینه دهد و به انتخاب رهبر و مسئول کابینه برای مدت محدود بپردازد، در یک حکومت مدرن که در آن به لحاظ سیاسی از ولی فقیه و حاکم مطلق العنان مذهبی دائم العمر خبری نیست قوانین حاکم اند و قوانین برگرفته از قانون اساسی مادر است که آن نیز توسط تک تک نمایندگان آحاد مردم با حفظ مشروعیت ملی ، قومی، مذهبی و یا غیر مذهبی و شغلی در ترکیبی پلورالیستی و سکولار قوام یافته است.

 در حکومت مذهبی ایران هیچ ملیت و قومیتی و مذهبی حتی بخش های دیگر شیعه گری  و نیز احزاب سیاسی مشروعیت ندارند زیرا مشروعیت در ابتدا در چنگالهای فرد مطلق العنانی به نام ولی فقیه و رهبر دائم العمر و برداشتهای وی از سیاست اعم از داخلی و خارجی ، مذهب، فرهنگ، و اقتصاد قرار دارد

ب:
در یک حکومت مدرن برخورد حکومت به شهروندان بر مبنای قوانین دمکراتیک حتی در زمان ارتکاب جرم صورت میگیرد و نفی هر گونه اعمال خشنونت بر علیه آنان بایستی در دستور کار باشد، اعمالی نظیر احکام اعدام، دست و پا بریدن ،چشم از حدقه خارج کردن، شلاق زدن در ملاء عام، سنگسار و انواع شکنجه های قرون وسطائی، اعدام زنان باردار و کودکان خردسالی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند مربوط به یک حکومت مدرن و دمکراتیک نیست .

پ:
 به لحاظ ایدئولوژیک حکومت مذهبی ایران خود را شایسته ترین نوع برداشت دینی از مذهب اسلام میداند و برخوردار از ارتباط ارگانیک با خدا و الله .
 سران حکومت از جمله حجت الاسلام خاتمی و دیگران ولی فقیه را منتسب به وحی دانسته اند.
این نوع نگرش شیعه گری معتقد است که امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی از چاه جمکران ظهور خواهد کرد و با غزواتی که بر علیه کفار (غیر مسلمانان) و کافران حربی (یهودیان) در جهان صورت میدهد همه را مجبور به پذیرفتن اسلام و شیعه گری مینماید حضرت مهدی در زمان ظهور میبایستی به برنده ترین و کاربر ترین سلاح روز یعنی بمب اتم نیز مجهز باشد همراه حضرت مهدی حضرت مسیح نیز به اعتقاد شیعیان ظهور خواهد کرد که وی نیز فی الفور به دین اسلام خواهد گروید و در پشت سر حضرت حجت به نماز خواهد ایستاد.

رژیم مذهبی ایران برهبری آیت الله خامنه ای که در طی ۳۰ سال حاکمیت خود یک جنگ هفت ساله دراز مدت با کشور همسایه عراق را نیز پشت سر گذاشته از خشنونت و تجربه  کشتار و خونریزی و شقاوت های بی حد و مرزی برخوردار است و موازی با آن برای دو هدف توضح داده شده فوق یعنی آماده سازی زمینه برای ظهور امام دوازدهم و نیز به این خاطر که با افکار ماقبل مدرنیته نمی تواند با جهان خارج خود و دنیای مدرن و نیز با مردم ایران ارتباط  انسانی و دمکراتیک برقرار کند و در ایزولاسیون داخلی و بین المللی کیان خود را در خطر انقراض و از هم پاشی میبیند دست به تشکیل گروههای شبه نظامی ترور و جنگی در دیگر  مناطق جهان نظیر غزه، عراق ، لبنان و افغانستان  می زند و با براه انداختن جنگ های منطقه ای می خواهد خود را از طناب داری که روزانه بر گردنش سفت تر میشود نجات بخشد و از این راه به باج گیری از جامعه جهانی برای بر سر قدرت مانده و به بمب اتم برای بقاء استراتژیکش  به گفته حجت الاسلام رفسنجانی دست یابد. گفتار اخیر سران رژیم در مورد جنگ غزه،دستیابی به بمب اتم و دخالت مستقیم در این جنگ تأئیدی بر این مدعا ست.

دستیابی این رژیم به انرژی هسته ای و بمب اتم که نزدیک به دو دهه با مخفی کاری تمام زیر نظر سپاه پاسداران و در مراکز مخفی هسته ای به غنی کردن اورانیوم پرداخته جامعه جهانی و کشور اسرائیل را بیش از پیش نگران میکند

در عرصه سیاسی کشور کوچک و پیشرفته اسرائیل با چند ملیون جمعیت در صورت مجهز شدن رژیم اسلامی به انرژی هسته ای و بمب اتم خود را در خطر تهدید جدی حس میکند
رژیم اسلامی که در چنبره تضاد حاد با جامعه بین المللی و شورای امنیت و قطعنامه های آن در جهت خاتمه دادن به روند غنی سازی اورانیوم قرار دارد و در پس این قطعنامه ها انبوهی تحریم اقتصادی ، بانکی و مالی دامن رژیم را گرفته است سعی میکند برای رهائی از این بن بست اولا به سرکوب گسترده مردم ایران بیشتر از پیش بپردازد و از طرفی با گروه های دست ساز تروریستی که در منطقه خاور میانه براه انداخته نظیر حماس ، جهاد اسلامی ، حزب الله لبنان و با همکاری گروه تروریستی القاعده به آشوب و جنگ در منطقه خاور میانه اقدام کند.

جنگ اخیر غزه همچنان که جنگ ۳۳ روزه لبنان به تحلیل اکثر مفسران سیاسی، جنگی است که رژیم اسلامی ایران و آیت الله علی خامنه ای براه انداخته  و کشور اسرائیل را در منگنه انتخاب بین جنگی نیابتی با سازمان تروریستی حماس و جهاد اسلامی و پذیرش روزانه صد ها موشک گراد و قصام و انواع راکت های ویران کننده بر سر مردم سویل اسرائیل و یا پذیرش اتمی شدن حکومت اسلامی و سکوت اسرائیل در ق
بال جامعه جهانی مخیر نموده است.

 آیت الله خامنه ای آگاهانه به جنگ در غزه دامن زده و میزند زیرا میداند که آثار هر جنگی به لحاظ خبری و حقوق بشری افکار عمومی مردم جهان را بر علیه جنگ تهیج میکند  و بدین ترتیب میتواند به محکومیت کشور اسرائیل از عوارض جنگ بیانجامد و بدین منظور با سرمایه گذاریهای عظیم از سوی ارگان های اطلاعاتی خود در گروه هائی نظیر جنبش ضد جنگ که متشکل از سازمانهای عربی حامی ترور و سازمانهای "چپ" دست ساز و پرو اسلامیست ها هستند میتواند افکار عمومی را به نفع خود و بر ضرر اسرائیل بچرخاند و از سوی دیگر سازمانهای سیاسی اپوزیسیون ایرانی را به پشت جبهه سیاست های خود تبدیل نماید.

سازمانهای سیاسی ای که براحتی میتوانند جای علت و معلول را با هم تعویض نموده و با یک نگرش سطحی تنها اومانیستی بر پروسه تکامل سیاسی – دیپلماتیک خود خط بطلان کشند.

موازی با براه انداختن جنگ در غزه آیت الله خامنه ای میکوشد با گشودن جبهه جنگی جدید اسرائیل را درگیر جنگ با حزب الله لبنان نماید و بدین منظور با کمک عوامل خود به موشک اندازی از لبنان به سوی اسرائیل نیز  ادامه میدهد و بدین ترتیب سلسله اعصاب مردم بیگناه و سویل اسرائیل و وزارت دفاع این کشور را برای جنگی جدید تحت فشار قرار داده و می آزماید.
اینکه نتایج این آزمایش چه بر سر مردم لبنان خواهد آورد را آیت الله خامنه ای پیشاپیش در دفتر پیروزی های خود ثبت کرده است.

 و در همن راستا با تحریک سران کشور های عربی و غیر عربی مانند بولیوی و ونزوئلا  مایل است دامنه جنگ و محکومیت اسرائیل را گسترش دهد نامه اخیر احمدی نژاد به پادشاه عربستان در اینکه نباید در مقابل اسرائیل سکوت نمود از آن نمونه است.

بایستی اذعان کرد که کشور اسرائیل و رهبران آن در طی دهه های گذشته اگر چه توانستند از زیر فشار های تحمیلی جنگ سرد رها شوند و اگر چه توانستند با تحمل شداید بسیار زیاد فضای دشمنی کشور های عربی – اسلامی را بدرجات به نفع صلح در منطقه خاور میانه بچرخانند و نشان دهند که خواهان تشکیل کشور مستقل فلسطین هستند ولی در مقابل ترور و تروریزم سر خم نمی کنند، امروز درگیر سه موضوع بسیار غامض در پروسه حیات سیاسی خود شده اند.

اول مماشات غرب با رژیم جمهوری اسلامی و عدم برخورد قاطع بآن بخاطر حفظ منافع اقتصادی خود که مدار این سطح از منافع با امنیت کشور اسرائیل و سرکوب مردم ایران مستقیما گره میخورد.
 
دوم مقابله با گروه های ترور اسلامی نظیر حماس ، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان و القاعده که از طرف حکومت دینی ایران تجهیز میشوند که جنگ های نیابتی را از طرف این رژیم بر ملت اسرائیل تحمیل کنند .

سوم مبارزه با اتمی شدن حکومت اسلامی که هم بنا بر فتوای کافر حربی خواندن اسرائیلیان و جامعه یهودی و هم بر مبنای افکار نئونازیستی- اسلامی سران حکومت ایران در حذف کشور اسرائیل و یهودیان از روی نقشه جهان در خطر تهدید جدی قرار گرفته است.

آیا اسرائیل در این نبرد تاریخی پیروز میشود؟
آیا اپوزیسیون ایرانی از راست تا چپ می تواند به یک تحلیل واقع گرایانه از روند مسائل سیاسی در ایران و منطقه خاور میانه برسد و دوران طفولیت سیاسی را در عرصه دیپلماسی جهانی برای رسیدن به آزادی مردم ایران در پس پشت نهد؟
آدرس سامانه اینترنتی نوید اخگر
http://www.nawidakhgar.com/