حکومت و انتخابات بر اساس « خُدْعَه »

حکومت و انتخابات بر اساس « خُدْعَه »

حکومت های مذهبی بنا به نصوص مصرّح خود مشروعیتشان را از جانب غیر مردم – الله و اوامر الهی –  و نه قراردادهای اجتماعی می گیرند. آنها تعلق به ماقبل دوران مُدرن و روشنگری دارند. نظام جمهوری اسلامی که براساس تصریحات مکّرر بنیانگذار آن همان حکومت پیامبر اسلام در ۱۴۰۰ سال قبل در شبه جزیرۀ عربستان در یک نظام معیشتی بدوی – دامداری، برده داری-  است، علی رغم اصلاحات گسترده در ادیان ابراهیمی در گذر تاریخ، روحانیت بنیادگرای شیعی به رهبری «امام» خمینی  توانست نظام ولایت فقیه را در ایران برقرار کند. جمهوری اسلامی در راستا و  تداومحرکت فکری اشاعره ( نقل قرآن و سنت= بنیاد گرا ) در مقابل معتزله ( خرد گرایی و آزاد اندیشی ) از دهه های ششم هجریقرار دارد.  در سدۀ اخیر تا کنون  نیز« مشروعه خواهی» در مقابل جنبش نوین « مشروطۀ خواهی » ضد استبدادی  مردم ایران قرار گرفت. این دیدگاه انتخابات و قراردادهای بشری و نظام های اجتماعی را یکسره بر بطلان و شیطانی قلمداد می کند. انتخابات در این نظام بمعنای « بیعت » با نمایندۀ خدا تلقی می شود.

بنیانگذار نظام که با پدیدۀ جنبش مدرن مردم ایران برای دمکراسی و آزادی بر علیه رژیم سلطنت مواجه شده بود ناچار از بکار گیری واژگان و ترمینولوژی مدرن ( با کمک و بستر سازی بنی صدر، یزدی و قطب زاده  و ….) – در مراحل بعد مغضوب همان امام قرار گرفتند-  توانست در ابتدابا پوشش و ظاهرحقوقمدرن،حاکمیت الهی ولایت فقیه را در پستو و دور از انظار قرار دهد. امام راحل هیچ پنهان نکرد که قبل از کسب قدرت در ایران، « خُدْعَه »کرده است. « و مَکَرو و مَکَروالله و اللّهُ خیر الماکرین »  (آنها نیرنگ وفریب کردند و خدا هم نیرنگ کرد و خدا بهترین نیرنگ کنندگان است.قرآن، سورۀ آل عمران) بنیانگذار نظام علاوه بر طیفی بسیار گسترده ای از وعده های حوزه های معیشتی- اقتصادی، سیاسی، آزادی های مدنی ( احزاب، سازمان ها، تشکل ها و آزادی های اجتماعی)، آزادی افکار و اندیشه ها، به مَکرِ حقوقی هم دست زد. وی بکّرات، از جمله در بدو ورود به ایران در بهشت زهرا  اظهار داشت که مردم هر عصر و زمانه حکومت خود را انتخاب می کنند،و گفت اگر قبول داشته باشیم که رضا شاه و محمد رضا پهلوی منتخب مردم دوران خودشان بوده و قبول داریم حکومت های مشروعی هم بوده اند ولی انتخاب پدران و گذشته گان برای نسل بعد جایز نیست، مردم این دوران می گویند که دیگر شاه را نمی خواهیم، لذا دیگر قانونی نیست. اما پس از کسب قدرت در قانون اساسی خود « نظام ولایت فقیه » را غیر قابل تغییر برای تمامی دوران بعد لازم الااجرا و قانونی دانست. خیزش مردمی که از رأی خود به جمهوری اسلامی رویگردان شده و همچنین جوانانی که به جمهوری اسلامی رأی نداده بودند و با صدای متحد خود در خیابان ها و رسانه ها با صدای بلند اعلام کردند که جمهوری اسلامی نمی خواهند را با سرب داغ و شکنجه و تجاوز پاسخ داد. بنیانگذار نظام ولایت فقیه،  نه تنها در تمام حوزه های اقتصادی – اجتماعی بر اساس وعده های کاذب،  در باغ سبزی برای فریب نشان داده بود، همانطور که اشاره شد در حوزۀ حقوقی و منبع مشروعیت حکومت نیز دست به حقّه و نیرنگ زد. حکومتی الیگارشیک، روحانیت سالاری، براساس تضادهای عمیق حقوقی و طبقاتی، تضادهای قومی، زبانی و دینی و جنسیتی از دل شعارهای عدالت، آزادی و برابری بیرون زد و هر صدای اعتراضی را با گلوله و در شکنجه گاهها و در میادین اعدام پاسخ داد. امری که رئیس جمهور آن نیز دیگر کتمان نمی کند.

پایه ای ترین کسب ارزش اضافی کل جامعه برای نظام حاکم بر اساس  الف) غارت، تملّک و تصاحب مواهب طبیعی، بخصوص املاک و زمین  ب) نظام مالی رَبَوی و سود های کلان بانکی است. قسمت اول در شرح وصف واقعیات دو جناح متقابل در مناظره های تلویزیونی و قسمت دوم( سیستم رَبَوی)از زبان رئیس جمهور نظام در مناظرات بیان شد. تولید در این نظام در ردۀ آخر اولویت قرار دارد. بهمین جهت کارخانجات با تعطیلی و ورشکستگی مواجه بوده و طبقۀ کارگر با بیکاری گسترده،  بشدّت تضعیف شده و با دستمزدی برابر با یک پنجم خط فقر مجبور بکار است.

در تمامی دوران انتخابات مهندسی شده و بخشی از پایۀ قدرت یابی نظام جمهوری اسلامی در دستیابی به اهداف خود قرار دارد.  منتخبین مناصب بخصوص ریاست جمهوری بر اساس نیازها و الزامات روابط بین الملل جهت تحکیم نظام جمهوری اسلامی و گسترش نفوذ و دخالت در منطقه انتخاب می شوند.

جمع بندی مراحل انتخابات: با بررسی روند انتخابات در جمهوری اسلامی منتج می شود که:

الف) هر چه رژیم متراکم و متمرکز تر می شود میزان حذف کاندیداها افزایش یافته است بطوریکه در اولین دورۀ انتخابات در سال ۵۸ تقریبا صد در صد داوطلبین تأیید صلاحیت شدند. این میزان از دوره های دوم و سوم به حدود ۶% و در دورۀ دهم به ۸۲ /۰ در صد نزول یافته است. ( جدول شماره یک)

ب) در دوره های اول تا چهارم که انتخابات با یک کاندیدا برگزار می گردید ( یک کاندیدای اصلی و چند مترسک کاندیدا) بطوریکه  نسبت رأی کاندیدای اول با میانگین ۸۰%در مقابل کاندیدای دوم با کسب رأی ۵% می رسید، رژیم با کاهش تعداد شرکت کنندگان در انتخابات مواجه گردید. در دورۀ چهارم ( دورۀ دوم خامنه ای ) تعداد شرکت کنندگان به کل آرای واجدین شرایط به ۵۵ در صد و دورۀ پنجم و ششم ( رفسنجانی) به ۵۰%واجدین شرایط رسیدکه از این میزان نیز مسلماً کمتر بوده و برای حفظ نظام رأی سازی صورت گرفته است. برای جلوگیری از توقف این روند، نظام ولایت فقیه به طراح دو بخش اصول گرا و اصلاح طلب پرداخت. و با دامن زدن با بازی انتخاب بین « بد » و « بدتر» و صحنه آرایی و ایجاد فضای باز تحت کنترل، در دورۀ هفتم انتخابات ریاست جمهوری ( خاتمی) به رکوردتعداد شرکت کنندگان به ۸۰%واجدین شرایط و در دورۀ دهم به  ۸۵  % واجدین شرایط افزایش یافت و بدین وسیله نظام تداوم حیات خود را تضمین نموده  و وجهۀ دمکراسی نخ نمای خود را  در مناسبات بین الملل به نمایش گذارد. ( جدول شمارۀ ۲)

خاتمی پس از ۸ سال حضور در سمت ریاست جمهوری زمینه را برای برآمد و روی کار آمدن احمدی نژاد فراهم کرد، و در تمامی عرصه ها و حوزه ها همان کارهایی را کرد که یک اصول گرا ممکن بود انجام دهد. افزایش ۲۰۰ و ۳۰۰ در صدی بودجه نهادهای انتصابی از شورای نگهبان تا افزایش بودجۀ سپاه پاسداران و نیروی بسیج و ملقب کردن اسدالله لاجوردی جلاد قرن به « سرباز فداکار اسلام» از هیچکدام فروگزاری نکرد. در انتها نیز خود را تدارکاتچی نامید که هیچ تأثیری در ساز و کارهای اساسی نظام نداشته است. بقول دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد حکومتی در کتاب « اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» که تنها برای سران نظام برای آگاهی از واقعیت های اقتصادی و اجتماعی- ارسال کرده بود،  می گوید: آقای خاتمی بالاترین خدمت را به نظام نمود با تخریب خود پتانسیل جنبش رو به رشد نسل جدید را خنثی و توانست نظام اسلامی را نجات دهد. ( نقل به مضمون).

بطور فشرده آنکه در  اولین دوره خمینی نیاز داشت که چهرۀ کشور به منوّر الفکر ها بیاراید، بنی صدر را روی کار آورد و تا مقطعی که نظام های خود را سازماندهی و برای حاکمیت الله روی زمین تدارک و آمادگی داشته باشد، فرصت کسب کند.  وسط کار وی را عزل و عدم کفایت وی را تصویب نمود. در دورۀ دوم که حاکمیت « حزب الله  »  و سرکوبی کلیۀ احزاب، تشکل های کارگری و سازمان های سیاسی را طلب می کرد رجائی را که توان گرداندن یک بقّالی را نداشت و سیاست توسعۀ کشور را  دادن چند گونی پول به افراد معتمد برای توسعۀ اقتصادی – اجتماعی می دانست روی کار آمد. آش تا آنجا شور بود که خمینی در حمایت وی گفت: «رجائی عقلش بیش از علمش است» .

پس از ترور وی خامنه ای ادامۀ رسالت وی را بعهده گرفت. و پس از پایان جنگ و نیاز کشور به ترمیم خرابی های جنگ رفسنجانی بهمراه تیم بورکرات و تکنوکرات ها در کرسی ریاست جمهوری قرار گرفت. با کاهش مشارکت مردمی و انباشت خشم و نارضایتی از حاکمیت که در شورش ها و خیزش های اسلام شهر، قزوین و مشهد و دیگر شهرها منعکس شد،  در یک طراحی از بالا، با نظر ولی فقیه  و در صدر مقامات امنیتی برای اجرای پروژۀ اصلاحات سیاسی خاتمی روی صحنه آمد و با ایفای نقش وی که بهبود مناسبات بین الملل( از جمله بازگشت وزاری خارجۀ کشورهای اتحادیۀ اروپا) و ساختار یابی نهادهای سرکوب و غیر انتخابی و افزایش قدرت دولتی بود، وی زمینه را برای تمرکز بیشتر نظام فراهم و جایش را به فرد نزدیکتر به رهبری ( احمدی نژاد) سپرد، تا با سیاست بدون دنده و ترمز سلاح هسته ای رژیم را به بهره برداری برساند.

 در این دوره با توجه به  روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، اگر سیاست وی با جمهوری اسلامی بر اساس مدارا و تغییر رفتار باشد روحانی به ریاست جمهوری برگزیده خواهد شد و در صورت تصمیم بی چون و چرا برای تغییر نظام،کاندیداییاز جناح اصولگرا کرسی ریاست جمهوری را تصاحب خواهد کرد.

جایگاه نظام انتخاباتی:

بیش از ۸۰ در صد قدرت حکومتی در خارج از حوزۀ انتخاباتی قرار داشته و آن ۲۰ درصد بظاهر انتخابی نیز تحت اختیار، گزینش و اختیار همان بخش اول قرار دارد. از این لحاظ کاربرد واژۀ انتخابات در این نظام خود یک « خُدعَه »بیش نیست. مطابق وزن قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی نیز متراکم در دست بخش غیر منتخب است. که بطور رسمی و قانونی مالیات نمی دهند و در حوزۀ حسابرسی دولت و مجلس نیز قرار ندارند.

نظام در هر دوره با برگزاری نمایشی از انتخابات، دستاوردهای کلانی دارد، که برخی از آن عبارتست از :

۱-.  انرژی ها متراکم و انباشته شدن درون جامعه– بخصوص زحمتکشان و کارگران و معلمان و … –  که ناشی از فشار اقتصادی و اجتماعی است را با طرح برخی مسائل و مشکلات که خط مرزها هم رعایت شده و وارد حوزۀ ولی فقیه و پایۀ نظام دینی نمی شود را تخلیه کرده و جامعه را برای یک دورۀ دیگر غارت، چپاول و سرکوب آماده می کند. در دوران انتخابات کمی آزادی ها را هم شُل می کنند، مقداری حجاب از سر زنان پایین تر می رفته و یا در مناطق دور دست برداشته می شود، گاهی پای رقص و شادمانی هم بمیان کشیده می شود و می توان حرف هایی زد و مطالبی نوشت که در مواقع عادی ممکن نیست.

۲- در بخش هایی از جامعه که از عقب ماندگی فکری و اجتماعی رنج می برند دوره ای از امید به بهبودی و رشد اقتصادی را ایجاد کرده و توأمان جان کَندن،  کار بیشتر، بهمراه گسترش فقر را نصیب مردم زحمتکش  می کند.

۳- دیدگاه مردم تحت ستم و معترض را که راه حل پایان دادن به وضع موجود را ممکنست در ورای احزاب سنتی  و گفتمان های حاکمیت دانسته و بفکر ایجاد تشکل و سازمانیابی باشند و حتی به ورای مرزهای حکومتی چشم بدوزند را با طرح اشکالات و نواقص نظام حاکم از زبان خود دولتی ها، انتظارات را معطوف به جناح های نظام  و امید بهبود در چارچوب آن می نماید. از این لحاظ تلاش در خلع سلاح اپوزیسون کرده که بجهت فقدان سازماندهی، ضعف معرفتی و سرکوب شدید، قادر به ایجاد صف اعتراضی مستقل نیستند.

۴- در درون خود آلترناتیو های مختلف برای پاسخگویی در شرایط بحران های حادّ سیاسی و اجتماعی را ایجاد می کند. از باقیماندۀ نهضت آزادی تا موسوی و کروبی یک پشتوانه ها و ذخیره های حفظ نظام محسوب می شوند.

۵- نظام ساز و کار حاکم بر دستگاه اقتصادی، حکومتی و سیاسی را که همان « غارت و چپاول » را با طرح در بلندگوهای رسمی و رادیو و تلویزیونی و مطبوعات مطرح و آنرا به یک امر ساده و عادی تبدیل می کنند

۶- دستاوردهای تا کنونی در عرصۀ شکاف ها و گسل های طبقاتی، جنسیتی، قومی و زبانی و دینی را تثبیت می کند

۷- با بازی انتخابات، کارت ورود به مجامع سیاسی و اقتصادی و تجارت بین الملل را – علی رغم تمامی تشنجات منطقه ای و فرا منطقه ای که ایجاد می کند – دریافت می کند. به نظام بین الملل نشان می دهد که مردم به نظام وفادار بوده و راه حلّ ها را در درون نظام می جویند.

۸- ولی فقیه، با بجان هم انداختن جناح های داخل رژیم ( در حد و محدوده ای که خط قرمزهای نظام را حفظ کنند ) آنها را تنبیه،گوشمالی و تضعیف می کند. تا بفکر اعلام استقلال و خود مختاری نشده و از مرزهای نظام و بخش انتصابی آن عبور نکنند. عناصر مختلف بخصوص سرکش از جناح ها توسط دیگر گماشتگان و نوچه های ولی فقیه بشدت تحقیر می شوند. این رویه تمامی رقبا و یا مدعیان خامنه ای از رفسنجانی گرفته تا خاتمی و نمونه های  آخر آن احمدی نژاد که از همه مطیع تر و سربزیر تر بود و دچار خود بزرگ بینی و عصیان شد و خود روحانی که بزحمتتوانست در مقابل رقبای بشدت کودن و وامانده تر سر بیرون بیاورد. وقتی روحانی در برابر یک عنصر قوۀ قضائیه یا سرپاسدار قبلی،اینچنین خُرد و تحقیر می شود واضح است که اگر فردا رئیس قوۀ قضائیه یا دادستانی و فرمانده سپاه بفرمان ولی فقیه وارد کارزار شود، روحانی باید فکر خود را از قبل کرده باشد. در این بازی کلیۀ جناح ها مطیع بی چون و چرای ولی فقیه خواهند شد. در این درگیری ها، هر چند جناح های رژیم تضعیف می شوند اما چون محور آن یعنی ولی فقیه تقویت می شود، لذا نظام قادر است مرحلۀ بحران انتخاباتی را از سر بگذراند.

۹- نمایشات خُدعِه آمیز مسخرۀ انتخابات آنچنان از همان دوران تشکیل جمهوری اسلامی صحنه آرایی می شود که مردمی که مردّد و به بی اثریآن معتقدند ( خاکستری) با نمایشات و صحنه گردانی های آن، هر چه به زمان انتخابات نزدیک تر می شویم دچار تردید در نیتجۀ رعب و وحشت و یا مصلحت اندیشی و خود فریبی  شده و بخش های بیشتریشرکت می کنند. بدون آنکه دلیلی عقلی داشته باشند. در حالی که نسبت به بی حاصلی شرکت در انتخابات تجربۀ عینی و یقینی دارند.در روز رأی گیری طی این دوران،  صبح و ساعات اولیّه حوزه ها خالی بوده و هر چه به اننهای ساعات پایانی نزدیک می شویم افراد بی اختیار،با مصلحت اندیشی یا فالگیری بین « بد» و « بدتر» به پای صندوق ها می روند. ( نمودار زیر)

افزایش میزان رأی دهندگان خاکستری در روزها و ساعات پایانی انتخابات در جوّ روانی اثر نیرنگ« خُدعَه»

   
تعداد شرکت کنندگان  
   
     
     
     
       
         
             
             
               
                 
                   
                     
                     
                         
                         
                         
                         
                         
                         
شش ماه سه ماه یک  ماه دو هفته یک  هفته پنج روز سه  روز دو  روز یک  روز چهار ساعت دو  ساعت
توضیح آنکه : روند رو به افزایش شرکت کنندگان خاکستری در روزها و ساعات پایانی ناشی از اثر بخشی  « خُدعۀ » دغلکاران و صحنه آرایی نظام ولایت و تئوریزه کردن بین « بد» و « بدتر » با همنوائی اقشار بورژوازی، متوهم و طرفداران نظام سرمایه داری دولتی است

در صحنه گردانی انتخابات عموماً کشور در حال بحرانی و توطئه  و تهاجم دشمن  نشان داده می شود و چنین تلقین می شود که اگر مردم حضور نیابند کشور دچار هرج و مرج می شود و با شرکت در انتخابات مشکلات تا کنونی همگی مرتفع و محو خواهند شد. در انتخابات ریاست جمهوری درمرداد سال ۶۰ ، پس از سرکوب های خرداد، که مردم تصمیم به تحریم انتخابات داشتند خمینی در حالی که با چهرۀ بیمار و انداختن یک ملحفۀ سفید روی پاهایش که برای مردم مرگ وی را تداعی می کرد به صحنه آمد و با ذکر اینکه آخرین روزهای حیاتش را می گذراند مردم را دعوت به حضور در انتخابات نمود و بدینوسیله با تحریک احساسات مردم، « خُدعِه » نموده و توانست جمعیت زیادی را به پای صندوق های رأی بکشاند.

۱۰- تمامی بی حقوقی ها، شکاف ها و تضادهای طبقاتی، حقوقی و ….. و فقر و فلاکت تا کنونی را طبیعی جلوه داده و آنها را سرنوشت مردم جا می اندازد. و  ادعا می کنند که اگر مردم پای صندوق های رأی حضور نیابند یک صدمه و بلای دیگری علیه آنان نازل  شده و وضع از این که هست بدتر می شود، بطوریکه گویا تا هم اکنون همه چیز بر وفق مراد و در بهترین وضعیت قرار دارد.

در نمایش انتخابات نظام جمهوری اسلامی با « خُدعِه » اسب خود را زین کرده و ادامۀ مسیری را که گسترش فقر و فلاکت عمومی طی روند تا کنونی  نشان داده است و گسترش حاکمیت روحانیت شیعه در داخل و منطقه چهار نعل به پیش می تازد.

نظام ولایت فقیه همانطور که از زبان قدرتمندانش بیان می کند با احدی شوخی ندارد و حتی تغییر رفتار را نپذیرفته و هر کس که در مقابل آن بایستند سیلی سختی خواهد خورد. جای این پرسش واقعی اینجاست که اگر قرار نیست انتخابات روند مصیبت بار تا کنونی را تغییر دهد پس برای چه هدفی برگزار شده و چه فایده ای در بر دارد؟

نظام بر پایۀ « خُدعَه »، با « خُدعَه » انتخابات برگزار می کند و ساز و کار و حاکمیت خود را سازمان و گسترش می دهد. تداوم آن، ادامۀ راه طی شدۀ کنونی یعنی هر بیشتر شدن گُسل ها و تضادهای طبقاتی، حقوقی و مدنی و دیگر گُسل هاست. کسانی که از این نظام بهره می برند مسلماً روز به روز پروار ترشده و باز هم در سر صندوق ها حاضرشده و به اینکه انتخابات تا مغز استخوان« خُدعِه » است هیچ تردیدی نداشته  و آنرا تنها نمایشی برای تداوم قدرت خود می دانند. اما مردمی که بجهت ضعف و نقصان در مبانی فکری و نظری به امید بهبود در چارچوب این نظام به پای صندوق های رأی می روند و بخصوص آن خائنانی که با فریب مردم تحت عنوان بد و بدتر همواره بازی کردن با « خُدعَۀ » انتخابات را تئوریزه می کنند. مسئولیت بیشتری بر دوش دارند و از طرف دیگر در حین ماله کشی و تملّق و تیمار جمهوری اسلامی، اگر در جایی خواستندخودی نشان دهند و به مزاق این نظام خوش نیامد به قهر و غضب آن گرفتار شده  و هزینه کارهای نکردۀ خود را باید پرداخت کنند، در حالی که با عمل خود نظام « خُدعَه» را استمرار و فقر و فلاکت و بی حقوقی را نصیب مردم می کنند.

                                                                                                                                         مجید آریانژاد

ارقام اعلام شده توسط نظام « خُدعَه » بخصوص در برخی ادوار فاقد اعتبار است درصدآرای نفر دوم درصدآرای نفر اول درصد شرکت کنندگان منتخب ادوار انتخابات
  ۸/۴ ۷۵ ۶۸ بنی صدر دورۀ  اول
  ۵/۴ ۶۴ ۶۵ رجایی دورۀ دوم
افزایش شرکت کنندگان غیر منطقی و فاقد دلیل است ۲ ۹۵ ۷۴ خامنه ای دورۀ سوم
  ۱۰ ۸۵ ۵۵ خامنه ای دورۀ چهارم
  ۸/۳ ۵۵ ۵۵ رفسنجانی دورۀ پنجم
درصد شرکت کنندگان کمتر از ۵۰% بنظر می رسد. با روند کاهششرکت کنندگان نمایش اصلاح طلب و اصول گرا کلید خورد ۲۴ ۶۳ ۶/۵۰ رفسنجانی دورۀ ششم
درصد آرای نفر دوم نشاندهنده آرای نسبی حزب الله است ۲۵ ۶۹ ۸۰ خاتمی دورۀ هفتم
    ۷۷ ۶۷ خاتمی دورۀ هشتم
آرای رفسنجانی در دور اول بیش از احمدی نژاد بوده است ۵/۱۹ ۲۱ ۸/۶۲ احمدی نژاد دورۀ نهم
آمار ساختگی منجر به خیزش سال ۱۳۸۸ شد. ۲۸ ۵۲ ۸۵ احمدی نژاد دورۀ دهم
آمار روحانی کمتر از ۵۰% بوده است. و می بایستی انتخابات به دور دوم کشیده می شد. ۵/۱۸ ۴/۵۰ ۷/۷۲ روحانی دورۀ یازدهم

( جدول شمارۀ یک )

                                                                    ( جدول شمارۀ ۲)