نگرانی احزاب ناسیونالیست کرد از رادیکالیسم انقلاب

در  چند ماه اخیر  شاخه های هر دو حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران به طرح مواضع و سیاستهایی پرداخته اند که  با برخی از سیاستهای تاکنونی آنها متفاوت بوده است. مصطفی هجری در نوشته ای که به زبان کردی در سایت بیان منتشر شده است، به حرکت مردم و شعارهای  ۱۳ آبان و عاشورا  اشاره می کند و می گوید:

بدنبال تظاهرات سیزده آبان و بویژه تظاهرات روز عاشورا، از سوی اپوزیسیون- جنبش سبز در تهران، این حقیقت عیان تر شده است که شکل گیری این پوزیسیون با فشار آن نیروهایی بوجود آمده است که علیه حکومت مذهبی هستند. چرا که در میان شعارهایی که بویژه در روز عاشورا سرداده میشد، شعارهای ضد ولایت فقیه، ضد دیکتاتوری و آن شعارهایی که ستونهای رژیم اسلامی ولایت فقیه را نشانه می رفت بیشتر از شعارهای دیگر شنیده میشد.   این شعارها رژیمی را که دستش به خون فرزندان مبارز ایران آلوده است را به وحشت انداخته است.

هجری بعد از بررسی از اوضاع سیاسی و به زعم او نیروهای دخیل در اوضاع سیاسی امروز، نتیجه می گیرد که این جنبش فاقد رهبری است و از آنجا که “جنبش سبز” ( که منظور ایشان موسوی و کروبی است ) در روند اوضاع سیاسی دخیل هستند باید به شکلی رهبری خود را بر این حرکتها اعمال کنند و سپس می افزاید که باید موسوی – کروبی و جریان اصلاح طلب حکومت را تقویت کرد تا از این دریچه بتوان به دمکراسی و فدرالیسم در ایران رسید.
لینک اظهارات مصطفی هجری
http://www.beyan.info/Direje.aspx?C=Witar&J=374

نکاتی زیادی در این نوشته هجری طرح شده است اما من به نکاتی که بالاتر  به نقل از او اشاره کردم می پردازم. دو نکته در این موضعگیری هست که  ضمن اینکه چندان هم تازگی ندارد اما پرداختن به آن در شرایط متحول و انقلابی امروز اهمیت دارد. یکی دست گذاشتن ایشان بر روی شعارهای رادیکالی که پایه های حکومت را بلرزه درآورده و دیگری تامین رهبری توسط جناح  اصلاح طلب و مغضوب حکومت. امروز دیگر خود موسوی و کروبی و دیگر جریانات ملی مذهبی و اصلاح طلبان حکومتی این  را بخوبی دریافته اند که شعارهای  سر داده شده در ۱۸ تیر، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و ۶دیماه، همه دارو دسته های حکومت را نشانه رفت و هیچ شبه ای برای کسی باقی نگذاشت که این حکومت با تمام شاخه هایش باید جارو شود.

اما تا جائیکه به هر دو شاخه اصلی حزب دمکرات و دیگر بخشهای بریده شده از آن و دیگر جریانات ناسیونالیست قومی کرد بر می گردد، برای آنها نیز به هر اندازه که این شعارها رادیکالتر شود و تمام ستون فقرات حکومت را فرو بریزد نگران کننده و غم انگیز است. برای حزب دمکرات خالد عزیزی رادیکالیسم این شعارها تا آن درجه نگران کننده است که به تکاپو برای  مذاکره با رژیمی که دارد نفسهای آخرش را می کشد افتاده است. برای جناح هجری نیز این نگرانی آنجا خود را نشان می دهد که  می خواهد جناح مغضوب را بعنوان رهبر و ناجی برای سد کردن این رادیکالیسم بعنوان راه حلی که شیرازه امور را در کنترل بگیرد مطرح می کند. گیجی و سردرگمی احزاب ناسیونالیست کرد بویژه در شرایط تاریخی امروز بسیار جالب و دیدنی است.
مصطفی هجری بعد از اشاره به شعارهای مردم که پایه های حکومت اسلامی را به لرزه درآورده است، به تکاپو افتاده  و می گوید: تا شیرازه حکومت بکلی از هم نپاشیده است باید کاری کرد و بدینوسیله نگرانی خود را از رشد این رادیکالیسم ابراز می دارد و می گوید: با توجه به این اکنون ضرورت تعیین یک رهبری برای این جنبش لازم است که تا سرنگونی رژیم نه تنها آرایش درستی بخود بگیرد بلکه گسترش هم پیدا بکند که بیشتر از پیش مورد نیاز است.

 برای  احزاب  دمکرات و جریانات دیگر ناسیونالیسم کرد و همچنین ملی مذهبی های بیرون از حکومت و خیل اصلاح طلبان کرد، جنبش سبز یعنی جناح مغضوب حکومت، یعنی موسوی و کروبی. همسویی و پشتیبانی آنان از موسوی و کروبی و دیگر مهره های جناح اصلاح طلب  رژیم  هم چیزی نیست بجز خاک پاشیدن در چشم توده های معترض و انقلابی که عزم جزم کرده اند تا کل حکومت را با اصلاح طلب و نا اصلاح طلبش  را جارو کنند. ناسیونالیسم قومی و به بن بست رسیده کرد طی سالهای اخیر و با رشد جنبشهای اجتماعی چپ و رادیکال در جامعه کردستان، حاشیه ای شده است. بعد از آن ناچارا بسوی سیاستهای نظامی کاخ سفید و بوش روی آوردند و حول آن گرد آمدند. وقتیکه مسئله حمله نظامی آمریکا به ایران مطرح بود، می کوشیدند تا بعنوان نیروی پیاده نظام ارتش آمریکا وارد روستاهای کردستان شوند تا همان ادای طالبانی و بارزانی را در آنسوی مرز  از خود دربیاورند.بدنبال پائین آمدن آمپر حمله نظامی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی، احزاب ناسیونالیست کرد نیز این امید را هم از دست دادند و  سرشان از بالا و در دالانهای کاخ سفید  نیز به سنگ خورد و دچار بی افقی دیگری شدند تا جائیکه  بعد از چند ماه و در اثراین یاس و درماندگی به دو حزب و چندگروه دیگر تقسیم شدند و دستشان از آسمان و زمین بریده شد. از سوی دیگر کارنامه ۲۰ ساله احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق نیز به اندازه کافی برای مردم شهرهای کردستان ایران از تعفن و گندیدگی برخوردار بوده است که احتیاجی به کپی سازی آن توسط احزاب دمکرات کردستان و دیگر گروهای ناسیونالیست کرد در آنسوی مرز نباشد.

 در مقطع شروع انقلاب مردم برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی در اواخر خرداد ماه امسال، اینها به تکاپو افتادند تا بلکه بتوانند بر بستر اوضاع سیاسی و اعتراضی جامعه، فکری به حال خود بکنند. در چند ماه اخیر هر دو حزب دمکرات کوشیده اند تا به خود تحرکی تازه ببخشند و در روند اوضاع سیاسی، چه در کنار رژیم و چه در کنار جناح موسوی کروبی  نقشی بر عهده بگیرند. تقلاهای این احزاب در مصاحبه ها و بیانیه ها و نوشته هایی که تاکنون ارائه داده اند، علارغم اندک تفاوتهای جزئی که با هم دارند این است که به هر چیزی چنگ بیندازند تا بلکه سرشان بی کلاه نماند. برای نمونه به مواضع و سیاستها و تقلاهای یکسال اخیر این احزاب نگاه کنید: مذاکره با رژیم در حال سقوط اسلامی، بازگشت به داخل کشور بدون هیچ توقع و خواستی و فقط به شرط اینکه به آنها اجازه فعالیت مدنی داده شود. کوتاه آمدن از خواست  ارتجاعی و عقب مانده ای چون خودمختاری و فدرالیسم.  دست شستن از شعار  سرنگونی جمهوری اسلامی، ساختن تشکل ملایان، قبل و بعد از انتخابات نیز پشتیبانی  و تلاش برای تقویت از جناح مغضوب حکومت، کروبی- موسوی و اصلاح طلبان رژیم.

اینها تنها بخشی ازمواضع و سیاستهای این دوره احزاب دمکرات بوده است. چنین سیاستها ومواضعی نشان می دهد که احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد تا چه اندازه به خواست و مطالبات  دیروز و امروز مردم کردستان نامربوط هستند. از سوی دیگر بعد از شکستهای پی درپی، بن بست و تکه پاره شدنشان، دارند تقلا می کنند تا بلکه از هر نمدی که دم دست بود از آن  برای خود کلاهی ببافند. سیاستها و مواضعی که از این احزاب بالاتر برشمرده شد، هیچگونه خانایی با شرایط انقلابی و خواست و مطالبات رادیکال و سرنگونی طلبانه مردم را ندارد و درست در مقابل هم قرار دارد. از این رو این تقلاها تنها برای ایجاد سد و مانع در مقابل حرکت رادیکال و سرنگونی طلبانه مردم است. آمال و آرزوهای  این احزاب در قوم پرستی و تقسیم بندی انسانها در یک جامعه هفتاد میلیونی است. از این رو بشدت نگران شده اند و انقلاب و روند اوضاع سیاسی در ایران احزاب ناسیونالیست کرد را نیز بشدت نگران و نا امید کرده است.

مردم کردستان در چنین شرایطی که رژیم جمهوری اسلامی مورد تعرض توده های میلیونی مردم قرار گرفته است، دوستان و دشمنان خود را بهتر خواهند شناخت. مردم این روزها را فراموش نخواهند کرد که جریانات  مرتجع و غیر مسئول چگونه دارند از سازش و همسویی با حکومت سی سال جنایت و یا همکاری و نزدیکی با بخش مغضوب آن سرشان گرم است. بخشی از این حزب در تلاش است تا با یک حکومت به تمام معنا فاشیست و ضد انسان بسازد و بخش دیگر آن از سر درماندگی به سوی جناح دیگر سر خم کرده است.

تا آنجا که به رژیم جمهوری اسلامی برمیگردد، این رژِیم دیگر کوچکترین شانسی برای تداوم عمر سیاه خود ندارد. این را خود سران حکومت اسلامی هم می دانند. جناح دیگر حکومت نیز بعد از هفته اول انتخابات، مردم پیامشان را اینگونه به گوش هر دو جناح رساندند که ” موسوی بهانه است کل نظام نشانه است”. این شعار گویای این حقیقت بود که با نشانه گرفتن کل نظام توسط مردم انقلابی در ایران، کوچکترین شانسی برای جناح مغضوب شده هم باقی نخواهد ماند. اما پیام مردم در روز سیزده آبان، ۱۶ آذر و ۶ دیماه نیز تنها اتمام حجتی برای سران حکومت اسلامی در قدرت نبود بلکه پیامی برای خیل اصلاح طلبان ملی مذهبی مرکزی و ناسیونالیستهای محلی نیز بود. سیاستهای چندین ساله احزاب دمکرات کردستان و بویژه مواضع و سیاستهای  اخیر آنها، امروز دیگر تنها در جهت ایجاد سد و مانع در مقابل همان رادیکالیسمی است که نه تنها پایه های حکومت اسلامی را بلرزه درآورده است بلکه جریانات ناسیونالیست کرد را نیز بشدت دچار نگرانی کرده است این احزاب و این سیاستها را باید بیش از این افشا و منزوی ساخت. 
۱۸ ژانویه ۲۰۱۰