دو استراتژی و دو رویکرد متفاوت در جنبش دانشجویی

حامد سعیدی

جنبش دانشجویی از بدو فعالیت خود در ایران به عنوان اصلی ترین جنبشهای پیشتاز اجتماعی عمل کرده و تا به حال در روند رو به پیش مبارزات اجتماعی و سیاسی نقش ارزنده را ایفا کرده است.  جهت گیری اتحاد با جنبش کارگری، اتحاد با جنبش زنان و دیگر جنبشهای دمکراتیک و انقلابی و برافراشتن پرچم دفاع از مطالبات این جنبش ها در این دوره  قطب نمای حرکت و مبارزه جنبش دانشجویی و بویژه  فعالین چپ و سوسیالیست این جنبش بوده است.

جنبش دانشجویی یکی از جنبشهای پایدار اجتماعی است  که در دوره یکی، دو سال اخیر بحث و مجادلات زیادی حول استراتژی سیاسی این جنبش، مبارزه و راهکارهای گوناگون پیشاروی آن و ضرورت  پیوند آن با سایر جنبشهای اجتماعی در جریان بوده است. اکنون با توجه به ضربات سال گذشته، تداوم سیاست سرکوبگرانه رژیم در مقابله با این جنبش، دستگیری و بگیرو ببندهای هر روزه فعالین دانشجویی، و عقب نشینی هایی که به این جنبش تحمیل شده است، بایستی با شناخت بیشتری از موقعیت کنونی، ظرفیت و پتانسیل واقعی آن را بشناسیم  تا با گامهای سنجیده، این جنبش را از موقعیت کنونی عبور دهیم و پیشروی آتی آن را تضمین کنیم. بعد از یک دوره رکود، مبارزات دانشجویی در طی چند سال اخیر که چپ دانشجویی نقش بارزی در رهبری آن ایفا کرد منجر به کسب دستاوردهای دمکراتیک و مهمی در جنبش دانشجویی شد و آن را در موقعیت بمراتب مناسب تری قرار داد. این روند رو به پیش بعد از ضربات سال گذشته با وقفه روبرو شده است. به دنبال آن بحثهای مختلفی حول موانع و پیش شرط های پیشروی جنبش دانشجویی انجام گرفته و هنوز هم در جریان است.

دربطن مبارزات دانشجویی و مباحث درون آن بحثهایی هم حول سبک کار، شیوه سازماندهی و تشکل یابی در دانشگاه انجام گرفته  که خود را در دورویکرد و سبک کار متفاوت نشان داده است.  اخیرا هم مقاله از رفیق حامد محمدی ("کسب هژمونی در دانشکده ها" و گردش به راست دانشجویان سوسیالیست ) در نقد بیانیه دانشجویان سوسیالیست (در مورد وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و مباحثات اخیرچپ دانشجویی  ) منتشر شده است . بحث من نه فقط در نقد مقاله رفیق محمدی، بلکه اساسا در شکافتن دو رویکرد متفاوت در سازماندهی جنبش دانشجویی است که رفیق محمدی خود به مثابه یکی از نمایندگان  رویکرد نخبه گرایانه  (که در ادامه بیشتر به آن میپردازم) در جنبش دانشجویی هستند. این دو رویکرد یکی درتاکید بر اتحاد با جنبش کارگری و دفاع از مطالبات این جنبش و دیگر جنبش های دمکراتیک اجتماعی بر اتخاذ استراتژی سوسیالیستی در درون جنبش دانشجویی پای می فشارد و با این جهت گیری  و حضور فعال  در مبارزات دانشجویان حول خواست و مطالبات صنفی و  دمکراتیک می خواهد زمینه های ایجاد تشکل توده ای دانشجویان را فراهم آورد و در این روند توده هر چه بیشتری از دانشجویان را به حقانیت راهکارهای استراتژی سوسیالیستی متقاعد کند .  رویکرد دوم تحت نام رادیکالیسم ، با رفرمیسم تلقی کردن مبارزات  روزمره دانشجویان حول خواست و مطالبات صنفی و دمکراتیک، عملا  در مقابل جنبش حی و حاضر شانه بالا می اندازد و خود را بی  وظیفه می کند.

رفیق محمدی در نقد بیانیه آورده است " بیانیه قصد داشته است که سبک کاری نوین را ارائه دهد که خلاصه آن عبارت است از رهبری مطالبات صنفی دانشجویان از سوی نهادهای غیردولتی. اما این رفقای عزیز این نکته را نیز فراموش کرده اند که مطالبات صنفی را هرآلترناتیوی می تواند رهبری کند و حتی به دستاوردهای دلخواه کلیه دانشجویان برسد ، از یک تحکیمی گرفته تا یک لیبرال."    در ادامه و در نقد اینکه کسب  هژمونی در دانشگاه توسط فعالین سوسیالیست یک حربه راست روانه میباشد آورده است که " … بر سر کسب هژمونی. بر سر اینکه با پیگیری مطالبات صنفی دانشجویان به یک جایگاه توده ای در دانشگاه تبدیل شود و غافل از اینکه این پتانسیل را یک جریان لیبرال دانشجویی هم دارد. بیانیه با غرق کردن جنبش دانشجویی در یک منجلاب صنفی صرف و با انفصال حلقه ارتباطی با جنبش کارگری نه بعنوان یک ایده آلیست ذهنی بلکه بعنوان یک مبارزه عینی و واقعی اسیر تئوری کسب هژمونی  می شود،"

چکیده بحث ایشان این است که گویا دانشجویان سوسیالیست در صددند مبارزات سیاسی را کنار زده و عملا به صنفی گری روی آورده اند و گویا این ایشان هستند که مقوله اتحاد استراتژیک با طبقه کارگر را مطرح و یاد آوری کرده اند. قبل از هر چیز بایستی بر ضرورت پیگیری مطالبات صنفی و دمکراتیک در جنبش دانشجویی به مثابه گام اول پیشروی پرداخته شود.

عدم تشکل در سطح وسیع و توده ای، یکی از نقاط ضعف واقعی جنبشهای رادیکال اجتماعیست که اکنون فعالین سوسیالیست مدام با آن دست و پنجه نرم میکنند تا بتوانند تلاش برای تشکل یابی و سازمانیابی، جنبشهای اجتماعی را تقویت کنند. طبعا پیشروی هر جنبشی در گرو تشکل یابی و هر چه توده ای تر کردن آن با در پبش گرفتن سبک کار واقعگرایانه و عینی با افق سوسیالیستی میباشد.

برای ما امری روشن است که بستر شکل گیری و رشد جنبش دانشجویی را بر خلاف جنبشهای اجتماعی دیگر نمی توان به مولفه مادی نیرومندی در جامعه ارجاع داد تا نفع مشترکی که بر این اساس برای " دانشجو" شکل می گیرد را بتوان مبنای ابژکتیو وحدت این جنبش محسوب داشت . بنابراین موقعیت کنونی جنبش دانشجویی در در گرو فرارفتن این جنبش از مطالبات صنفی و ایفای نقشی با خصلت سیاسی بر مبنای مطالبات عمومی  در ابعاد جامعه بوده است. بنا بر این ویژگی پایه ای ، جهت گیری سیاسی و محتوای مطالبات جنبش دانشجویی را نمی توان با استنتا
ج از منافع عینی قشر دانشجو تحصیل نمود.

در کشور اختناق زده ای مانند ایران دانشگاه و جنبش دانشجویی به مرکز اعتراض و محیط سیاسی- فکری پیشتاز در جامعه مبدل می شود. دلایل این پیشتازی را باید در مولفه هایی مانند امکان بروز ساده تر و کم هزینه تر اعتراض در دانشگاه ، نشاط سیاسی و فعالیت بیشتر دانشجویان بمثابه قشری هنوز تثبیت نایافته در نظم اجتماعی ، بالا بودن هزینه سرکوب اعتراضات دانشجویی برای حکومت و … جستجو کرد. اعتراض و فعالیت سیاسی در دانشگاه مستقیما به جامعه کانالیزه می شود و تاثیر و بسامدی بسیار فراتر از ابعاد دانشگاه می یابد. با اینحال  تاریخا و همواره مبارزه صنفی در دانشگاه و جود داشته است و چه بسا در بسیاری از موارد این گرد آمدن حول خواستهای صنفی بوده که دانشگاه را به حرکت در آورده است، اما روشن است در جامعه اختناق زده ای مانند ایران که هر مبارزه صنفی به دخالت نیروهای سرکوبگر رژیم می انجامد این مبارزات بسرعت سیاسی می شوند.

در دانشگاههای ایران ما در دوره سلطه بی منازع سازمان تحکیم وحدت که تلاش می کرد مبارزات صنفی دانشجویان را در همین محدوده و در چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی محصور دارد، اما این مبارزات بسرعت سیاسی شدند.

بنابراین شرکت و حتی برانگیختن مبارزات صنفی  ایرادی ندارد، در این مبارزات واقعی که از نیازهای واقعی سرچشمه می گیرد باید شرکت کرد، مبارزه را برانگیخت، اما نباید خود را به همین مبارزه صنفی محدود کرد، این وظیفه فعالین سوسیالیست است که در این مبارزات فعالانه شرکت کنند و در جریان این مبارزه توجه دانشجویان را به مسائل اساسی تر جامعه، به تقابل طبقات اجتماعی، و گرایشات مختلف اجتماعی و غیره جلب کنند.

 

شرایط تحمیل شده بر دانشگاهها از سوی رژیم حاکم بر ایران ( پادگانی کردن دانشگاه، دستگیری و سرکوب فعالین دانشجویی، نبود آزادی بیان، تفکیک جنسیتی، عدم تشکل مستقل دانشجویی، نبود رفاهیات لازم در دانشگاه و …) دانشجویان را به مبارزه می کشاند، در این مبارزات باید فعالانه شرکت کرد، تا آن را گامی به جلو ببریم.

قطعا برای  برداشتن هر گامی  جهت به پیروزی رساندن هر حرکت اجتماعی و پیشروی هر جنبشی نیازمند " تشکل " یابی و توده گیر کردن مبارزات اجتماعیست و فقط گام اول این پیشروی را زمانی میتوان تضمین کرد که به نیروی واقعی و سازمانیافته متکی بود. واقعیت این است که تا زمانی که توده وسیعی از دانشجویان با هم متحد و متشکل نشوند " تشکل " به معنای واقعی آن شکل نخواهد گرفت. در دانشگاه هم آن زمینه عینی را که میتوان توده وسیعی از دانشجویان را حول مطالبات دمکراتیک متشکل کرد، وجود دارد. و با به راه انداختن اعتراضات و اعتصابات توده ای جهت مبارزه برای کسب مطالبات دانشجویان با شرکت وسیع دانشجویان امکان پیروزی را هر چه بیشتر تقویت میکند. ضرورت پیگیری خواستهای صنفی دانشجویی از اینجا ناشی میشود، که در هر گامی که دانشجویان حول این خواستها متشکل و سازمان یابند امکان  سرکوب و ضربه پذیری آن به حداقل خود میرسد. تشکل مستقل و توده ای در دانشگاه ظرفیست برای پیگیری ابتدایی ترین خواست صنفی ودمکراتیک دانشجویان، و متشکل شدن توده دانشجو این امکان را به وجود می آورد که توده وسیعتری از دانشجویان متحدانه جهت مبارزه برای کسب خواستهایشان فعالیت نمایند، که پیروزی این حرکت امکانپذیر تر خواهد بود و این مهم مبارزات دانشجویان را چند گام فراتر جهت مبارزه برای خواست های سیاسی و اتحاد با سایر جنبشهای اجتماعی را  ارتقاء می دهد.

اما کدام جریان توان تشکل یابی و سازمان دادن دانشجویان حول مطالبات دمکراتیک را دارد؟ هر چند، هستند آنهایی که پیگیری مسائل صنفی را "رفرمیسم" و "راست روی" تلقی میکنند و مدعی این هستند که پیگیری خواست های صنفی ودمکراتیک دانشجویان را جریانات راست و لیبرالی هم توان رهبری کردن و سازمان دادن آن را دارند !!! (همانطور که رفیق محمدی بیان میکند). اما! جریانات راست(با تمام گرایشات آن) پیگیری خواست صنفی و سیاست زداییشان ناشی از عدم پیگیری خواست و مطالبات دانشجویان است و مطالبات دانشجویان را در جهت مقاصد سیاسی خود بکار میگیرند (نقش لیبرالها در اعتراض دانشجویان دانشگاه زنجان در خرداد ۸۷ و ساخت و ساز با مسئولین دانشگاه و عدم رسیدن دانشجویان به خواست هایشان دال بر این واقعیت است).  اما در تقابل با جریانات راست، دانشجویان چپ و سوسیالیست بایستی به طور وسیعی جهت کسب هژمونی و رهبری کردن مبارزات خودجوش و اعتراضات و اعتصابات توده ای دانشجویی  جهت سازماندهی آن گام بردارند. و پیگیری خواستهای دمکراتیک و صنفی دانشجویان را تا پیروزی و رسیدن به آن پیگیری نمایند. پیوند ناگسستنی و عمیق  فعالین سوسیالیست جنبش دانشجویی با توده وسیع دانشجویان زمینه عینی توده گیر شدن استراتژی سوسیالیستی در این جنبش خواهد بود." کسب هژمونی  نیز نه از طریق رقابت بر سر هدایت و کنترل دالهای شناور در عرصه گفتمانی که از طرقی نظیر تعریف و تثبیت مطالبات اصلی توده دانشجویان به روایت سوسیالیستها ، تثبیت اصول کار متشکل و در عین