آیا شوراهای اسلامی از بطن انحراف شوراهای کارگری در سال ۵٧ سر بر آوردند یا بر پشته جنازه های شریف ترین و جسورترین رهبران کارگری

علیرضا صبوری – کارگری از ایران


پریروز ( ۲۰ دی ماه) برای اولین بار تلویزیون برابری را می دیدم. علیرغم اینکه به مواضع راه کارگر آشنا هستم چون اولین بار بود تلویزیون اینها را مشاهده میکردم کنجکاو شده و به مصاحبه محمد رضا شالگونی گوش سپردم.

صحبت در مورد اتحادیه های کارگری بود و ایشان استدلال خود را در اینمورد عرضه میکرد که صحبتی نیز از شوراهای کارگری به میان آورد و در دفاع از تشکل سندیکایی و آبرو باختگی سندیکالیزم  در میان کارگران تلاش نمود توضیح دهد که انحراف همه جا هست و اتحادیه های کارگری نیز از این امر مستثنی نیستند. وی برای توجیه ماهیت ضد کارگری سندیکالیزم احزاب کمونیستی را مثال آورد و فرمود: احزاب رادیکال کمونیستی نیز منحرف شده اند و این دلیل نمیشود حزبیت کمونیستی زیر سوال برده شود( نقل به مضمون) و سپس به مثالی دیگری در مورد تشکلهای کارگری متوسل شد و برای  اثبات کارگری بودن سندیکالیزم و تشکل اتحادیه ای فرمود: شوراها نیز منحرف میشوند در انقلاب ۵۷ شوراهای کارگری زیاد و قدرتمندی شکل گرفتند و دیدیم که منحرف شدند و شوراهای اسلامی از دلشان سر بر آوردند(نقل به مضمون)

آقای شالگونی! آیا واقعا اینطور است؟ آیا شوراهای اسلامی از بطن انحراف شوراهای واقعی کارگری سر بر آوردند یا بر پشته جنازه های مثله شده و شکنجه دیده آگاهترین و جسورترین رهبران کارگری و فعالین این شوراها  بر موجودیت  جنایتکارانه خود حیات بخشیدند!؟ راستی کدامیک؟