دنیاى وارونه هلمت احمدیان

صالح سرداری

اخیرا هلمت احمدیان از مرکزیت کومه له و از هواداران پروپا قرص جریان نئوتوده ایستی آذرین مقدم در کومه له بر علیه حزب ما نوشته ای را در سایت ها منتشر کرده است. در این رابطه جوابیه زیر را ضروری میدانم.

اولین مسئله تلاش ناکام هلمت برای فرعی کردن ماجرای رسوایی و افتضاح جریان آذرین مقدم و همگامی کومه له با آنها است. یک محور مهم نقد و فشار سیاسی این دوره ما در مقابل کومه له این مسئله بوده است که آنها را متوجه کنیم ، بلکه از این رسوایی خود را نجات دهند، اما مثل اینکه به همت لانه کردن امثال مازوجی و هلمت در رهبری کومه له،اینها بیشتر مصرند، در این منجلاب غرق شوند. اولین دلیلی  که هلمت را وادار به عکس العملی در مقابل ما کرده ومسائل دیگر خارج از موضوع را به میان کشیده است، تلاش برای فرعی جلوه دادن این افتضاح حداقل در میان صفوف خودشان است. احمدیان هر تلاشی بکند، اما آذرین گیت کومه له در مقابله با دانشجویان یقه رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران را گرفته است. علیرغم هر گردو خاکی که اینها بپا کنند نمی توانند از نقشی که داشته اند خود را مبری سازند. هلمت یکی از کسانی است که حب این رسوایی را قورت داده است.  اکنون که ماهیت این رویداد برای همه آشکار شده و به درست از طرف اکثر سازمان ها و نهادها و فعالین سیاسی نقد و رسوا شده است و حتی کومه له را هم به خاطر نقشش مورد نقد قرار داده اند، به جای اینکه از این افتضاح  روی برگردانند، نقد و فشار بر خودشان را از چشم حکمتیستها می بینند و عکس العمل هلمت از اینجا ریشه میگیرد.

در دنیایی که  سرمایه داری جعل وخرافات و عوامفریبی اش را به جای حقیقت و واقعیت به خورد مردم می دهد کشتار مردم عراق و فلسطین و افغانستان را برای دفاع از حق مردم به خورد مردم می دهند. بمباران مردم بیگناه را در سراسر دنیا بنام دفاع از حقوف بشر قلمداد می کنند´این وارونگی و جعل واقعیت ها فرهنگ و اخلاقیاتی را با خود آورده است. تبعات و تاثیرات زیادی را هم در جامعه بجای گذاشته تا جایی که احزابی هم که ظاهرا خود را هم چپ نشان میدهند به تبعیت و تحت تاثیر همین وارونگی به این کتمان حقیقت دست می زنند. در نوشته هلمت احمدیان علیه ما عمق این وارونگی و کتمان حقیقت را به وضوح می بینید.
کسانی که تفریبا ۲۰ سال است شب و روز در مقرات و بارگاههای احزاب ناسیونالیست در رفت و آمدند و باهم عکس و جشن میگیرند و خوش و بش های همدیگر را به افکار عمو می اطلاع میدهند و کارگران و زحمتکشان جامعه را به ناسیونالیسم متوهم می کنند و با کمونیست ها تا اعلا درجه خصومت میورزند وجریانی که هزاران زن را در اطراف مقرهایشان در کردستان عراق کشتند و لب باز نکرد،  جریانی که سازمان زحمتکشان را در دامان خود پروراند و جریانی که در بیست سال گذشته مطلبی، مقاله ای در نقد ناسیونالیسم ننوشته بلکه برعکس کارگر و زحمتکشان جامعه کردستان را به آن متوهم کرد، اما هر وقت از طرف ما کمونیست ها به آنها نقدی وارد میشود برای قبول شدن در بارگاه  ناسیونالیست ها همه را به خط می کنند. و هلمت به سیم آخر هم زده و ما را به همسویی با ناسیونالیستها متهم میکند.
در این دنیای وارونه ادعا می کنند که ما از فراکسیون راست درون آنها حمایت کردیم. لازم به توضیح نیست این جعل است. اما شخصا فرق اساسی میان فراکسیون آنها و خط رسمی کنونی آنها قائل نیستم. فرقی که هست آنها مثل شما عوامفریبی نمیکنند روشن می گویند که در حال حاضر سوسیالیسم ممکن نیست. اما سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له برای خاک پاشیدن به چشم کارگر و زحمتکش بنام کمونیسم و سوسیالیسم به عوامفریبی دست می زند و تحت تاثیر سیاست های جریان نئو توده ایستهای جریان آذرین مقدم به خرابکاری علیه جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی عملا اقدام میکند.انصافا فراکسیونیها سمپاتی به نئوتوده ایسم آذرین ندارند، هر چند طبق مصلحتها در مورد افتضاحات رهبری رسمی کومه له در مقابل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب سکوت کرده اند. !

در این وارونگی دنیای امروز جریانی که از سال ۹۱ ببعد به شهادت اسناد و انسان های کمونیستی که در آن تشکیلات بوده اند دهها کادر را  که نظرات دیگری را داشته اندو از کمونیسم دفاع کرده اند و از کومه له کمونیست در مقابل مماشان و سازش رهبری شان با ناسیونالیسم به دفاع برخاسته اند دادگاهی و اخراج شده اند اما ما کمونیستها را به پایبند نبودن به آزادی بیان و عقیده متهم می کنند.
جریانی که هر ساله تعداد زیادی از آنها یا انشعاب می کنند و یا اخراج می شوند و همین الان بیش از صد نفر در فراکسیونشان در مخالفت با سیاست رسمی حزبشان اسم نوشته اند از استعفای ۷-۸  کادر ما در ۲ سال قبل حزب ما به وجد آمده اند. استعفای این رفقا را دال بر اوضاع نابسامان حزب ما جار می زنند؟ اگر این معیار ی برای ارزیابی از احزاب باشد، حال حزب شما تعریفی ندارد آقای احمدیان! به صف خودتان نگاه کنید. حتی بنا به معیارهای سنتی سازمانتان تا همین چندی قبل امثال ساعد وطندوست و مینه حسامی و حبیب گویلی و جعفر امین زاده و … که دهها کادرتان هم آنهارا  همراهی میکنند، از شماهای رهبری کنونی کومه له مهم تر بودند، که علاقمندید صفوف تان را ترک کنند.  به هلمت و دوستانش پیشنهاد میکنم جلو آیینه بایستید و بخود نگاه کنید چه حزبی اوضاعش نابسامان و سردر گم و صفوفش در هم ریخته است؟!

دنیای وارونه مدافع محفل فاسد آذرین _ مقدم  به این شکل ادامه دارد که حزب ما را  که با تمام وجود از انسانیت جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در مقابل سرکوب و شکنجه دانشجویان دربند دفاع کردیم، در مقابل شکست طلبی و دشمنی نئوتوده ایستهای مورد حمایت کومه له از دانشجویان آزادیخوا
ه و برابری طلب حمایت کردیم، اما در دنیای وارونه اش ما را به خرابکاری در جنبش دانشجویی متهم می کنند، همان اتهامی را که وزارت اطلاعات به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب می بندد، خم به ابرو نمی آورد و تکرار میکند.

یا مورد دیگر دنیای وارونه اینها، جریانی که بیش از بیست سال است تعدادی را در اردوگاههایشان به این منظور نگه داشته اند که با اتکا به آن در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی در گوشه ای از قدرت سهیم شان کنند، سال هاست برای اینکه قول شریک کردنشان را در قدرت از ناسیونالیستها بگیرند،  طرح می دهند و با احزاب ناسیونالیست و قومپرست مشغول چرتکه انداحتن و دیالوگ حول جبهه هستند با انواع و اقسام حزب و باند می نشینند و برای برنامه ریزی و تقسیم قدرت جلسه میگیرند و بهم امتیاز می دهند و آنچه را که بحساب نمی آورند نقش و دخالت مردم در سرنوشت خودشان است آن وقت بما ایراد می گیرند بحث "حزب و قدرت سیاسی غیر کارگری است چون قدرت را طبقه باید بگیرد نه حزب". به ما ایراد میگیرند که چرا گارد آزادی میسازیم . چه اندازه ریا و عوامفریبی؟
در بخش دیگری هلمت احمدیان فرموده اند که گویا ما  "کومه له ای را که در یک نبرد واقعی و اجتماعی توانسته بود تاثیرات خود را در همه عرصه ها بر علیه گرایشات ناسیونالیستی در یک جامعه تثبیت کند تضعیف کرده ایم"  باید به عرض هلمت احمدیان و همفکرانش رساند قضیه بر عکس است و اختلاف و کشمکش جریان ما چه آن زمان در درون یک حزب نقدتان کردیم و هشدار دادیم و چه نزدیک به دو دهه بعد از جدایی، جدال بر سر این بود که کومه له رادیکال و کمونیست را در بارگاه ناسیونالیسم قربانی نکنید. باید اذعان کنم تناسب قوای قدرت گیری ناسیونالیسم در کردستان کاری کرد که نتوانیم جلوتان را بگیریم و کومه له را در جنبش ملی و ناسیونالیستی هضم کردید. به همین دلیل الان اعلام میکنیم که آن کومه له رادیکال و کمونیست عمرش به پایان رسیده و جریان شما تحت نام کومه له ربطی به آن گذشته ندارید. این حقیقت در دوره ای که کومه له توانست بر ناسیونالیسم کرد و حزبش در همه عرصه ها موفق شود دوره ای بود که از سیاست های کمونیستی و کارگری دفاع کرد.بخش مهم و کلیدی آن رهبران و کادرها و  هدایت گران و سازندگان کومه له کمونیست را خود شما و هر آشنای مبارزات انقلابی جامعه کردستان در ۳۰ سال گذشته میشناسند و میدانند که هم اکنون چگونه و در چه سازمانی کمونیسم و رادیکالیسم را نمایندگی میکنند و حال و آینده مبارزه کمونیستی را به گذشته اش متصل نگه میدارند. متاسفانه رهبری کنونی کومه له و شما در تداوم دفاع از کارگر و کمونیسم در جامعه غایبید. این را بدانید اجازه نمیدهیم این تاریخ پر افتخار ما و همه کمونیستهای آن جامعه را مخدوش کنید. اجازه نمیدهیم تاریخ چرخش به راست وملی گرایی ۱۵ ساله اخیرتان به آن تاریخ کمونیستی سنجاق کنید. اگر میپرسید که چرا حکمتیستها از هر جریان دیگری بیشتر نسبت به کومه له و تاریخ آن حساسند، در این واقعیت نهفته است که ما بخش موثر سازندگان تاریخ کمونیستی کومه له اجازه نمیدهیم تاریخ مبارزه مان زیر همان نام کومه له به حراج بگذارید.متعهدیم کمونیستها و کارگران و آزادیخواهان را در کردستان به این واقعیت آگاه سازیم که جریان شما ربطی به کومه له کمونیست ندارد و ما حکمتیستها آن پرچم را نمیدگی میکنیم . این تاریخ را همانطوری که عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده و ….نتوانستند مصادره اش بکنند، شما هم نمی توانید. سازمان شما اکنون فقط آن نام را یدک می کشد. به سیاست های آن دوره به دفاع جانانه مان  از کمونیسم و کارگر نگاه کنید به برخورد آن دوره به ناسیونالیسم و مذهب و به دوستان و دشمنان آن دوره کومه له نگاه کنید و آن را با امروزتان و با  دوستی ها و دشمنی های امروزتان مقایسه اش کنید.
همانند آن ضرب المثل مشهور:  این کجا  و آن کجا !

دهم ژانویه ۲۰۰۹