نقدی و تحلیلی بر نوشتار آقای علی جوادی ” کجاست یک جو انسانیت”

نوید اخگر

Nawid_akhgar@hotmail.com

این تحلیل و نقدی شخصی نیست و مواضع علی جوادی و یا آذر ماجدی در مورد حمایت از حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان زیر پوش دل سوختگی برای مردم فلسطین خطی است سیاسی که یک سرش در دست هواداران سلطنت نظیر عبدالستار دوشوکی از همکاران پرو غربی آقای جوادی است و سر دیگرش در دست مسلمانان مکتبی نظیر حاج سید جوادی تا پیکاریهائی نظیر تراب حق شناس تا حزب طوفان و … سر دیگرش در دست وزارت اطلاعات سازمانهای امنیتی غرب که سیاست مماشات با رژیم اسلامی را پیش میبرند و در آخر در دست احمدی نژاد و بیت رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای است. 

این مطلب را با این کلام شروع میکنم که اگر نوشتار نویسندگان از جوهر احساس و عاطفه خالی شوند تیر هر تصمیم سیاسی که از طرف آنان شلیک میشود دیر یا زود به سنگ خواهد خورد.

عاطفه و احساس طوری میبایستی در وجود فرد سیاسی تبیین گردد که وی بتواند در تصمیم گیریهای سیاسی و در مقاطع حساس تاریخی از عاطفه و احساسش سود بجوید بی آنکه عاطفه و احساس فرد سیاسی به زندانی برای به بند کشیدن تصمیمات سیاسی وی تبدیل گردد.

 

 آقای علی جوادی در نوشتار خود شخص من و آقای علیرضا گلزار و آقای حمید تقوائی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران را به داشتن مواضع پرو اسرائیلی متهم کرده بودند، من احساس این دو عزیز را نمی دانم ولی خودم بسیار از اینکه متهم به حمایت از یهودیان و اسرائیلان در مقابل نافیان هولوکاست و حامیان تفکرات نئونازیستی که در نوشتار آقای جوادی موج میزند میشوم خشنودم. در ذیل با فاکت متقن از نوشتار خود ایشان به همفکری ایشان با تفکرات نئونازیستی، اسلامی- احمدی نژادی نیز خواهم پرداخت.

 

خشنود از اینکه بهر حال توانسته ام در سیاست گذاریهایم  در پریود جنگ جمهوری اسلامی با مردم اسرائیل دوست آنان باشم  همچنان که دوست مردم فلسطین و خواستار تشکیل کشور مستقل فلسطین و آنچنان تاثیر گزار باشم که نه تنها صدای  داد و فریاد وزارت اطلاعات رژیم و سایت های تابعه و وابستگانش را در آورم که حتی حامیان ناسیونالیسم عرب و مخلصین سیاستهای عشیره های عربی و حامیان نئونازیستهای اسلامی را نیز چنان غلغلک داده که بی محابا به میدان جسته اند و با پهن کردن سفره های پر از احساس! و عاطفه! و نشان دادن شمر و خولی و امام حسین شهید و علی اصغر و زینب کبرا از مردم اشک بگیرند.

 

یک جو انسانیت:

تا جائی که مسئله به یک"جو انسانیت" آقای علی جوادی بر میگردد تعریف داستانی از زندگی ایشان برای شناخت انسانیت درونی خود ایشان خالی از لطف نیست.

 

داستان مربوط به زمانی است که زنده یاد منصور حکمت از میان ما رفته و آقای علی جوادی برای پر کردن جای خالی رهبر نهایت کوشش خود را میکند ولی سر خورده از اینکه توده های حزبی دست رد به سینه ایشان میزنند و مشروعیتی برای رهبر شدنش قائل نیستند و وی را دارای صلاحیت بدست گرفتن رهبری نمی دانند شمشیر را برای حمید تقوائی لیدر حزب نه از رو که در زیر لباس بسته و به فراکسیون بازی ادامه می دهد و در پشت سر رهبر حزبش و رفقای تشکیلاتیش توطئه میکند، بد گوئی میکند ، سیاه کاری میکند و نشست هائی را با افرادی تشکیل میدهد که بتواند رهبری را در آن جناح دیگر (حکمتیستها) بدست گیرد ولی باز هم تیرش به سنگ میخورد ، علی جوادی تن به نشست هائی میدهد که اساسا مغایر با اصول یک "جو انسانیت" برای یک فرد سیاسی با پرنسیپ های سیاسی است.

 

 خبر این تحرکات به من نیز که خارج از حزب و بدون هیچ وابستگی به آنان قرار دارم نیز میرسد  وهر روز بر تعجب من از عملکرد شخص علی جوادی نسبت به داشتن یک "جو انسانیت" در مقابل رفقای هم حزبی خودش بیش و بیشتر میشود.

 

 ناگاه خبر فوت فرزند علی جوادی را نیز میشنوم از این واقعه تاسف آور بسیار آزرده میشوم در تماسی با یکی از رفقای حزب کمونیزم کارگری که در استکهلم هم زندگی نمی کند ولی در نزد من از احترام فوق العاده ای برخوردار است میپرسم در مورد کمک به علی جوادی چه کرده اند؟ و ایشان به من جواب میدهند که با توجه به مسئله فراکسیون تشکیل شده توسط علی جوادی در درون حزب بهر حال آقای حمید تقوای خودش شخصا به امریکا برای بودن در کنار علی جوادی و به نمایندگی از طرف رفقای حزب خواهد رفت.

 

اولین احساسی که بعد از شنیدن خبر رفتن حمید تقوائی به نزد علی جوادی که آنهمه زشتی و پلیدی را برای شخص وی در پشت سرش سامان میدهد و ما نیز در جریانش بودیم یک احساس بسیار زیبا نسبت به حمید تقوائی به من دست میدهد و اینکه حمید تقوائی بجای یک جو انسانیت با دانستن این تحرکات علی جوادی یک خروار انسانیت و منش خوب و عاطفی- سیاسی از خود بروز داده است. یادم هست پس از صحبتی که با آقای سیاوش دانشور نیز در مورد جوادی داشتم شخصا برای گفتن تسلیت با ایشان در امریکا تماس گرفتم و به رفقا و دوستان نیز تاکید کردم که در این مرحله که علی جوادی سخت ترین ضربه عاطفی احساسی زندگیش را بر دوش میکشد بایستی بر خیلی از مسائل چشم پوشید و به کمک او شتافت. تعریف های من را اگر نه هیچکس خود سیاوش دانشور در مورد جوادی باید به خاطر داشته باشد . کاش علی جوادی از احساس و عواطفی که به پایش ریختند حداقل به اندازه یک جو از خود انسانیت نسبت به رفقای هم حزبی اش نشان میداد تا امروز بتواند تز یک "جو انسانیتش" را به افرادی همچون من بفروشد.

 

کسی که در پروسه سیاسی زندگی اش پشت پا به هر پرنسیپی میزند و