تراژدی بمباران شیمیایی حلبجه و فاجعه گردان شوان

تراژدی بمباران شیمیایی حلبجه و فاجعه گردان شوان

چرا حکومت اقلیم اسم و عکس و یادگار گردان شوان را در بنای یاد بود قربانیان حلبجه قید نکرده است؟ چرا حتی اسمی از این گردان در این بنای یاد بود نیست؟
رفقای گردان شوان بخشی از جان باختگان حلبجه بودند. اما در بنای یادبود و گرامیداشت جانباختگان حلبجه در کردستان عراق اسمی و یادگاری و عکسی از گردان شوان نیست!
***
بیست و نه سال قبل در چنین روزی یعنی ١۶ مارس ١٩٨٨ ساعت ١١ و ٣۵ دقیقه، باران مرگ بر شهر حلبجه بارید. با حمله هواپیماهای حکومت بعث عراق بیش از پنج هزار نفر (۵٠٠٠) زن و مرد و کودک و جوان و پیر قربانی بمباران شیمیایی شدند. جنازه ها در خیابان و خانه ها و در مسیر فرار از شهر تلنبار شدند. رسانه های آن دوره چشم خود را بر این فاجعه دردناک بستند. فقط به اخبار بدون روح و بدون تفسیر و عمدتا بدون تصویر این فجایع اکتفا کردند و گذشتند. اما جامعه بشری بعد از جنگ جهانی دوم با یکی از فجیعترین تراژدیهای انسانی مواجه شده بود.
سلاحهای کشتار جمعی ظاهرا فقط روی کاغذ ممنوع اعلام شده بودند. کشتار و قتل عام مردم در حلبجه هیچ کدام از سازمانهای بین المللی مانند سازمان ملل و سازمان امنیت و دولت های دمکراسی خواه دنیا را وادار نکرد که حداقل در حرف هم شده از انسان و کرامت انسانی حرف بزنند و از حق حیات مردم این منطقه بگویند. دنیا کور و کر شده بود. زبانها لال و قلمها شکسته بود. کسی از هزاران کودک و هزاران انسان کشتار شده نمیگفت. تا کنون هم این فاجعه کشتار جمعی به عنوان ژنوساید شناخته نشده است. بازماندگان این فاجعه هنوز با درد و زخم اثرات بمباران شیمایی رنج میبرند.
حکومت بعث عراق بی رحمانه یک شهر را قتل عام کرد. دو جبهه ارتجاع خمینی و صدام در این منطقه برای رسیدن به اهدافشان به هر جنایتی که توانستند دست زدند. در جنگ ایران و عراق این جانیان در کشتار مردم با همدیگر مسابقه گذاشتند و مردم دو کشور را با تمام قساوت کشتار کردند. قتل عام مردم حلبجه نمونه ای از آن بود. در ادامه این جنگ و کشتار، حاکمان جهان در مقابل قتل عام یک شهربوسیله سلاحهای کشتار جمعی ساکت ماندند.
درجریان بمباران شیمایی شهرحلبجه، گردان شوان به دام نیروهای رژیم اسلامی افتاد و در جنگی نابرابر ۶٨٨ نفر از کمونیستهای رزمنده جان باختند. گردان شوان یکی از گردانهای پیشمرگ آن دوره و متشکل از کمونیستهای بود که در گرداب این جدال علیرغم مسمومیت بمباران شیمایی درگیر جنگی نابرابر شد. در جریان این جنگ همه رفقای آن گردان یا جانباختند یا تحت تاثیرمسمومیت بمباران شیمایی در این جنگ سخت و نابرابر جسد خسته و مسموم شده شان به دست جانیان رژیم اسلامی افتاد و بعدا اعدام شدند.
گرامیداشت یک گردان کمونیست فداکار و قهرمان که قهرمانیهایشان زبانزد مردم کردستان بود حداقل کاری است که بازماندگان و ادامه دهندگان راه آنها باید انجام بدهند. اما کمونیستها و انسانهای مبارز و منصف نباید به این حداقل اکتفا کنند. گردان شوان قربانی دسیسه ها و طرحها و سیاستهایی شد که میشد از آن اجتناب کرد. این تراژدی اجتناب پذیر بود. این حقیقت که چرا گردان شوان به این سرنوشت گرفتار شد؟ و این سوال چه کسی مخفیگاه آنها را لو داد؟ و یا چگونه جای آنها لو رفت؟ در چه پروسه ای این اتفاق افتاد؟ چرا در میان راههای مختلف دیگری که وجود داشت فقط این مسیر رو به آب غیر قابل عبور سیروان انتخاب شد و….. هنوز سوالات بدون پاسخی هستند.
هر کسی ممکن است در محفل خود و یا فردی و با مراجعه به ذهنیت خود پاسخی به این سوالات داشته باشد. اما آنچه که یک کمیته یا جمع حقیقت یاب بدون حب و بغض باید انجام بدهد و همه اتفاقات و اطلاعات و اخبار و امکانات آن دوره را بررسی کند و اشتباهات و سیاستهای نادرست آن دوره را دست نشان کند و… هنوز انجام نشده است. این مسئله حتی در مورد حمله به این منطقه و عدم اطلاع مردم حلبجه و غافلگیر شدن آنها از حمله سپاه پاسداران و سپاه بدر و نیروهای پیشمرگ کردستان عراق که در یک جبهه بودند هم صدق میکند.
چرا اتحادیه میهنی و حزب بارزانی و…. به مردم خبر ندادند که قبل از حمله شهر را تخلیه کنند؟ چرا با آغاز حمله دروازه ای بروی مردم باز نکردند که قبل از تصرف کل این منطقه و شرق رود خانه سیروان مردم بتوانند شهر را خالی کنند؟ حتی اگر بمباران شیمایی هم اتفاق نمی افتاد معلوم بود مردم درمیان دو ارتش جنایتکار دچار خسارات جانی زیادی خواهند شد. چرا امکانات لازم برای انتقال مردم تدارک دیده نشده بود و چرا بعد از حمله شیمیایی کمتر کسی به فکر انتقال مسموم شدگان و مردم این شهر بود؟ ودهها سوال بی پاسخ دیگر، همه این موارد سوالاتی است که انتظار میرود اتحادیه میهنی و حزب بارزانی برای آن پاسخی داشته باشند. ماتم و عزا داری دردی از مردم حلبجه و خانواده جان باختگان و بستگان و رفقای گردان شوان دوا نمیکند. بیان حقایق آن دوره و همراهی نیروی پیشمرگ کردستان عراق با جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در هر زمانی که ممکن باشد باید بررسی شود.
ما سرنخهایی از اخبار و اطلاعات در دو سال اخیر یعنی سالهای ٢٠١۶ و٢٠١٧٧ به دست آورده ایم که با تماس با افراد و مقاماتی در کردستان عراق این سرنخ ها بدست آمده است. (فرماندار حلبجه، مسئول موسسه قربانیان حلبجه، وزیر شهیدان کردستان در حکومت اقلیم و….) از جمله این افراد و مقامات بوده اند. مسئولیت این افراد مستقیما به موضوع مورد بحث ما مربوط بوده و هستند و ما به مذاکرات خود با اینها ادامه خواهیم داد. در کنار مذاکره با این مقامات نسرین رمضانعلی پیشمرگ زخمی بازمانده از گردان شوان که مسئله گردان شوان را پیگیری میکند با افراد و مسئولین آن دوره اتحادیه میهنی که در منطقه حلبجه حضور داشتند تماس گرفت و با تعدادی از آنها وارد بحث و گفتگو شده که اطلاعات تازه ای به دست آمده است. از جمله تماس با (تعدادی از فرماندهان پیشمرگان کردستان عراق در حمله به جبهه حلبجه و چند نفر از پیشمرگان آن دوره اتحادیه میهنی که در جریان وقایع حلبجه در محل حضور داشته اند. خانواده کاک حسین که نسرین رمضانعلی را بعد از زخمی شدن دو هفته در خانه خود مخفی کردند و…) این تماسها و طرح سوالات متعدد کمک کرده است که سرنخهایی از حقیقت وقایع گردان شوان روشنتر از قبل بشود. برای مثال یکی از این افراد که در زمان فاجعه گردان شوان در منطقه حلبجه بوده گفته است گردانی از سپاه بدر در جریان این حمله همراه سپاه پاسداران بوده است و این گردان در مسیر حرکت گردان شوان دست نوشته های فارسی و کوله پشتی و وسایلی را پیدا کرده است که باعث کشف محل مخفیگاه گردان شوان شده است.
یکی دیگر از فرماندهان وقت میگوید ظاهرا قبل از حمله سپاه به حلبجه اتحادیه میهنی به کومله خبر داده است که حمله آغاز میشود و بهتر است این محل را ترک کنید! یکی دیگر از افراد حاضر در محل گفته است پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران در شرایط سخت تری از گردان شوان بودند و محل استقرار آنها نوک حمله بود اما با هماهنگی اتحادیه میهنی از جریان حمله مطلع شده و از محل دور شدند.
حتی بعد از واقعه گردان شوان یکی از این فرماندهان گفته است همان موقع خبر زنده بودن نسرین و اینکه او به ایران باز گشته است را به کومله داده است و طی نامه ای رهبری کومله را از این موضوع مطلع کرده است. و….. اگر این اخبار درست است چرا کومله اقدامی نکرده و اگر نادرست است خبر درست و حقیقت کدام است. اما گفته ها و سوالات بدون پاسخ هنوز زیاد است.

همچنانکه میبینید از اخبار و اطلاعات بدست آمده در این ملاقاتها سرنخهای تازه ای لاقل برای ما بدست آمده است و ما تلاش میکنیم نتیجه ای از آن بگیریم. سه عضو کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران از مسئولین و اعضا سابق گردان شوان هستند. این سه نفر نسرین رمضانعلی، عبدل گلپریان و محمد آسنگران در دوره های مختلف یا مستقیما عضو این گردان بوده اند و یا مسئولیتهایی در این گردان بعهده داشته اند. هم به دلیل وجود آنها در کمیته کردستان و هم به دلیل احساس مسئولیت کمیته کردستان حزب در قبال یک واقعه تلخ تاریخی، ما تلاش کردیم و میکنیم آن تاریخ را یک بار دیگر مرور کنیم و به دنبال پاسخی به سوالات فوق باشیم. در عین حال ما قربانیان حلبجه و گردان شوان را در یک مجموعه میبینیم تلاش میکنیم همه قربانیان واقعه حلبجه اسامی و یادگارشان در بنای یادبود قربانیان حلبجه قید شود. ناگفته نماند که در شهر حلبجه و در بنای یاد بود قربانیان حلبجه اسامی و عکس و یاد گار قربانیان این شهر در بنای نامبرده جای داده شده است. اما در این بنای یاد بود اسمی و عکسی و یادگاری از گردان شوان نیست.!

در مقابل سوال ما از مقامات محلی که چرا اسامی و عکس و یادگاری از گردان شوان اینجا نیست پاسخ این بود که اولا خود کومله این موضوع را بطور جدی پیگیری نکرده است دوم اینکه احتمالا تحت فشار جمهوری اسلامی حاکمان اقلیم کردستان عراق پذیرفته اند که اسم این گردان را نادیده بگیرند. با توجه به پافشاری نسرین رمضانعلی در آخرین قولی که داده اند قرار است در ساختمان یاد بود مرکز سلیمانیه (ئه منه سوره که) اسامی و عکس گردان شوان به اسامی و عکسهای دیگر قربانیان اضافه بشود.

درمقابل سوال دیگری که چرا شاخه های مختلف کومله این مسئله را پیگیری نکرده اند پاسخ این بود که هر کدام از آنها اسامی متفاوت و توقع متفاوتی را مطرح کرده اند و عمدتا دنبال مسائل دیگر از جمله دسترسی به امکانات مالی بوده اند، نه قید اسامی و عکس اعضا گردان شوان در بنای یاد بود حلبجه. و بالاخره اینکه گویا هیچکدام از آنها بطور جدی این موضوع را دنبال نکرده اند.
ما هنوز مطمئن نیستیم که این پاسخها درست یا نادرست است. اما آنها را به عنوان یک سری اخبار و اطلاعات در نظر میگیریم تا صحت آنها معلوم شود. با اعلام این نکات مهم و حساس در مورد گردان شوان امیدواریم در قدم اول فشاری علیه حاکمان کردستان عراق اعمال گردد که آنها ناچار شوند اسامی و عکس و یادگار گردان شوان را در بنای قربانیان حلبجه قرار بدهند.