افسوس ماهیها میان تُنگ تب بیدار می میرند‎ / نوید اخگر

افسوس ماهیها میان تُنگ تب بیدار می میرند‎

من با صدف گفتم که ماهی ها
ساکت میان اشک خود آوار می میرند
وقتی که بلدرچین کنار دشت با یک داس
از گشنگی از هیبت دیندار می میرند
در این خیابان کودکان کار میلولند
در شب میان بُهت کارتن خوار می میرند
تن میفروشد دختری در شهر با صیغه
با دین تو اینها چنین بیزار می میرند
وقتی سپاه پاسداران حامل بنگ است
هم میکشد هم میفروشد خوار می میرند
اعضای جان ما میان دست دلال است
در عمق زندان بر سر این دار می میرند
در جنگ سوریه یمن یا در فلسطین مردم ایران
با حکم این جلاد دین سربار می میرند
غافل نشو اخگر که نوروز و بهاران زود میآید
افسوس ماهیها میان تُنگ تب بیدار می میرند

نوید اخگر

سوئد استکهلم

۱۶ مارچ ۲۰۱۷ میلادی