کومەله رادیکال و کمونیست،جریانی برای زمان حال و آینده ( در حاشیه حملات هیستریک حزب حکمتیست )

بهروز ناصری

اخیرا بار دیگر موجی از حملات و اتهامات هستریک حکمتیستها علیه  کومه له آغاز شده است. نوشته های اخیر اعضای مرکزی حکمتیستها در مورد کومه له نشان میدهد که آنها به سیم آخر زده اند و در این رابطه  سخیف ترین شیوه را انتخاب کرده اند. 

 

موج حملات تعرض اخیر حکمتیستها علیه کومه له، نشانی از وجود دو واقعیت است. اول شکست سیاستهای حکمتیستها و بی اعتباری مطلق آنها در جنبشهای اجتماعی پیشرو، دوم حقانیت سیاستهای کومه له در بعد اجتماعی و گسترش نفوذ اجتماعی حزب کمونیست در داخل ایران و در بین فعالین جنبشهای اجتماعی. در واقع این واقعیتهاست که به بهترین نحوی توضیح دهنده افتضاحات سیاسی و سقوط اخلاقی آنان در برخورد به جریان ماست. آنان هر دوی این حقیقتها را می بینند، آنها می بینند که هزاران فعال و انسان کارگر و شریف خود را با کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست تعریف میکنند و … به همین دلایل ساده عنان خود را از دست داده اند. این موج تعرض به کومه له از سوی حکمتیستها بازتابی از موقعیت عینی آنان در داخل ایران و در میان جنبشهای اجتماعی است، که بی اعتبار شده اند. سیاستها و عملکردهای حکمتیستها در مورد جنبش سرنگونی و منشور آنان، جستجوی متحد در میان احزاب دست راستی، حزب الله لبنان بعنوان نمونه سمبلیک آنان بعنوان رهبر،  " گارد  پوشالی آزادی" ، سیاستها وعملکردهای آنان در جنبش دانشجویی، مناسبات تهوع آور درون حزبی شان، حذف طبقه کارگر از استراتژی سیاسی و استفاده ابزاری از فعالین برای کسب قدرت حزبی- که نمونه اروپای شرقی بهتر از آنان، آن تجربه را بدست داده است، و توسل به کسب قدرت با توسل به مکانیسمهای ماوراء توده های کارگر، که احزاب وابسته به شوروی سابق نظیر حزب توده بمراتب اورژینالتر از کاریکاتورها بودند، رغبت به جنگ احزاب و … مواردی اند که حکمتیستها کارنامه درخشانی در آن نداشته و همه ی این موارد در پراتیک محک خورده اند.

 

شکست و بن بست سیاستهای اصلی حکمتیستها  آنان را به هزیان گویی انداخته است. موج حملات اخیر آنها علیه کومه له ، دلیل مادی در بطن مبارزه  طبقاتی و جایگاه آنها در این میان دارد.

 

آقای رحمان حسین زاده  زحمت کشیده اند و مقاله کشافی اندرباب " چرخش و هضم شدن ( کومه  له) در جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد" بنگارش درآورده اند. جوهر مقاله ایشان دو نکته است: اول هضم کومله در جنبش ناسیونالیستی ( لابد مثالهای فراوانی هم برای اثبات نظریه شان ارائه داده اند) و دوم ، اینکه ، کومه له کمونیست به تاریخ پیوسته و این حکمتیستها هستند که گذشته انقلابی و کمونیستی کومه له را ادامه میدهند…. . حضرت ایشان " کمونیستها و کارگران و انسانهای آگاه در کردستان و در صفوف کومه له را" فرامیخوانند تا کومه له را ترک کرده و به حکمتیستها بپیوندند. غافل از اینکه حزب حکمتیستها خود در سراشیب اضمحلال قرار گرفته است . این درافشانیها فقط یکی از بروزات آن است.

   آقای حسین زاده ناخود آگاه اقرار میکنند که،  صفوف کومه له متشکل از " کمونیستها و کارگران و انسانهای آگاه در کردستان" ، است. . حال یک فرد منصف میتواند از این آقا بپرسد که چگونه است که جریانی که از کمونیستها و کارگران و انسانهای آگاه تشکیل شده باشد، بتواند در جنبش ملی و ناسیونالیستی هضم شود؟

 

رابطه کومه له با احزاب

سیاست کومه له در رابطه با ارتباط با احزاب اپوزیسیون و احزاب کرد روشن است و مشخصا با هر دو حزب دمکرات ارتباط وجود دارد. این ارتباط علنی را تنها حکمتیستها ، آنهم از سر بی بضاعتی مفرط خود، دارند به این نحو ، باصطلاح مورد نقد قرار میدهند.  اینکه حکمتیستها دارند سر و گردن خود را می شکنند نه از سر رادیکالیسم آنان ، بلکه از این زاویه است که موقعیتی که کومه له از آن برخوردار است را ندارند. والا با عرض معذرت از خوانندگان، آنها دارند  دروغ میگویند. جریانی مثل حکمتیستها  که در عرصه سیاسی دارای پرنسیبی نیست، با کله وارد هر مناسباتی با هر حزبی از جمله اتحادیه میهنی و دمکراتها  میشود. آنها از این موقعیت برخوردار نیستند به همین دلیل میخواهند عکسهای خبرگزاری این احزاب را در قطعه بگیرند. " گارد پوشالی آزادی" با عملیات شبانه شعار نویسی در کوچه و پس کوچه ها قرار بود آن اهرم فشاری در رابطه با احزاب کرد باشد که با توسل به آن از سوی احزاب ناسیونالیست برسمیت شناخته شوند. والا ادعای مبارزه با جمهوری اسلامی از طریق گارد ازادی بیشتر شوخی و سرگرم کردن دیگران است تا مسئله ای جدی در عرصه مبارزاتی. حتی هواداران خودشان هم می دانند که گارد آزادی فقط کاریکاتوری از نیروی مسلح است و آنرا جدی نمیگیرند  مشکل حکمتیستها اینست که مردم را زیاده از حد دست کم میگیرند. ها.

 

کومه له با استراتژی سوسیالیستی روشن و اعتماد بنفسی که دارد و با سنتهای جا افتاده با خیلی از احزاب سیاسی در کردستان روابط سیاسی دارد و اصول و مبانی ناظر بر این مناسبات در اسناد حزبی موجود هستند و همه ی اینها در دسترس عموم قرار دارد. این ارتباطات به معنای اتحاد و تشکیل جبهه و غیره نیست. هر نوع همکاری در هر زمینه ای موضوع بحث و مذاکره و توافقات است. یک جریان باید درک سیاسی نداشته باشد، تا  معنای ارتباط و اتحاد را با هم قاطی کند.  کومه له با هیچ حزبی متحد نشده است همزمان که ارتباط هم دارد. و این ارتباط از سوی ه