در دفاع از مردم نوار غزه؟!نظری به جنگ دولت فاشیستی اسرائیل و گروه تروریست اسلامی حماس!

اسماعیل مولودی

مقدمه

جنگ و تجاوزات دولت فاشیست اسرائیل به مردم فلسطین در دوهفته اخیر قلب هر انسان آزادیخواهی را میآزارد. اما وقتی بخواهیم از زاویه حقوق انسان و آزادیخواهانه و رادیکال به مسئله نگاه کنیم باید دلیل واقعه را تجزیه و تحلیل کنیم. بنظر من تنها احساس همدردی کردن با مردمی که زیرفشار دو گروه جنایتکار قرار گرفته اند کافی نیست.

تاریخا دولت اسرائیل بعنوان یک دولت اشغالگر در جهت تثبیت سیاستهای جهان غرب و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شد. دولتی اشغالگر، مذهبی و فاشیست. در مقابل مردم فلسطین در دورانهای مختلف تلاش نمودند که جلو تجاوزها و تحریکات صهیونیستهای اسرائیلی را بگیرند. مبارزات مردم فلسطین در طول بیش از ۵۰ سال افت و خیز های خودرا داشته است. که در توان این نوشته کوتاه نیست. کفر قاسم، تلزعتر، صبرا و شطیلا نمونه های حماسی مقاومت مردم فلسطین هستند که تاریخ آنهارا فراموش نخواهد کرد. حرکت رادیکال انتفاده میخواست به یک جریان جدی تبدیل شود اما؟؟!!

 

اوضاع تاریخی و سیاسی در خاورمیانه

 

دور جدید مبارزات مردم فلسطین  که از اوائل دهه ۱۹۸۰ بوجود آمد با حرکت توده ای و از پایین انتفاده شروع شد. که خود تلاشی شد تا دولتهای غربی تلاش کنند جوابی برای قضیه فلسطین داشته باشند. با عروج اسلام سیاسی در منطقه و سرکار آمدن جمهوری اسلامی مسئله انتفاده و رادیکالیسم مردم فلسطین وثیقه ای شد برای سر بر آوردن گروههای تروریستی اسلامی مثل حماس در دل مسئله جواب نگرفته فلسطین. حماس در سال ۱۹۸۶ با کمک موساد اسرائیل و جمهوری اسلامی و سی آ ای بوجود آمد تا جنبش انتفاده را به حاشیه براند و رادیکالیسم مردم فلسطین را به بازی بگیرد. درست همچنانکه برای جلوگیری از رادیکالیسم انقلاب ایران کنفرانس گوادلوپ جمهوری اسلامی را بر انقلاب مردم ایران تحمیل کردند، یا همچنانکه برای تقابل با شوروی سابق آمریکا و غرب طالبان را بر افغانستان حاکم کردند، بهمان دلیل هم حماس و گروههای تروریستی اسلامی بوجود آوردند تا جلو رادیکالیسم مردم فلسطین را بگیرند و مسئله آزادی فلسطین به جلسات کنفرانسهای طول و دراز در دهه ۱۹۹۰ تبدیل کردند. از دل این ماجرهای سیاسی گروههای تروریستی بکمک ایران خودرا قوی کردند و پا گرفتند. ایجاد طالبان و گروه القاعده، سرکار آوردن جمهوری اسلامی در ایران و در نهایت بوجود آوردن گروههای تروریستی اسلامی در خاورمیانه پروژه کهنه کاری است که آمریکا و غرب برای ایجاد نا امنی و بخاک سیاه کشاندن مردم خاورمیانه بوجود آورده اند. درست کردن دولت فاشیتی مذهبی صهیونیستی اسرائیل از اول همین ماموریت را داشت که خاورمیانه و مسئله فلسطین را تا قرنها بیجواب بگذارد. کشورهای غربی و آمریکا تلاش کردند و میخواهند خاورمیانه نقطه کور ژئو پلتیک دنیا شود و شده است. اگر به نقاطهای بحرانی دنیا نگاه کنیم هر دوره بالاخره بنوعی آرامش سیاسی بدان برگشته است. بالاخره آمریکای لاتین در بعد منطقه خود جا افتاده  و  به آرامی دارد پیش میرود و بهر حال ثباتی بوجود آمد است. جنوب شرقی آسیا و خاور دور ثبات نسبی سیاسی دارد و جنگ ویتنام پایان یافت. اما خاور میانه هنوز در شریطی قرار دارد که حکومتهای قرون وسطی در آن جولان میدهند. از اسرائیل گرفته تا کشورهای عربی و ایران، افغانستان، پاکستان، بدرجاتی ترکیه. یعنی مسئله خاورمیانه درست مثل چاه ویل شده و انواع و اقسام گروهها و دسته های آدمکش در آن سازمان داده شده اند (و به جاهای دیگر دنیا هم صادر میشوند). حال بصورت دولتهای رسمی مثل ایران، افغانستان، اسرائیل و بقیه کشورهای عربی در خاورمیانه.

 

 

 

مسئله اسلام سیاسی

 

دولتهای غربی از بکار بردن اسلام سیاسی حذر میکنند زیرا بنفعشان نیست یک جریان مذهبی سیاسی را برسمیت بشناسند. در نتیجه روشنفکران مزد بگیر جهان سرمایه برای اینکه رقیبی برای خود نشناسند از آن بعنوان اسلام واپسگرا و فودامنتال اسم میبرند. در صورتیکه اسلام سیاسی بعنوان یک رقیب ارتجاعی مذهبی و دست راستی خواستار شریک قدرت بودن در جهان سرمایه داری است. این ملقبه از ابتدا دست پخت خود آمریکا و کشورهای غربی بخصوص انگلیس است. زیرا در دهه ۱۹۷۰ تلاش داشتند کمربند سبزدر بین کشورهای خاورمیانه بوجود آورند تا جلو رادیکالیسم سیاسی مردم آزادیخواه در منطقه را بگیرند. دولتهای منطقه هم بدلیل اینکه خود حاصل بند و بستهای سیاسی شرق و غرب در آندوره بودند. هر کدام بنوعی در ایجاد این ترفند ضد بشری سهمی را ایفا کردند. در نتیجه و حاصل بند و بستهای سیاسی دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ گروههای اسلامی تروریستی در جنبش فلسطین ریشه دواندند و مسئله مردم فلسطین تبدیل به اختلاف صهیونیسم و اسلامی سیاسی کرده اند. این دو بلوک ضد بشری و مذهبی تروریست و فاشیست ( اسرائیل از یک طرف و حماس از طرف دیگر) دارند از جان و مال مردم مبارز فلسطین و مردم آزادیخواه اسرائیل ارتزاق مینمایند.

 

شاید این مسئله این طور مطرح شود که حماس انتخاب مردم نوار غزه است. این درست نیست، انتخابات نوار غزه همانقدر آزادانه بود که انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد است. در نوار غزه هیچ حزب و سازمان سیاسی رادیکال و غیر اسلامی حق ندارد ایجاد شود. اگر هم وجود داشه باشند اصلا امکان ندارند علیه حماس تبلیغ کنند. درست مثل جمهوری اسلامی، دولت طالبان و یا دولت امروزی افغانستان یا عربستان صعودی. پس مظلوم نمایی برای حماس که دولت انتخابی است همان
قدر خاک به چشم مردم پاشیدن است که بگوئید صهیونیسم انتخاب مردم اسرائیل است یا جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران است. اشک تمساح برای مردم فلسطین ریختن است اگر بگوییم حماس حکومت مورد انتخاب مردم است.

 

اما ماجرای اخیر بر سر چیست؟

 

 

همچنانکه اطلاع داریم قریب به یک سال پیش دولت خودگردان فلسطین بین گروه حماس و فتح تقسیم شد. اسرائیل به کمک آمریکا و غرب توانست محمود عباس را همراه برنامه های خود کنند ولی به گروه حماس راه ندادند. اسرائیل نمیخواهد حماس را از بین ببرد بلکه میخواهد رامش کند و برای تجاوز کار های اسرائیل، با موشکهای ساخت ایران مزاحمت بوجود نیاورد. در این ماجرا اوضاع سیاسی دنیا و مسئله خاور میانه حکم میکرد که برای بار چندم اسرائیل مثل ژاندارم غرب در منطقه دوباره حماس را گوش مالی بدهد. حماس هم مثل پایگاه اسلام سیاسی در محل و یک قطب تروریستی اسلامی برای گرفتن باج از اسرائیل و جای پای اسلام سیاسی را در مسئله فلسطین سفت کند تلاش مینمایند مقاومت کند، کجا مقومت میکند؟ در بین زن و بچه های مردم بیکناه غزه. اگر اسرائیل جنایش را با توپ و تانک میکند. حماس با ایجاد دیوار گوشتی از مردم، کودکان و زنان نوار غزه بوجود می آورد. در این اوضاع باید بهر طریق ممکن جلو حمله اسرائیل به غزه را گرفت اما یک لحظه نباید از رسوا کردن گروه اسلامی تروریستی حماس غافل بود.

مردم نوار غزه قربانی دوجناح فاشیستی تروریستی هستند . گفتن اسرائیل تجاوز گر تنها کافی نیست و مسئله را روشن نمیکند. هویت حماس را آشکار کردن کمک فراوانی میکند که مردم مبارز فلسطین و آزادیخواهان اسرائیلی جبهه ای متحد علیه اسرائیل و حماس بوجود آورند. برای رسیدن به این مسئله باید خواستار فوری آتش بس شد و خواستار خروج بیقد و شرط اسرائیل از نوار غزه شد و هم چنین خلع سلاح حماس. در یک هیئت بین المللی باید قضیه تجاوز اسرائیل  در دو هفته اخیر به مردم نوار غزه روشن شود. اینکار امکان پذیر است اگر گروهها و تشکلات رادیکال و انسان دوست در سراسر دنیا به این دو نیروی ارتجاعی و ضد بشری اعتراض کنند.

 

در پایان دوست دارم از یک بحث خیابانی خود در شهر گوتنبرگ سوئد در تاریخ ۵ ژانویه ۲۰۰۹ اسم ببرم.

 

چند روز پیش (دوشنبه پنجم ژانویه ۲۰۰۹ ، داشتم بطرف اتوبوس میرفتم تا از سرکار به خانه برگردم) در مرکز شهر گوتنبرگ دختر بچه جوانی اعلامیه پخش میکرد. از من خواست اعلامیه را بگیرم و بخوانم. چند دقیقه بعد پیشش برگشتم، دیدم یک چادری زده اند و تعدای برای مردم غزه تبلیغ میکنند. این مسئله من را کنجکاو کرد. با دختر بچه که حدودا ۱۶ سال داشت و حجاب بر سرش بود صحبت را در مورد اطلاعیه شروع کردم و نظراتم را با او و چند جوان دیگر مطرح کردم. تعداد زیادی دور من جمع شدند و به حرفهایم گوش دادند. در این میان تنها دو بچه طلبه لبنانی با نظرات من مخالفت میکردند و تلاش نمودند بحث را بهم بزنند. سر آخر گفتند شما ایرانی هستند و ضد اسلام. اما من کوتاه نیامدم. بدلیل اطلاعاتم از ایران و مسئله خاورمیانه جلسه به یک بحث خیابانی تبدیل شد. غیر از بچه طلبه ها تعداد معدودی سوئدی از همه جا بخبر از حزب چپ من را متهم کردند که علیه مسلمانان تبلیغ میکنم. اینجا هم کوتاه نیامدم و نقد خودرا از اسلام سیاسی توضیح دادم. جلسه خیابانی روز دوشنبه ۵ ژانویه در محل برونس پارکن از ساعت ۱۷٫۱۵ تا ساعت ۱۸٫۳۰ طول کشید. تعدادی زیادی بحثهای من را تایید میکردند و

در نتیجه این ماجرا دوستانی پیدا کردم که قرار است در مورد مسئله اسلام و خاورمیانه با هم بحث کنیم.

 

موء خره!

 

روشنگری در مورد اوضاع سیاسی خاورمیانه و نقش اسلام سیاسی یک وظیفه جدی انسانهای برابری طلب و کمونیست است، زیرا مردم غرب اوضاع را فقط از زبان میدیای مزدور سرمایه میشنوند. کار در میان مردم و اطلاع دادن به جامعه باید یک وظیفه دائمی ما باشد.

پایان