شباهنگ راد
دنائت، پستی و توحش را به اوج خود رساندهاند. چند روزیست که جنگ این هیولای کُشتار انسانها دارد بر شانههای محرومترین اقشار جامعهی فلسطین سنگینی میکند. فضای خون و خونریزی بر سر در هر خانهای حاکم گردیده است. صدها کُشته و هزاران زخمی و معلول، ارمغان چنین جنایاتیست که دولت اشغالگر اسرائیل و همهی نیروها و دولتهای مرتجعی منطقه دارند بدان مرتکب میشونند. این اولین باری نیست که دارند اینگونه به جان مردم میافتند و از آنان قربانی میگیرند. تاریخ سرزمین فلسطین با جنگ، کُشتار و فلاکت هر چه بیشتر تودههای فلسطینی رقم خورده است و همچنان دارد خیل عظیمی از آنانرا به مسلخ مرگ و ویرانی میکشاند. تهاجم به جان مردم تمام شدنی نیست.
به هر بهانهای دارند بمبهای چند صد تنی بر سر مردم میریزنند و سلاحهای خود را مورد آزمایش قرار میدهند. جنگ سرمایهداران و مرتجعین حد و مرز و سنی نمیشناسد و دارد همه را در کام خود میبلعد. به بهانهی دفاع از انسانیت و تودهها، دارند از خودِ تودهها قربانی میگیرند. کودکان هم در این میان در صف اوّل کُشت و کُشتار جانیان بشریت قرار گرفتهاند.
این چه جامعه و دنیاییست که برای میلیونها انسان فلسطینی ساختهاند. همه دارند تودهها را ملعبهی سیاستهای کثیف و ارتجاعی خود قرار میدهند. اخبار و تصاویر این روزها بر روی فلسطینیان و جنگهای خانمانسوز، زوم شده است. نگاه به چهرههای زخمی و خونین کودکان و فرار آنان از زیر بمبارانهای وحشیانهی دولت اشغالگر اسرائیل، دل هر انسان آزادهای را دارد، میآزارند. میخواهند دنیای انسانیت را با خون کودکان و تخریب هر چه بیشتر خانه و کاشانهی تودهها بر پا نمایند؛ کودکی که افکار و جسماش نیازمند آرامش و امنیت میباشد. لازم است تا سرمایهداران جهانخوار محاصرهی اقتصادی را با یورش وحشیانهی خود تکمیل نمایند. دارویشان برای تودههای محروم چیزی جز صفیر گلوله نیست؛ آجرشان برای ساخت خانهی فلسطینیان چیزی جز بمبهای چند صد تنی نمیباشد. تاریخ خود را اینگونه نوشتهاند و فرار از آن بمعنای پشت پا زدن به منفعت خودیهاست.
تصویر دیگری را نمیتوان از این همه رویدادِ دلخراش به بیرون ارائه داد؛ آمدهاند تا ندای انسانیت را در گلو خفه سازنند. طبعاً ارتکاب چنین جنایات انسانی از جانب سرمایهداران و نیروهای ارتجاعی انتهایی نخواهد داشت. بیش از نیم قرنیست که دارند فاجعه میآفریند و خانه و کاشانهی فلسطینیان را دارند بر سرشان خراب میکنند و در این میان کسی بفکر مردم محروم نیست. حقوق اولیهی انسانی در این سرزمین دارد به عریانترین شکل ممکنه لگدمال میشود. تصفیه حسابهای درونی و کسب موقعیت برتر جناحی خود را دارند با کُشتار و سرکوب تودههای بیدفاع پاسخ میدهند. غزهی امروزی، تک نمونه از چنین واقعیات تلخی نیست و دنیای مدافعی حقوق انسانی تا کنون شاهد بوده است که چگونه قدرتمداران جهانی بهمراه دار و دستههای رنگارنگشان، جنگ براه انداختهاند و زیر ساختهای جامعهای را از هم پاشیدهاند تا سیاستهای منفعت طلبانهی خود را به پیش ببرند. روزی بنابه منفعتشان القاعده را علم مینمایند و روزی دیگر به "جنگ" با وی بر میخیزند؛ روزی حماس را با حمایتهای مالی – نظامی خود بنیان مینهند و روزی دیگر خواهان "نابودی" آنند. این سیاستها کاملاً رنگ باخته است و دیگر نمیتوان بیش از این افکار انسانهای آگاه را به انحراف کشاند.
مردم به عینه دیدهاند که چگونه زورمداران دارند عناصر و دولتهای خودی را به تودهها تحمیل مینمایند؛ در عمل دیدهاند که هر یک از آنان دارند از آبشخوار واحدی تغذیه میگردنند و بفکر منافعی جناحی خویشاند؛ دیدهاند که سرشان به افکار و منفعت مردم وصل نیست و کاملاً در خلاف آنان به صف شدهاند؛ دیدهاند که همهی آنها با هر رنگ و لباسی حافظ منافعی قدرتهای جهانیاند و در قربانی نمودن مردم از خود هیچگونه تعللی بخرج نمیدهند. هر کسی دارد در این بلبشوی سیاسی، موقعیت خود را مستحکم و مستحکمتر مینماید. اینگونه قدرتنماییها علیرغم ادعاهای پر طمطراقشان در خدمت به آرمانهای رهایی زحمتکشان و دنیای انسانیت نیست. سیاست این دولتها و جریانات هیچ ربطی به منفعت مردم ندارد و منفعت مردم در گرو نابودی همهی آنها میباشد.
در حقیقت نه "دولت خودگردان" فلسطین از دل مردم برخاسته است و نه حماس دارد از منفعت مردم حرکت مینماید و نه اسرائیل و قدرتمداران جهانی خواهان برقراری امنیت و آرامش در سرتاسر سرزمین اشغالی فلسطین میباشند. صلح و آزادی با نابودی همهی آنها گره خورده است و دنیا با این جانیان ره بجائی نخواهد بُرد و چیزی جز کُشتار بیش از این نصیباش نخواهد گردید. جنگ غزه، جنگ مردم نیست. جنگیست که دو سر دارد و یک سر آن به اسرائیل و سر دیگر آن به حماس وصل میباشد و ضرر و دودش دارد به جیب و چشم کسانی میورد که از تأمین نیازهای اولیهی زندگی خویش ناتواناند.
اگر چه قطع و محکومیت جنگ غزه و هر جنگ ارتجاعیای از خواستههای باطنی همهی انسانهای آزاده و کمونیست را تشکیل میدهد؛ امّا فراتر از آن باید دانست که اتخاذ چنین سیاستی چاره ساز نیست و تودههای محروم در زمان و مکانی دیگر و به بهانهای دیگر در آینده شاهد کُشت و کُشتار و خونریزی همنوعان خود، چه در سرزمینهای اشغالی فلسطین و چه در نقاطی دیگر از جهان توسط سرمایهداران و ایادیشان خواهند بود. به عبارت حقیقیتر منطق زور و سرکوب را نمیتوان از طرق و راههای حمایتی تا کنونی پس زد و انجام وظیفه نمود. از یکطرف باید دز توضیح ماهیت واقعی دو طرف در گیر در جنگ بر آمد و از طرف دیگر در فکر یافتن راههای پیش گیرنده و پیشروندهی مبارزات اعتراضی تودههای ستمدیدهی فلسطینی بود. تنها در این صورت استکه موازنه و معادلهها در هم خواهد ریخت و چشماندازهای روشنتری در مقابل تودههای محروم قرار خواهد داد.
۸ ژانویه ۲۰۰۸
۱۹ دی ۱۳۸۷